در طول تاریخ بیش از سی و هفت ساله انقلاب ایران، نظام جمهوری اسلامی بسیار تلاش کرده و میکند تا بر فرهنگ کشور تاثیر گذاشته و آن را به فرهنگی سازگار با قدرتی فائقه و قدسی تبدیل کند. نظامهای ایدئولوژیک برای استحکام خود، بالاجبار به ایجاد بسترهای فرهنگی روی آورده تا مردم را برای قبول مدینهٔ فاضلهای که برای آن تلاش و به آن دعوت کردهاند آماده کنند. فرهنگ دینی، بخشی از فرهنگ یک جامعه است. نظام سیاسی ایران که قدرت فائقه آن به دنبال مشروعیت دینی و قدسی بوده است، لزوما باید به طور فعال بر فرهنگ دینی کشور ما تاثیر گذاشته تا آن را با قدرت مطلق یک فرد و یک طبقه اجتماعی سازگار کند. احزاب فاشیستی اروپا، ابتدا با یک بسترسازی فرهنگی توانستند زمینه را برای ظهور موسولینی و هیتلر آماده کرده و متعاقباً ملیونها اروپایی را به حمایت از فاشیسم ترغیب کنند.
ایجاد عاشورای شور توسط نظام ولایتمدار در مقابل عاشورای شعور، یکی از موفقیتآمیزترین برنامههای نفوذ و شکل دادن به فرهنگ دینی جامعه ما بوده است. اما عاشورای شور چه عاشورایی است؟ عاشورای شور ساخته و پرداخته یک دین حکومتیست. حکومتی که به ساختن دین حکومتی مینشیند، میخواهد از این دین به عنوان یک ابزار برای کنترل جامعه، وفاداری شهروندان به حکومت و مشروعیت و مقبولیت خود استفاده کند. عاشورای شور به دنبال پرده گذاشتن بر روی اهداف جنبش حسینی با ایجاد فضایی پر از احساس و شور و نه شعور است. در عاشورای شور همه جا با سیاهی پوشیده میشود تا سفیدی پشت آن مخفی شود. عاشورای گریه، فغان و بروز احساسات برای شهادت حسینیست که هدف او در جنبشاش پشت پرده ابهام، اوهام و ناشناسی مانده است. عزادارن برای کسی گریه میکنند که با یاران اندکاش مقابل دولت زمان دست به شمشیر برده تا این حکومت را سرنگون کرده و دولتی اسلامی بر پا کند و اکنون که نتوانسته است، مظلومانه به دست مردان این حکومت جائر به شهادت رسیده است. دین حسین بن علی در این عاشورای شور، دین شمشیر در مقابل یک دولت مستبد است. این حسین اهل سازش نیست و حاضر است تمامی افراد خانواده خود را به پای این مرام از دست بدهد. در این عاشورا ابایی نیست تا حتی وقایع اتفاق افتاده در این روز بازخوانی صحیحی نداشته باشند. این تاریخ میتواند و میباید دستخوش اغراق و مبالغه قرار گیرد، چرا که هدف ایجاد شور است نه شعور. برای همین مداحان گزافهگوی، سالهاست که مبلغان این عاشورای شور شدهاند. عاشورای شور به طور مداوم در حال بازسازی واقعه عاشورا است. در طول چند سال گذشته، شبهای محرم به شهیدی اختصاص داده شده تا مراسم با نامی آشنایی شود. عاشورای شور در نقاط مختلف کشور راه را برای عاشورای کارناوالی و مهمانیهای اشرافی باز کرده است.
مداحان گزافهگوی، پای سیاست را به مجالس عاشورای شور نیز بازکرده و نه تنها ابایی ندارند که به فرهنگ ملی مردم اهانت کنند، بلکه به هتک حرمت افراد حقوقی و حقیقی نیز پرداخته و میپردازند. توفیق حامیان دین حکومتی در عدم اجازه به برقراری کنسرتهای سنتی در قم و مشهد که به بی حرمتی آشکار با فرهنگ ملی مردم ما دلالت داشت، این بار پای به بازی فوتبال ایران و کره جنوبی گذاشت تا عاشورای شور، خط قرمز خود را عیان کند. منصور ارضی، مداح معروف و نزدیک به رهبری گفت «بمیرند آنهایی که هر غلط که بخواهند به زبان جاری میکنند. از بس حرام خوردهاند، الان میخواهند شب تاسوعا جوانها را بکشانند، میدان کربلا را رها کنید و بیایید به میدان بازی … اگر حزبالله خشمگین شود همشان را نابود میکند». سرانجام مداحی به استادیوم ورزشی فرستاده شد تا عاشورای شور حضور خود را در یک بازی ورزشی به نمایش گذارد.
اما دین حکومتی و عاشورای شور در تاریخ بارها تکرار شده و ما امروز به قضاوت حامیان بی خرد آن نشستهایم. عباسیان که به خونخواهی حسین بن علی و خاندان او برخاستند، عاشورای شور دیگری شکل دادند. اسلام حکومتی آنها به اسلام در سطح شعار و شعائر سخت پایبند بود، اما انتقادی را بر نتافته و زندانهای آنها مملو از انسانهای آزاده بود. آنها به خود ولی امر مسلمین و امیر المؤمنین خطاب میکردند اما در تنبیه مردم به جز حصر، قتل و شکنجه روش دیگری را نمیشناختند. آن قدر به نام دین حریمشکنی و خونریزی کرده و حلقه را بر مخالفین خود تنگ کردند که مردم لقب «سفاح» را برای آنها برگزیدند.
اما عاشورای شعور و معرفت حاوی چه درکی از جنبش حسینی است؟ حسین بن علی از مدینه برای امنیت خود، خانواده و حق آزادی بیان خارج شد. بر خلاف قرائت طرفداران عاشورای شور، در قرائت طرفداران عاشورای شعور، حسین بن علی شهادتطلب نبود و قصد گریز از مرگ در تصمیم حرکت از مدینه به مکه و کربلا را داشته است. شهادتطلبی به معنی مرگطلبی و عدم گریز از مرگ در اندیشه حسین بن علی جایی ندارد. او اعلام میکند که به سمت مکه میرود چرا که یزید قصد جان او را کرده و امنیت جانی و بیان عقیده را از او سلب کرده است. در نامهای که به برادر خود در مدینه میدهد، امنیت ابراز عقیده را بر هر چیز دیگری ترجیح داده و میگوید «خرجت لطلب اصلاح فی امّه جدی» برای اصلاح در امّت پیامبر از مدینه خارج میشود. حق آزادی بیان برای او بسیار اهمیت دارد. او میگوید «ارید ان امر به المعروف و انهی عن المنکر». امر به معروف و نهی از منکر در راستای آزادی بیان در نقد حکومت یزید برای او مهمترین قدم اصلاحی در جامعه است. اما امر به معروف برای حسین بن علی یک ارزش سیاسی بزرگی نیز دارد. در نهجالبلاغه امام علی میخوانیم که «لتترکون الامر به المعروف و نهی عن المنکر … فیولی علیکم اشرارکم». اگر از این حق آزادی بیان در نقد حکومت استفاده نشد، علی بن ابیطالب اعتقاد دارد اشرار مردم بر آنها حکومت خواهند راند. حسین بن علی از مدینهه به مکّه میرود و چون یزید میخواهد در ماه حرام خون او را در خانه خدا بریزد، به حرمت خانه خدا از مکّه خارج میشود.
دوم، اسلام حسین بن علی اسلام شمشیر و شورش نیست. حرکت او یک حرکت اصلاحیست و با تمسک به خشونت به دنبال سقوط رژیم یزید نیست. از مکّه به کوفه میرود تا به دعوت کوفیان برای ایجاد مدینهه امنی پاسخ گوید. اما وقتی عموی او مسلم در کوفه شهید میشود، ایجاد حکومت در کوفه برای او منتفیست. او به یک حکومت انتخابی اعتقاد دارد که فقط میتواند با آرا مردم مشروعیت کسب کند. پدر او علی بن ابیطالب، با رای و بیعت مردم به عنوان خلیفه چهارم مسلمین انتخاب شد. ریختن خون مردم برای کسب قدرت و اعمال هر گونه حکومتی نزد او مطرود است. این شیوه پدر و برادر اوست و ریشه در تلاشی برای عدم اعمال خشونت و خونریزی دارد.
سوم، امام حسین راه مذاکره با دشمن را چگونه ارزیابی میکرد؟ تاریخ نشان میدهد که حسین بن علی از مذاکره با عمر بن سعد، حرّ و حتی با خود یزید ابایی نداشته است. سروش محلاتی از «تاریخ طبری» نقل میکند که پیشدستی برای مذاکره از طرف حسین بن علی صورت گرفته است. او از کتاب الارشاد و شیخ مفید، شیخ طوسی و سیّد مرتضی نقل میکند که حسین بن علی حتی به عبیدالله زیاد نامه مینویسد تا بتواند در یک مذاکره با یزید بیعت نکرده و به مدینه برگردد. او حتی پیشنهاد دیدار با یزید را به عمر بن سعد میدهد که برای او قابل قبول نیست. همه فقها بر این باورند که با دشمن میتوان صلح کرد و این درست کاری بود که حسین بن علی در جهت آن گام بر میداشته است؛ اما وقتی مذاکرات به جایی نمیرسد و عبیدالله به جز بیعت با یزید هیچ راه دیگری را به حسین بن علی پیشنهاد نمیدهد، او جنگ و شهادت را انتخاب میکند. شهادت حسین بن علی در اینجا به معنی تن دادن به مرگ نیست؛ بلکه با قبول شهادت، به راستی، درستی و حق ابراز عقیده در مقابل دولتی جائر شهادت میدهد. شهادت به این معنی، به عنوان گواه و نه مرگ، آن چیزی است که حسین بن علی آن را انتخاب میکند.
برای دین حکومتی و عاشورای شور، اسلام حسین بن علی، اسلام شمشیر و خشونت است. در نظر طرفداران این نوع نگرش به دین و عاشورا، برای پیاده کردن دین، اعمال خشونت توسط حکومتی به نام دین جایز است. مشروعیت حکومت نزد حسین بن علی بر رای مردم استوار است. اسلام حکومتی این مشروعیت را متعلق به طبقه خاص و افراد خاصی میداند. در اسلام حسینی، آزادی بیان برای نقد دولت یک فریضه دینیست. در اسلام حکومتی، نقد دولت تضعیف حکومت قلمداد شده و ناقدان حکومت به زنجیر و حصر کشیده میشوند. ریختن خون برای کسب قدرت در اندیشه حسینی جایی ندارد. مذاکره با دشمن برای مصالح جامعه در اندیشه حسینی ضروریست در حالی که اسلام حکومتی آن را موکول به حفظ نظام برای طبقه خاصی میکند.
آیتالله طالقانی در اعلامیهای در اولین روز محرّم سال ۱۳۵۷ نوشت: «دستهای سوگوارانی که بر سر و سینه کوبیده میشود، اکنون باید به مشتهای گره کرده و اعتراض علیه وضع موجود تغییر جهت دهد». چند ماهی پیش از انقلاب است و آیتالله طالقانی از مردم دعوت میکند که ظالم را نشانه روند. سه روز بعد از آن در اعلامیه دیگری از مردم میخواهد در روز تاسوعا که مصادف با سالروز «صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر» است در سراسر ایران به راهپیمایی بپردازند. در آن روز، راس ساعت ۹ صبح، آیتالله طالقانی این راهپیمایی را از خانه خود شروع کرد. طالقانی، مرد دین و دیانت به عاشورا رنگ شعور داد.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…