هراس اردوغانی

قانع قبادی

نه! اشتباه نکنید؛اردوغان یک حادثه نیست. اتفاقا او برون‌شد و عصاره‌ی خواست آن قسمتی از سیاست‌زدگان ترک است که نگاهشان به سایرین یک نگاه رادیکال و حذفی ست و هر آنچه را که هویت خودساخته‌ی ترکی-عثمانی برنتابد به‌تمامی با قوه‌ی قهریه پاسخ می‌دهند. این شدت عمل ناشی از یک هراس تاریخی ست؛ هراس از اضمحلال و شکاف هویتی.ترسی برآمده از کاستی‌های تاریخی که توهم اقتدار و مرزگستری را در مقطعی از تاریخ نه چندان دور با حقیقت ضعف دیپلماتیک کنونی در هم آمیخته است.

این دلهره‌ی دیپلماتیک از فشردگی زمان است. تئوری ترک‌گستری( که عوام‌فریبانه ترکیه گستری‌اش می‌نامد)  گرفتار زمان-مکان است و  این روزها فاکتور زمان بر مکان چیرگی یافته است. ضعف حکومت‌های مرکزی در عراق و سوریه و آشفتگی نظامی منطقه،  فاکتور زمان را برای ترکیه به تنگ آورده است و  این شمشیر دو لب در تمرکز و سرعت عمل آنکارا موثر است و کمترین خطایی، منجر به ضربه‌ای مهلک بر پیکر نچندان ورزیده ی او خواهد شد.

آنکارا به موازات بر مسیری حرکت می‌کند که راهی به چالش پر خطر خاورمیانه دارد و راهی به بهره بردن از منافع مترتب بر آن . این شاید اولین تجربه عمل‌گرای این‌چنینی و معاصر برای آنکاراست و توهم تاریخی اقتدار عثمانی و درک ناصواب از منطقه و توان‌خود ، زیان جبران‌ناپذیر را محتمل می‌نماید.

اشتباه تاریخی توتالیته‌ی ناشی از من‌گرائی آن‌جاست که دو تئوری متناقض را دنبال می‌کند و اشتباه منجر به فاجعه آن است که تئوری بد‌آزموده خود را اجرا می‌کند.

تئوری اول فرض یک‌پارچگی به معنای پوپولیستی آن است.  یعنی یا همه ترک هستیم یا گزینه‌ی دیگری وجود ندارد. بقیه  هم بی‌آنکه فهمیده باشند ،ترک‌اند، هویتی فاقد آگاهی!

تئوری دوم، در خدمت تئوری اول است و  بازوی اجرایی آن. این دومی، راه حل را حذف قطعی منکر تئوری پیشین می‌داند. او ترک را از حیطه‌ی زبانی خارج می‌کند و به آن هویت فلسفی می‌دهد. به اختصار، شما به این هجو می رسید که : تو یک ترکی که بر حسب اتفاق زبان کردی را هم می‌دانی!

این نظریه در درون خود شیوه‌های تنگ‌نظرانه‌تری نیز دارد. او جمله بالا را چنین ترجمه می‌کند که تو یک ترکی که در نتیجه انفعال تاریخی ما بخشی از ترک بودنت را با یک اتفاق ناشایست کردی کم رنگ کرده ای، پس رسالت ما جبران این خطا و ترکیزه کردن این یکپارچگی ست.

تناقض آن‌جاست که از یک‌سو خود را یک‌سره ترک می‌داند و از دیگر سو بخشی از این خویشتن را جدا می‌کند و به درجه یا درجاتی تقلیل می‌دهد و در راستای این تقلیل او را اقل و اقلیت جلوه می‌دهد، بی‌آنکه حتی به آن معترف باشد. و بدتر آنکه با او می‌ستیزد، غافل از این‌که این جداسازی و دسته‌بندی و پروسه‌ی دیگرستیزی،  خود بطلان یک‌دسته‌گی و نگاه عوام‌گرایانه‌ و منسوخ یک‌پارچگی است .

این هجو،  به مرور زمان قابلیت گفتمان غالب شدن را یافته است و در نبود آگاهی تاریخی یا کتمان پروسه‌ی مبتنی بر حقیقت تاریخی، میانبری برای ندیدن راه حل خردگرایانه شده است.

تناقض موجود در تضارب این دو تئوری حاکم، سال‌هاست که راه پر پیچ‌وتاب آشتی ملی را به ورطه‌ی خون و باروت و تنفر انداخته است. این بدان معنا نیست که در دیگرسو و برابر به  این نابخردی، لزوما جریانی عقل‌گرا ایستاده است،  بلکه در برهم کنشی چنین فاناتیک و خردگریز،  ناگزیر سویه‌ی مقابل نیز دچار خبط و وَهم و اشتباه منجر به دامن‌زدن به آتش خواهد شد و ای بسا هر از گاهی،  یکی  به نقش دیگری درآمده است.

اشتباه بزرگ محاسباتی در اتاق فکر آنکارا، این بار به‌بند‌کشیدن  سران و نمانیندگان جبهه دمکراتیک خلق هاست. جریانی که همراهی جامعه‌ی کرد ترکیه را با خود دارد و  در کشوری که تجربه‌ی چندانی از گفتگو ندارد و بر بستر یک نیمه‌دموکراسی نیم‌بند، راه  پر سنگلاخ و دشوار گفت‌وگو را دنبال می‌کرد؛ راهی که آلترناتیو جریان‌های مسلح بود و از اقبالی بزرک در میان مخالفان برخوردار بود و توانسته بود اعتماد خیلی‌ها را به خود جلب کند.

اشتباه آنکارا یا به عبارت بهتر، فانتزی و خطای تفکر اردوغانیستی در آن شق قضیه است که تفاوتی بین اپوزیسیون ترکی-گولنی و ماجرای عقبه‌دار کردی-اوجالانی با رنگ‌و‌بوی عقل‌گرایانه‌ی دمیرتاشی قائل نشده است. بستن راه نیروهای دیپلماتیک و قائل به گفت‌وگو،  معنایی جز اعتبار  دادن بلکه ناگزیر ساختن راه حل تاریخی اوجالانی یا پ.ک.کایی نیست.

اشتباه آنکارا ،ترکیه و منافع ملی او را به بن‌بستی اقتصادی در عرصه ملی و بین‌المللی خواهد برد . ترکیه ، از ابن پس، ناچار به انتخاب‌های بد و بدتر خواهد شد.  ناگزیر از دادن امتیازهایی خواهد شد که معلوم  نیست تا چه اندازه منافع ملی کشورش را  بتوانند تامین کنند. مخصوصا که شدت برخوردهای پس از کودتا با  صاحب‌نظران و فعالان سیاسی و نظامی، اتاق فکر  آنکارا  را تضعیف و نامطمین ساخته و امکان خطا را بیشتر  میکند.  شاید هم تمهیداتی در راه است که بتواند رفتارهای آنکارا در ماه‌های اخیر را نزد جامعه بین‌الملل موجه سازد؛ اگر چه خوش‌بینی زیادی می‌خواهد.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

2 پاسخ

  1. برای پلانهایی که داشت و دارد لازم بود دمیرتاش و دمیرتاش ها را به بند بکشد، هر صدائی که می توانست مقابلش غرا بایستد.

  2. “توهم تاریخی اقتدار عثمانی و درک ناصواب از منطقه و توان‌خود ، زیان جبران‌ناپذیر را محتمل می‌نماید”
    مشابه توهم رهبری مسلمانان جهان که ایران را ویران کرده است .

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »