زیتون ـ مهسا محمدی: «ایران در سوریه چه کرد و چه باید بکند؟ » این سوال را شاید بتوان به لحاظ سیاسی و حتی اخلاقی٬ یکی از چالش برانگیزترین پرسشهای پیش روی سیاستمداران و فعالان ایرانی در طی چند سال اخیر دانست. پرسشی که پاسخهای متفاوت به آن موجب شکل گرفتن شکاف عمیق میان دوستان سابق و نزدیکیهای پیشبینی ناشده میان دشمنان دیروز شد.
تکلیف جبهه اصولگرایی از همان ابتدا با این قضیه مشخص بود و دفاع از سیاست مداخله جویانه ایران در سوریه در این جبهه وضعیت دور از ذهنی نبود. اما در طی این سالها علیرغم حساسیت بالای حاکمیت به مسئله سوریه و واگذاری آن به سپاه، هرازگاهی صداهای مخالفخوانی از میان اصلاح طلبان به گوش میرسید که با دلایل مختلف این سیاست را زیر سوال میبردند و به ازای آن آماج نقدهایی از جبهه اصولگیرایی و یا حتی از بین دوستان خود میشدند.
مدافعان حرم در برابر مدافعان کعبه
یکی از آخرین و شاید شفافترین این نقدها در طی روزهای اخیر از سوی مصطفی تاجزاده در گفتگو با نشریه روبرو مطرح شد. تاجزاده در این گفتگوی مفصل به بررسی و نقد عملکرد حاکمیت و همچنین دو دولت احمدینژاد و روحانی از ژانویه ۲۰۱۱ تا به امروز در رابطه با بحران سوریه پرداخت. به عقیده تاجزاده٬ اولین اشتباه جمهوری اسلامی در این بحران٬ توصیه غلط ایران به اسد برای مقابله با «تظاهرات مردمی» به جای اصلاح امور بود. وی یکی دیگر از اشتباهات اساسی را شکل دادن به مفهوم مدافعان حرم و در نتیجه دوقطبی دفاع از کعبه در مقابل دفاع از حرم حضرت زینب(س) عنوان کرد.
از نظر وی خطای اصلی آنجا اتفاق افتاد که ایران «به صورت نظامی وارد معرکه شد و مدیریت سیاسی این بحران را رها کرد» و به جای «جلوگیری از تشدید بحران و جلوگیری از ویرانی سوریه و مرگ صدها هزار نفر در آن کشور» نظامیان خود را به کمک نظامیان سوریه فرستاد. در نهایت تاجزاده پیشنهاد میکند که ایران راهبرد خود را عوض کند و نماینده ایران در سوریه «جواد ظریف» باشد و نه «قاسم سلیمانی».
پیچیدگی بحث سوریه و تاثیر پارامترهای متعدد بر بحران این کشور٬ عاقبت آن را به نوعی پیشبینیناپذیر میکند. به همین دلیل پیامدهای حضور بازیگران منطقهای و فرامنطقهای نیز در هاله ای از ابهام است
اما از نظر اصلاحطلبان٬ نقد سیاسی و در واقع نقد حاکمیت، تنها مساله مربوط به نقش ایران در بحران موجود نیست. در مرداد ماه سال گذشته بعد از انتشار گسترده تصاویری از یک پسربچه خردسال سوری به نام «عمران» که پی حملات هوایی جنگندههای ارتش اسد و ارتش روسیه در حلب از میان خرابههای ساختمانی نجات یافته بود، محمد رضا جلایی پور از چهرههای اصلاح طلب ایران نوشت:«ایرانیان در قبال مردم مصیبت زده سوریه، کوتاهی جمعی داشتهاند و اشک و شرمساری در برابر عمران ۵ ساله کافی نیست. » او این تقصیر را از آنجا متوجه ایرانیان میداند که «به قدر کافی» از حکومت خود نخواستند برای پیشگیری از بحران سوریه و مهار تلفات انسانی و هزینههای سهمگین مسئولانه عمل کند. این بدان معنی است که از نظر این فعال اصلاحطلب٬ نه تنها حاکمیت که مردم ایران نیز در برابر فاجعه در حال وقوع مسئول و مقصرند.
سوالهایی برای تشکیک
شاید بتوان یکی دیگر از این نقدها را تشکیکهای «یدالله اسلامی»، دبیرکل اصلاح طلب مجمع نمایندگان ادوار مجلس دانست که با طرح سوالهایی اساسی درباره آنچه که در حال و قوع است به شکل غیرمستقیمی این روند را نقد میکند. وی با اشاره به وضعیت فعلی سوریه میپرسد: «آیا ماندن اسد به قیمت ویرانی یک کشور و شکلگیری دشمنی و بروز جنگهای گستردهی قومی و قبیلهای و مذهبی ارزشی داشت و یا دارد؟» وی در ادامه٬ چگونگی رشد و بالیدن داعش را زیر سوال میبرد و سعی در تصویر کردن کشوری دارد که قرار است از بین این جنگ و کینه و خون زاده شود.
اسلامی سپس سویههای داخلی این بحران را به نقد میکشد و از مرجع «این تصمیم» یعنی دخالت نظامی در سوریه میپرسد.
اما نقد وضعیت موجود، پرسشگری درباره آن و خودانتقادی و احساس مسئولیت در برابر این وضعیت تنها موضع اصلاحطلبان در برابر بحران سوریه نیست. عباس عبدی در نقد درونی اصلاحطلبان٬ موضع منفی آنان را نسبت به اتفاقات سوریه «حب و بغض افراطی» میداند و عقیده دارد تحلیلی که بسیاری از اصلاحطلبان پس از حوادث سوریه نسبت به مسائل این کشور و مواضع ایران در آنجا داشتند بدون در نظر گرفتن واقعیتهای سوریه و نیز منافع ملی ایران بوده و عملا آنان را در کنار عربستان و ترکیه قرار داده است. او از این رهگذر مواضع اصلاحطلبان را قابل نقد میداند.
قاسم سلیمانی به عنوان قهرمان بلامنازع نبردهای برون مرزی از سوی سپاه تبلیغ میشود و قهرمانسازی از او به صورت وسیعی در جریان است. سیاسیون با اظهارنظرهای خود درباره این چهره ارشد سپاه به نوعی موضع خود درباره دخالت مستثاری ایران در منطقه را نیز علنی میکنند.
صادق خرازی که با ریاست حزب ندای ایرانیان در جبهه اصلاح طلبان تعریف میشود از جمله کسانی است که با اظهارات ستایشامیز درباره سلیمانی با ایده جنگ برون مرزی اعلام همراهی کرده است. او در مصاحبهای درباره قاسم سلیمانی گفت: «اگر اینها نبودند، امروز داعش در خیابانهای تهران رژه میرفت.» او همچنین سلیمانی و همرزمانش را «نمادهای مقاومت» و «ستونهای فقرات امنیت ملی کشور» دانست. این اظهارات مربوط به سال ۹۴ است و وی پیش از این نیز در سال ۹۱ در رابطه با بحران سوریه اظهار کرده بود که برای ایران « ماندگاری دولت سوریه به دلیل عقبه مقاومت و علیرغم اشتباهات و انحرافاتی که دارد، یک اصل استراتژیک است.» البته وی در ادامه تاکید کرده بود که موافق «خونریزی یا رفتار خشن» در سوریه نیست و منکر اشتباهات بشار اسد درباره «چرخش قدرت و پروسه مردمسالاری» نمیشود اما در عین حال از نظر وی اشتباههای بشار به این معنی نیست که ایران باید متحد استراتژیک خود را رها کند.
امنیت ایران، حفظ منافع ملی٬ تنظیم روابط با کشورهای منطقه و دفاع از متحدان و حفظ نقش کلیدی ایران در مسئله سوریه برای تامین منافع خود٬ از جمله استدلالهایی است که در حال حاضر در مقابل نقدهای وارده به دلایل و شکل این دخالتها آورده میشود.
پیچیدگی بحث سوریه و تاثیر پارامترهای متعدد بر بحران این کشور٬ عاقبت آن را به نوعی پیشبینیناپذیر میکند. به همین دلیل پیامدهای حضور بازیگران منطقهای و فرامنطقهای نیز در هاله ای از ابهام است. اما این ابهام در ایران در سایه تبلیغات و هیجاناتی که حول این بحران ساخته میشود از یک سو و اصرار روایت غالب بر درستی خود و هزینهدار کردن سایر روایتها از سوی دیگر موجب میشود نتوان به راحتی در فضای داخل، به تعبیر یدالله اسلامی به طرح « پرسشهای خردمندانه و کاوشهای هوشیارانه» پرداخت و این سختی آزمون «سوریه» را دو چندان میکند.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…