حدودا یک هفته به برگزاری دهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی و پنجمین دورۀ مجلس خبرگان باقی مانده است. سؤالات مهم و تامل برانگیزی که این روزها در محافل سیاسی و شبکه های اجتماعی پرسیده می شود، از این قرار است: با توجه به اتفاقات سیاسی در هفته های اخیر، خصوصا رد صلاحیت های معنادار و گسترده، آیا شرکت در انتخابات وجهی و محلی از اعراب دارد؟ در چنین شرایطی، آیا رای دادن به کاری می آید و فایدتی بر آن مترتب است ؟ اگر رای دادن و رای ندادن علی السویه است ، بهتر نیست در انتخابات شرکت نکنیم و رای ندهیم؟
نگارندۀ این سطور، در دو هفتۀ اخیر به تفاریق با پرسش های فوق مواجه شده است. در سطور ذیل می کوشم از منظرخویش به این سؤالات مختصرا پاسخ دهم.
تصور می کنم شرکت در انتخابات پیش رو و رای دادن به فهرست اصلاح طلبان و اعتدالیون، دست کم از میزان درد و رنجِ اکثریت شهروندان می کاهد و از اینرو امری اخلاقی و موجه است
بد نیست از یک «شرطیِ خلاف واقع»[۱] آغاز کنیم: اسفند ماه سال ۸۱. سومین دورۀ انتخابات شورای شهر و روستا، به اعتقاد کثیری از تحلیل گران سیاسی، از آزادترین انتخاباتِ پس از انقلاب بهمن ۵۷ بود. اگر مردم به سبب تحلیلی که از ناکامی های رئیس جمهوری وقت، سید محمد خاتمی داشتند، با صندوق های رای قهر نمی کردند و نظیر انتخابات مجلس ششم، شورمندانه در انتخابات شرکت می کردند، آیا محمود احمدی نژاد شهردار تهران می شد؟ پس از آن، در سال ۸۴ شمسی رئیس جمهور می شد و لطمات بسیاری به کشور وارد می شد؟ به احتمال قریب به یقین، پاسخ این پرسشها منفی است؛ کما اینکه در دو دهۀ اخیر، هر وقت مردم مشارکت جدی در انتخابات کرده ، افراد اصلاح طلب و میانه رو انتخاب شده اند.[۲] بر همین مبنا می توان استدلال کرد ، با توجه به این امر که علی ای حال مجالس بهارستان و خبرگان معطل عمرو و زید نمی مانند و پس از برگزاریِ انتخابات ، در بهار سال ۹۵ پر می شوند و شروع به کار می کنند، در صورت عدم مشارکت ِشهروندانی که به مشی سیاسیِ اصلاح طلبان و اهالی اعتدال و تدبیر تمایل دارند، اصول گرایان تندرو دست بالا را در دو مجلس خواهند داشت. ازاینرو باید در انتخابات شرکت کرد و به فهرست اصلاح طلبان و اعتدالیون رای داد.
می توان مسئله را به نحو دیگری صورتبندی کرد. شهروندانی که به اصلاح طلبان و اعتدالیون تعلق خاطر سیاسی دارند ( حدودا ۱۸ملیون نفر)، قویا خواهان تغییرات در مناسبات و روابط سیاسی داخل کشور اند. در عین حال، باید به خاطر داشت که «روش» تحقق بخشیدن و دست یافتن به تغییرات سیاسی به اندازۀ نفسِ تحقق تغییرات مهم است. می توان با روش انقلابی، این تغییرات و تحولات را در کشور محقق کرد؛ از سوی دیگر می توان با شیوۀ غیر انقلابی و بکار بستن روش « مهندسی گام به گام» بدان تحقق بخشید. تجارب دهه های اخیر به ما آموخته که اتخاذ شیوه های انقلابی که مستلزم صرف هزینۀ بسیار است، نهایتا راهی به جایی نمی گشاید و آنچه ماندگار است و رهگشا، اختیار کردن و بکار بستنِ شیوه های مدنی، تدریجی و غیر انقلابی است. تامل در وضعیت سیاسیِ تلخ و تاسف برانگیز کنونیِ کشورهای خاور میانه نظیر سوریه، عراق، افغانستان و مصر، مؤید این مدعاست که حرکات دفعی و زیر و زبر کننده اصلا کارآمد نیست و چه بسا بر اثر این تغییر و تحولات، دولت ناکارآمدی از میان رخت بر بندد ؛ اما به جای آن حاکمان و دولتمردانِ ناکارآمد تری بر تخت زعامت و صدارت تکیه زنند؛ امنیت متعارفِ شهروندان نیز ستانده شود و نصیب شان در این تحولات سریع و ناگهانی که بسان آواری بر سرشان فرود آمده، تنها درد و رنج و بلا تکلیفیِ بیشتر باشد.
هر چند در دو انتخابات پیش رو، رد صلاحیت های بسیاری رخ داده و کسانی چون سید حسن خمینی و محمد سروش محلاتی در انتخابات خبرگان از گردونۀ رقابت به ناحق حذف شدند؛ همچنین کاندیداهای اصلاح طلب متعددی در انتخابات رد صلاحیت شده اند؛ اما چون تحریم کردن و رای ندادن دستاوردی به همراه ندارد، می توان انتظار خود را تعدیل و تحدید کرد و در انتخابات شرکت نمود. در واقع، در غیاب برنامه و طرح بدیلِ قابل تحقق و رهگشایی در سپهر سیاست ، گریز و گزیری از مشارکت در انتخابات نیست.
نیک می دانم نه تنها «دموکراسی حداکثری» که متضمن پاسداشتِ حقوق اقلیت های دینی، قومی، جنسیتی…است، که «دموکراسی حداقلی» که متضمن لحاظ کردنِ «حق انتخاب شدن» برای تمام شهروندان است، در فضای سیاسی کنونیِ کشور وجود ندارد. در عین حال، از آنجایی که در وادی سیاست به « فایده گرایی – قاعده محور»[۳] باور دارم، مکتبی که حداکثری شدنِ فایده و حداقلی شدن درد و رنجِ اکثریت شهروندان را قوام بخش کنش اخلاقیِ موجه می داند؛ تصور می کنم شرکت در انتخابات پیش رو و رای دادن به فهرست اصلاح طلبان و اعتدالیون، دست کم از میزان درد و رنجِ اکثریت شهروندان می کاهد و از اینرو امری اخلاقی و موجه است.[۴]
«روش» تحقق بخشیدن و دست یافتن به تغییرات سیاسی به اندازۀ نفسِ تحقق تغییرات مهم است
چنانکه در می بایم، دستاوردهای ملموس و عینیِ مشارکت در دو انتخاباتی که با همۀ محدودیت ها و تضییقات در روزهای آتی برگزار می شود، از این قرار است:
۱- با رای دادن به فهرست اصلاح طلبان و اعتدالیون در انتخابات مجلس، احتمال تصاحب تعداد بیشتری از کرسی های بهارستان توسط اصلاح طلبان و نمایندگانی که با دولت « تدبیرو امید» بر سر مهر اند، بیشتر می شود.
۲- با رای دادن به فهرست اصلاح طلبان ، احتمال تصاحب تعداد کمتری از کرسی های بهارستان توسط اصول گرایان، خصوصا اصول گرایان افراطی بیشتر می شود.
۳- مجلسی که در آن اصول گرایان، اعم از اصول گرایان افراطی و میانه رو دست بالا را نداشته باشد، کمتر با دولت روحانی در می پیچد. در چنین فضایی، آقای روحانی بهتر می تواند برنامه های خویش را تا پایان دورۀ نخست ریاست جمهوری پی بگیرد و پیش ببرد.
۴- با رای دادن به فهرست آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس خبرگان، احتمال اینکه روحانیون تندرویی نظیر آقای محمد تقی مصباح یزدی وارد مجلس خبرگان نشوند، بالا می رود.
۵- شهروندان با شرکت در انتخابات، به تقویت «جامعۀ مدنی» در ایران مدد می رسانند و به رای العین در می یابند که می توان تغییراتی محسوس را ازطریق صندوق های رای رقم زد و محقق ساخت.
تجربۀ زیسته در دو دهۀ اخیر به من آموخته، در وادی سیاست، در ساحت نظر با اندیشیدن و تامل کردن در ماهیت قدرت سیاسی و مقتضیات و مؤلفه ها و آسیب شناسی آن، بدانم چه می خواهم و چه نمی خواهم؛ به جستجوی آن برآیم. در عین حال، در ساحت عمل، مقدورات و ممکنات و امور شدنی را از آرمانها، ایده آلها و امور دور دست تفکیک کنم و انتظاراتم را حداقلی نمایم و از پی آن روان گردم.
شخصا بسیار دوست دارم و می پسندم کسانی از تبار بازرگان و سحابی و طالقانی و موسوی و کروبی نمایندۀ مجلس شوند؛ اما چه می توان کرد که آنچه اکنون در عرصۀ سیاست جاری و ساری است، فرسنگ ها با آرمانهای من فاصله دارد. در عین حال، مایوس و ناامید نمی شوم و دست از طلب برنمی دارم و به کسانی که نسبتی با ایده های من دارند، هر چند بر آن منطبق نیستند، در همین فضای محدود و مضیق رای می دهم.
صبوری کردن و انتظار معقول و حداقلی داشتن از مقتضیاتِ ساز و کار دموکراتیک است. در غیاب راهکارعملیاتی و رهگشای دیگری، در فضای سیاسی کنونی، به رغم بادهای ناموافق قوی ای که می وزد، می توان با مشارکت در انتخابات و رای دادن از خاموش شدنِ «شمع تغییرات تدریجی» جلوگیری کرد و به نهادینه شدن ساز و کار دموکراتیک مدد رساند. تصور می کنم، سید محمد خاتمی، رئیس جمهوری اسبقِ محبوب نیز با علم و عنایت به همۀ موانع موجود و با همین منطق مردم را به شرکت در انتخاباتِ پیش رو دعوت کرده است:
زین روش بر اوج انور می روی
ای برادر گر بر آذر می روی
——————————————–
[۱] counter-factual condition
[۲] به غیر از اننتخابات ریاست جمهوریِ بحث برانگیز و جنجالیِ سال ۸۸ که محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور معرفی شد.
[۳] Rule-Utilitarianism
[۴] برای آشنایی بیشتر با « فایده گرایی اخلاقی» و ربط و نسبت آن با امر سیاسی به روایت نگارنده، نگاه کنید به :
سروش دباغ، « نسبت میان اخلاق و سیاست» و « سیاست و و فضیلت» ، در باب روشنفکری دینی و اخلاق، تهران، صراط، ۱۳۸۸. همچنین، نگاه کنید به سه سخنرانی تحت عنوان ” اخلاق و سیاست” در لینک زیر که در بهار سال ۹۱ شمسی در دانشگاه واترلو برگزار شده است:
http://www.begin.soroushdabagh.com/lecture_f.htm