موّرخان می میرند اما تاریخ همیشه زنده است.گاهی فکر میکنم راز این جمله در تجسمیابی خود حضرت تاریخ است. ایشان به ناگهان با هیبت و شوکت مقابلت مینشیند و در حالیکه که علامت سئوالی در دست دارد، لبخندزنان نگاهت میکند.
همین کافی است تا باور کنم چرخ بر یک دور نمیگردد و قرار نیست همواره ورق پارههای نمور تاریخ وظیفه دشوار پاسخگویی را برعهده داشته باشند. گاهی این تقدیر ماست تا برای سئوالهای حضرتش جوابی شایسته بیابیم!
بگذارید تا بگذریم از اینکه این پرسشها چه هستند و چگونه گریبانگیر میشوند!
اما چارهای نیست جز اعتراف به اینکه حضرت تاریخ به هیأت غولی سیهچرده یا فرشتهای زرینهپوش تو را با خودت به جنگ میکشاند و دائما زیر گوشت فریاد میکشد:
«آهااای فلانی! گوشههای محذوف مرا دفن نکنید!»
چندی پیش که فایل صوتی آیتالله منتظری منتشر شد احساس کردم که چهبسا این بار احمد منتظری فرزند آیتالله هم در برابر جناب تاریخ به دام افتاده و صد البته که همین صیدشدگی نیز از برکات عمر ساکنان دره صدق است.
جلسه منعکس شده در فایل صوتی مذکور، برگی محذوف یا مهجور مانده از کتاب تاریخ سرزمینی بود که ساکنانش اغلب داغدارند و فراموشکار!
عیان است که آیتالله در آن زمان با پرسش و نهیب درباره اعدامها و نحوه رفتار با مخالفین محبوس در پی انجام وظیفه ملی، قانونی و شرعی خویش بود و شاید پسرش هم در این زمان قصد غبارروبی از سیرت و سیمای پدر را در سر داشت.
اما در هر حالت سهم جناب تاریخ در این رخداد، محفوظ ماند و برگی محذوف از دفترش احیا شد.
فعلا اینکه آیتالله منتظری چه پرسید و چه پاسخهایی شنید و اکنون نتیجه چیست؟ موضوع این دستنوشته نیست.
غصه این قصه از زمانی آغاز شد که شنیدیم شیخ احمد منتظری به اتهام انتشار اسناد محرمانه به قصد برهم زدن امنیت کشور، جاسوسی و اقدام علیه امنیت به محکمه احضار شد. پاسخ شیخ روشن است زیرا که معتقد است:«این فایل ثابت کرد آیتالله منتظری خیرخواهانه و متلمسانه قصد جلوگیری از فاجعه ای را داشته است» و اکنون بهترین اقدام«شفاف سازی و گفتن حقیقت به مردم شریف و فهیم ایران و جبران خسارت و استیفای حقوق خانواده های آنان است؛ تشکیل هیأت حقیقت یاب مستقل با اختیارات کامل می تواند در این مسئله کارساز باشد.»
دیروز خبر رسید «دادگاه ویژه روحانیت» شهر قم جلسه محکمه ای برپا کرده و متهم در شرایطی حتی صلاحیت دادگاه را قبول نداشت، محاکمه شد.
او بار دیگر تاکید کرد: «این سخنان بخشی از میراث پدریاش بود که هیچ یک از اسرار دولتی را هم شامل نمی شود.»
رای دادگاه منتظری ثانی هنوز صادر نشده است و گمان میبرم که چند خط خبر این دادگاه غیرعلنی هم در بین سطور اخبار شهر شلوغ گم شود.
اما کاش با دقت ببینیم که باز هم تاریخ پیروز این میدان است؛ زیرا که نمیتوان جناب ایشان را به بند و حصر کشید.
ما اینک به تماشای کدام محاکمه چشم دوختهایم در حالی که دوباره فراموش کرده ایم:
شیخ احمد«متهم دادگاه»،امروز تنها حامل بخشی از تاریخ است و حال آنکه تاریخ را نمیتوان محکوم کرد.
برگرفته از اینستاگرام مسعود باستانی
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…