زیتون- متن پیش رو بخشی از مقدمه کتاب «دین و نظریه اجتماعی» نوشتهی «محمدرضا جلائیپور» است که توسط نویسنده در اختیار زیتون قرار گرفته است.
***
بخشی از مقدمهی کتاب:
کتاب «دین و نظریه اجتماعی» متشکل از شش گفتگوی نگارنده با تعدادی از برجستهترین نظریهپردازان اجتماعی و جامعهشناسان دین معاصر است: جفری الکساندر، براین ترنر، دیوید هلد، خوزه کازانوا، استیو بروس و گریس دیوی. رشتهای که این گفتگوها را به یکدیگر پیوند میدهد تمرکز همه آنها بر نظریههای مرتبط با جایگاه دین در جهان معاصر است. از آنجا که پارهای از این اندیشمندان و جامعهشناسان برجسته هنوز در منابع فارسیزبان معرفی نشدهاند، کوشش شده است که محتوا و زبان گفتگوها برای کلیه علاقمندان به علوم اجتماعی و انسانی و دینپژوهی آسانفهم باشد و هر گفتگو درآمدی خوشخوان و دریچهای شود برای آشنایی کلی با نظریهپرداز طرف گفتگو و آراء او در باب تحولات دین در جهان امروز. پاسخهای روان، روشن و غیرفضلفروشانه هریک از اندیشمندان و معطوف بودن پارهای از پرسشها به ایران نیز بر جذابیت و سودمندی گفتگوها افزوده است.
خوشبختانه اندیشمندان طرفِ گفتگو نیز تحت فشار پرسشگر چکیدهای شنیدنی از نظراتشان و پارهای نکات روشنگرِ جدید را طرح کردند و از نتیجه گفتگو راضی بودند. تلاش شده است همه گفتگوها حول محورها و موضوعات مشابهی صورت گیرد تا مخاطب با خواندن آنها در کنار هم با صفآراییهای اصلی در قبال موضوع گفتگوها بیشتر آشنا شود. در ابتدای هر گفتگو اندیشمند طرفِ گفتگو را به اختصار معرفی کردهام و در پایان نیز گزیدهای از آثار او را آوردهام تا مخاطبان علاقمند بتوانند برای مطالعه تخصصی بیشتر به آنها رجوع کنند. نگارنده همه گفتگوها را به شکل «شفاهی»، «حضوری» و به زبان انگلیسی انجام داده و پس از پیادهکردن متن و تایید نهایی اندیشمندانِ طرف گفتگو به فارسی برگردانده است. همچنین تلاش شده است ضمن ترجمه دقیق پاسخها، روانی کلام محاورهای حفظ شود.
قرار بود در این مجموعه حتیالامکان برجستهترین نظریهپردازان اجتماعی و جامعهشناسان دین معاصر حضور داشته باشند. چهار تن از اندیشمندانِ طرفِ گفتگو ــ خوزه کازانوا، براین ترنر، استیو بروس و گریس دیوی ـ از تاثیرگذارترین جامعهشناسان دین معاصر محسوب میشوند و دو تن دیگر ـ جفری الکساندر و دیوید هلد ـ نیز از جمله نظریهپردازان اجتماعی برجسته معاصرند. با سه تن از اساتیدم در دوره کارشناسی ارشد در دانشگاه ال.اس.ای لندن ـ آنتونی گیدنز، اریک بک و آیلین بارکر ـ و یورگن هابرماس نیز گفتگوهایی با همین موضوع و سیاق برای انتشار در این مجموعه انجام داده بودم که متاسفانه فایل صوتیشان در اثر توقیف سه حافظه الکترونیک و رایانه همراهم از دست رفت و فرصت و انگیزه کافی برای تکرارشان را نیافتم. رندال کالینز و مانوئل کاستلز نیز دعوتم برای انجام گفتگو را پذیرفته بودند که به دلیل وقفه ناخواستهای که پس از ۸۸ در تحصیلات دکتریام در دانشگاه آکسفورد افتاده بود، مجبور به لغو قرار گفتگوی حضوری شدم. قرار بود با جامعهشناسان برجسته دیگری نیز برای گفتگوهای بعدی تماس بگیرم، اما با تغییر اولویتهای پژوهشی و کاریام در چند سال گذشته بعید است علاقه و مجال کافی برای ادامه این گفتگوها را پیدا کنم و این مجموعه را در همین شکل و حجم میبندم.
حلقه وصل این گفتگوها موضع موافق یا مخالف هر یک از اندیشمندان در قبال نظریه سکولاریزاسیون است. در این مجموعه تعدادی از مدافعان و منتقدان برجسته این نظریه آراء خود را به روشنی و سادگی طرح کردهاند. حامیان نظریه سکولاریزاسیون در اشکال متنوع آن معتقدند با پیشرفت و بسط فرهنگ و تمدن مدرن، دین به نحوی اجتنابناپذیر هم در سطح کلان/نهادی/عینی و هم در سطح خُرد/ذهنی افول میکند. و در مقابل، منتقدان نظریه سکولاریزاسیون که خود به شاخههای پرشماری تقسیم میشوند از منظرهای مختلف از سازگاری مدرنیته و اشکالی از دین دفاع میکنند و گرچه «تغییرات» دین در جهان جدید را ناگزیر میدانند، به «افول» اجتنابناپذیر آن باور ندارند.
چنانکه روشن است نظریههای جامعهشناسانه در باب جایگاه دین در جهان معاصر صرفاً به «توصیف» و «تبیین» فرآیندهای تغییر و افت و خیز دین میپردازند و از آن جهت که نظریهای جامعهشناختی هستند نمیتوانند در مورد «مطلوبیت» آنچه توصیف و تببین میکنند داوری ارزشی کنند. مواضع «توصیفی» و «تبیینی» را باید از مواضع «هنجارین» / «توصیهای» / «ارزشمدارانه» در باب دین تفکیک کرد، ولی متأسفانه همین تفکیک روشن و ساده بعضاً صورت نمیگیرد و خلط میان مواضع و مباحث «توصیفی/تبیینی» و «هنجارین/ ارزشداورانه / تجویزی» و جهش از «بایدها» به «هستها» در این زمینه به آشفتگیهای نظری در عرصه عمومی ایران دامن زده و بر ابهام و گرههای گفتگوهایی که درباره جایگاه دین در جهان معاصر در میگیرد افزوده است.
سکولاریزاسیون یک نظریه توصیفی/تبیینی جامعهشناختی است و سکولاریزم یک جهتگیری فلسفی/سیاسی. میتوان «هوادار نظریه سکولاریزاسیون» بود (یعنی معتقد بود که دین در جهان معاصر در حال افول است) و در عین حال «طرفدار تقویت دین» بود (همچون جریانِ اصلیِ دیانت سنتی و حامیانِ مکتب تفکیک در ایران). همچنین میتوان «مخالف نظریه سکولاریزاسیون» بود (یعنی معتقد بود که دین در جهان معاصر لزوماً افول نمیکند) و در عین حال «سکولاریست» (یعنی طرفدار افول دین) بود. کما اینکه همزمان میتوان «سکولاریست» بود و «معتقد به سکولاریزاسیون» (همچون استیو بروس، اکثر خداناباوران و پارهای روشنفکران غیردیندارِ ایرانی) یا توأمان «طرفدار تقویت دین» بود و «منتقد نظریه سکولاریزاسیون» (همچون اکثر حامیان «اسلام سیاسی»، «اسلام فرهنگی/مدنی» و «نواندیشی دینی» در ایران).
نگارنده نیز در این زمینه موضعی هنجارین دارد (و تقویتِ «معنویت و دیانتِ سازگار با اخلاق و عقلانیت» در زندگی انسانها ـ سطح خرد ـ و حضور مدنی دین در چارچوبِ «قانونی عادلانه» و «اخلاقی فرادینی / پیشادینی» در عرصه اجتماعی را مطلوب میداند)، ولی در گفتگوهای این مجموعه کوشیده است صرفاً موضع جامعهشناختی، توصیفی و تبیینیِ هر یک از اندیشمندان را در باب جایگاه دین در جهان امروز بکاود و پیش چشم خوانندگان بنهد. از اینرو مخاطب با هر موضع ارزشمدارانهای که در قبال انواع دیانت دارد احتمالاً پارهای از نکات طرحشده در این مجموعه را خواندنی و اندیشیدنی خواهد یافت.
در یک سوی طیف نظریهپردازان این مجموعه، استیو بروس قرار دارد که از طرفداران برجسته و سرسخت نظریه سکولاریزاسیون است و افول دین در اثر پیشرفت مدرنیته و مدرنیزاسیون را ناگزیر میداند. و در سوی دیگر این طیف، گریس دیوی و خوزه کازانوا جای میگیرند که از منتقدان مشهور و اثرگذار نظریه سکولاریزاسیوناند و روایی و اعتبار این نظریه را زیر سوال برده و نظریههای بدیلی را ارائه کردهاند. جفری الکساندر، دیوید هلد و براین ترنر نیز در میانه این طیف قرار دارند، انتقادات نرمتری را به نظریه سکولاریزاسیون وارد میدانند و مدرنیته و اشکالی از دین را سازگار میبینند.
اولین گفتگوی این مجموعه که با جفری الکساندر است بیشتر به جریانشناسی نظریه اجتماعی و جامعهشناختی معاصر پرداخته است تا زمینه نظری و جغرافیای کلی بحث روشنتر شود و به منزله درآمدی باشد برای ورود متمرکزتر به کند و کاو درباره جایگاه دین در جهان جدید در گفتگوهای بعدی این مجموعه با جامعهشناسان دینِ برجسته معاصر. آخرین گفتگو نیز با دیوید هلد است که همچون گفتگوی اول و به منزله مؤخره به موضوعات کلیتری در جریانشناسیِ اندیشه اجتماعی و سیاسی معاصر میپردازد. اگر مخاطب این مجموعه در ازای چندساعتی که صرف خواندن آن میکند، نکتهها و بهانههایی برای اندیشیدن و خواندنِ بیشتر، دقت و بصیرت افزونتر در نظر و جدیت و کار نیک بیشتر در عمل بیابد، «از بخت شکر دارم و از روزگار هم».