وبسایت اصولگرای «الف»، دیروز زیر عنوان «باج خواهی روسها» خبر داده بود که روسیه همزمان با تعلیق بمباران مخالفان بشار اسد، از ایران و سوریه خواسته که الحاق کریمه را به روسیه به رسمیت بشناسند؛ درخواستی که مجلس سوریه به آن پاسخ مثبت داده اما در سوی ایرانی، محمدجواد ظریف پس از سفر چند ساعته جمعه هفته گذشته به مسکو، وقتی در تهران میزبان فدریکا موگرینی بوده، خواسته که دنیا «بدون پیش شرط» با تروریسم مبارزه کند!
این وبسایت با اعلام اینکه «گروکشی روسیه محترمانه نیست»، نوشته: «در این شرایط «تایید الحاق کریمه»، تن دادن ایران به یک باجدهی جنجالبرانگیز دیده خواهد شد که بیتردید آثار نامطلوبی بر آینده روابط بینالمللی ایران دارد.»
بعد از اظهار ناخرسندی وزیر دفاع جمهوری اسلامی از اقدام روسیه در افشای استفاده بمبافکنهای روس از پایگاه هوایی همدان، به نظر میرسد، بحران سوریه این بار در قالب مواجهه ایران با باجخواهی روسها در مورد کریمه (لاجرم در قبال حمایت جدیتر از ابقای بشار اسد)، بیش از پیش هزینههای خود را روی دوش جمهوری اسلامی می اندازد و این، از جمله با شعفهایی ناشی از عزیمت مستقیم ولادیمیر پوتین از فرودگاه به بیت رهبری و اهدای قرآن به وی همخوانی ندارد آنگونه که احمد خاتمی گفته بود: «پوتین در ملاقاتهای خود با سران کشورها دارای ژست است و اخم میکند اما وقتی که با رهبر عزیزمان ملاقات داشتند با دستهای بسته مانند یک دوست پای صحبتهای ایشان نشستند.»
تاریخ روابط سیاسی ایران و روسیه، خاطرات بسیاری از جفای روسها درحق ایران و ایرانی دارد اما سوی «غریب» ماجرا این است که این خاطرات، عموما از سوی بزرگان ِ نظام منادی استکبارستیزی، یا «جدی» گرفته نمیشود یا از آن «سَمزدایی» میشود آنچنان که آیتالله خامنهای مهرماه سال ۸۶ در دیدار ولادیمیر پوتین گفت: «تصویر ملت روسیه در ذهن ما، تصویر روشن و خوبی است»، یا محمود احمدینژاد وقتی (خرداد ماه ۸۹) خواست از موضع مخالف روسیه در قبال بیانیه تهران انتقاد کند، خود را ملزم دید به عنوان مقدمه تاکید کند: «ایران و روسیه به طور تاریخی و طبیعی دوست هستند.»
آنچه باید در مواقف اینچنینی، یعنی وقتی که روسها روی نامهربان و باجبگیرشان را نشان میدهند، مورد توجه قرار بگیرد، نه ذات منفعتخواه یک دولت خارجیست، که طبیعی است و جز این هم نمیتوان انتظار داشت بلکه آن ماهیت شعاراندود نظام اسلامی است که در مواجهه با تاریخ و استکبار و باج، استانداردی یکسان و مرجع ندارد در حالی که دقیقا مبنای انتقادش به «نظام سلطه» همین است که مدام در کار توجیه ستمکاریهای خود است و مبنایش، «حق» نیست، «نفع» است!