زیتون-هومان دوراندیش: در آستانهی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، صعود دونالد ترامپ در نظرسنجیها و ادعاهایش در خصوص تقلب احتمالی به سود هیلاری کلینتون، شرایط بسیار حساسی و ویژهای را در جامعهی آمریکا رقم زده است. بسیاری این انتخابات را انتخاب بین بد و بدتر میدانند. هر دو کاندیدا از فقدان محبوبیت قابل قبول در جامعه ی آمریکا، رنج میبرند. ولی وقتی بحث انتخاب بد و بدتر به میان میآید، تا حدی بوی فاشیسم هم به مشام میرسد. هوشنگ امیراحمدی، استاد دانشگاه دانشگاه راتگرز (دانشگاه ایالتی نیوجرسی) و مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه این دانشگاه، پیروزی ترامپ در این انتخابات را سرآغاز ظهور نوعی «فاشسیم آمریکایی» قلمداد میکند. یک روز مانده به این رقابت نفسگیر و سرنوشتساز، امیر احمدی در گفتوگو با زیتون ، جنبههای گوناگون این نظر و آخرین وضعیت رقابت ترامپ و کلینتون را تحلیل کرده و از سهم هرکدام از این دو کاندیدا در جامعهی آمریگا گفته است.
با توجه به عدم تصریح دونالد ترامپ به پذیرش بی قید و شرط نتیجۀ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، ابتدا بفرمایید در انتخابات ریاست جمهوری، چه نسبتی بین “سیستم انتخاباتی پیچیدۀ آمریکا” و “امکان تقلب” وجود دارد؟ آیا چنین بابی به کلی بسته است؟ و اگر امکان تقلب وجود دارد، راههای تحققش چه میتواند باشد؟
در آمریکا تقلبی که بتواند نتیجه انتخابات را از طریق آرای مستقیم مردم عوض کند امکان بسیار کمی دارد. اما سر اینکه کدام کاندیدا بیشترین رای کالج الکترال (نماینده های ایالتی احزاب) را بدست آوردهاند، دعوا درگرفته است. البته سیستم این کالج طی زمان عوض شده است ولی مشکل رای آنها کماکان باقی مانده است. ترامپ هم دلیل تقلب در آرای مردم را برای نپذیرفتن احتمالی نتیجه انتخابات مطرح نکرده است. از دید او این انتخابات منصفانه نیست چون بخش وسیعی از مطبوعات و سیاستمداران حرفهای در جهت مخدوش کردن شخصیت و افکار او عمل میکنند و در همین حال هم افراد الکترال کالج نظر مساعدتری در باره خانم کلینتون دارند و ممکن است اهمیتی به رای اکثریت ندهند. ضمنا ترامپ نگفت که نتیجه را نمیپذیرد بلکه گفت دربارهاش بعد از انتخابات تصمیم میگیرد. ایشان میخواهد که جامعۀ رایدهنده و افراد کالج را در “وضعیت معلقی” نگهدارد تا از این تاکتیک برای پشتیبانی بیشتر، مخصوصا از سوی طرفدارانش، سود ببرد.
جدا از انتخابات سال ۲۰۰۰، آیا تا کنون پیش آمده است که یکی از کاندیداهای شکست خوردۀ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، ادعا کند که شکستش محصول تقلب بوده؟
ترامپ نگفت که نتیجه را نمیپذیرد بلکه گفت دربارهاش بعد از انتخابات تصمیم میگیرد.ایشان میخواهد که جامعۀ رایدهنده و افراد کالج را در “وضعیت معلقی” نگهدارد تا از این تاکتیک برای پشتیبانی بیشتر، مخصوصا از سوی طرفدارانش، سود ببرد.
در چندین انتخابات، مخصوصا در سالهای ۱۸۰۰، ۱۸۲۴، ۱۸۶۰، ۱۸۷۶، ۱۹۱۲، ۱۹۴۸ و بالاخره در سال ۲۰۰۰ دعوای جدی بین کاندیدا ها و احزاب مربوطه در گرفته است. در سال ۱۸۰۰، توماس جفرسون دمکرت و آیرون بور جمهوری خواه با هم رقابت میکردند. آن موقع هر فرد الکترال کالج به هر دو کاندیدا رای میداد و آن کس که بیشترین رای را میآورد رئیس جمهور میشد و نفر بعدی میشد معاون رئیس جمهور. در آن سال هر دوی این کاندیداها ۷۳ رای الکترال کالج را بدست آوردند و قرار شد نتیجه در مجلس نمایندگان تعیین شود. در مجلس الکساندر هامیلتون (اولین وزیر خزانهداری آمریکا) که از بور به شدت متنفر بود از طریق لابی کردن درون نمایندگان به کمک جفرسون شتافت و ایشان رئیس جمهور شد و بور معاون. سه سال بعد در یک دوئل (جنگ تن به تن) بور هامیلتون را کشت! در انتخابات ۱۸۲۴، هیچ یک از چهار کاندید نتوانستند اکثریت آرای کالج را بیاورند و بازهم قرار شد در مجلس تکلیف روشن گردد. با وجود اینکه اندرو جکسون (قهرمان جنگ ۱۸۱۲) آرای مردمی را برده بود و بیشترین آرای کالج را هم داشت، مجلس رای به رئیس جمهور شدن کوئینسی آدامس داد. در سال ۱۸۶۰، دعوا بیشتر جناحی بود به این معنی که آبراهام لینکلن که شدیداً مخالف برده داری بود در مقابل طرفداران بردهداری در جنوب قرار گرفت و حتی در شمال هم ایشان جمهوریخواهان را به طور متحد پشت سرخود نداشت. با این وجود، لینکلن ۴۰ درصد آرا و بیشترین رای کالج در شمال امریکا را آورد و رئیس جمهور اعلان شد. بلافاصله بعد از انتخابات، در سال ۱۸۶۱، هفت ایالت جنوبی یک فدراسیون مستقل تشکیل دادند و شخصی به نام جفرسون دیویس را هم رئیس جمهور اعلان کردند. این شروع جنگ های داخلی امریکا بود. در۱۸۷۶ ساموئل تیلتن، کاندیدای دمکراتها، ۲۵۰۰۰۰ رای از رقیب خودش راترفورد هایسِ جمهوریخواه بیشتر آورد. او حتی ۱۹ رای کالج هم بیش از رقیبش داشت اما برای رسیدن به حد نصاب ۱۸۵ رای کالج یک رای هنوز کم داشت. در چند ایالت دیگر هم انتخابات به دعوا کشیده شده بود و نتیجه اعلان نمیشد. مشکل به یک کمیته از کنگره (۷ جمهوریخواه، ۷ دمکرات و یک نفر هم از دیوان عالی) برای تعیین رئیس جمهور سپرده شد. این کمیته به هایس رای داد ولی دمکراتها هم جمهوریخواهان را مجبور کردند که قشون فدرال را از ایالتهای جنوبی بیرون بکشد و در نتیجه کنترل این منطقه را که در جنگهای داخلی از دست داده بودند دوباره بدست گرفتند. این باعث شد که بردهداری دوباره در این مناطق زنده گردد. در ۱۹۱۲ درون حزب جمهوریخواه بین تئودر رزولت و ویلیام تافت اختلاف افتاد و در نتیجه وودرو ویلسون دمکرات بدون داشتن اکثریت آرا رئیس جمهور شد. طی همین انتخابات بود که به رزولت تیراندازی شد ولی جان سالم به در برد. در انتخابات ۱۹۴۸ هاری ترومن دمکرات (که رئیس جمهور بود) در مقابل توماس دیوئی جمهوریخواه قرار داشت. اما ترومن درون حزب خودش مشکل داشت و پشتیبانی کامل رهبری حزب را نداشت. تصادفا سه هفته مانده به روز انتخابات، سرشماری مؤسسه گالوپ نشان میداد که ترومن ۵ درصد از رقیب کمتر رای دارد. اما در شب انتخابات به طور حیرتانگیزی رای اکثریت را بدست آورد و داد و فریادهای جمهوریخواهان هم به نتیجهای نرسید. و بالاخره انتخابات سال ۲۰۰۰ آمریکا بین ال گور و جورج دابلیو بوش هم تاریخساز شد. در این انتخابات کاندیدا ها مشکل را در عدم دقت در شمارش آرا در ایالت فلوریدا دانستند. دو حزب قبول کردند شمارش آرا تکرار شود و بعد از دو بار شمارش جور بوش با ۵۳۷ رای برنده اعلان شد ولی ال گور این شمارش را نپذیرفت و دعوا به دادگاه کشیده شد و بالا خره دعوا رفت به دیوان عالی و در آنجا بوش به ریاست جمهوری “منصوب” گردید. بدین ترتیب بعد از ۱۱۲ سال بوش که ۵۰۰۰۰۰ رای از الگور کمتر داشت بدون داشتن اکثریت آرا رئیس کشور گردید.
در این انتخابات، با توجه به ناشناخته بودن هراسانگیز مشی سیاسی دونالد ترامپ، آیا ممکن است که دموکراتها و جمهوریخواهان مخالف ترامپ، او را با تقلب کنار بگذارند؟
نه، این امکان ندارد. خوب یا بد حزب جمهوریخواه هم اکنون پذیرفته است که ترامپ کاندیدای رسمیاش است. اگر چه بخشی از رهبران حزب از ایشان حمایت نمیکنند اما اکثریتی از اعضا و طرفداران حزب پشت سر ترامپ قرار دارند و از او حمایت جدی میکنند. مخصوصا الان که خانم کلینتون در وضعیت مناسبی نیست، رهبری جمهوریخواهان بیشتر به ترامپ نزدیک خواهد شد. باز شدن پروندۀ ایمیلهای کلینتون توسط افبیآی، جریان را تا حد زیادی به نفع ترامپ عوض کرده است، اگرچه نامه اخیر رئیس افبیآی به کنگره در خصوص توقف تحقیقات مقداری ورق را به نفع کلینتون برگرداند.
با اینکه افشاگریهای جنسی علیه ترامپ موجب افزایش فاصلۀ او با کلینتون شد، اما الان طبق آخرین نظرسنجیها، ترامپ و کلینتون تقریباً در موقعیت برابری قرار دارند. چه شد که ترامپ این طور صعود کرد؟
در آمریکا مشکل جنسی ترامپ اهمیت گذرای اخلاقی دارد و ماندگار نیست در حالی که مشکل قانونی خانم کلینتون بیشتر در انظار عمومی میماند. مشکل جنسی ترامپ هم اکنون درون بخشی از امریکاییها فراموش شده و یا بخشوده شده در حالی که مشکل قانونی خانم کلینتون با باز شدن دوبارۀ پروندۀ ایمیلهای او، جان تازهای گرفته است. از طرف دیگر، شوهر خانم کلینتون هم وقتی رئیس جمهور بود همان مشکل جنسی ترامپ را داشت و حتی بیشتر. با این وجود بیل کلینتون امروز محبوبترین رئیس جمهور سابق است. در تحلیل نهائی، آمریکاییها در این انتخابات به شغل و جیب خوشان رای میدهند و نه به مسائلی که در شخصیت این کاندیدا ها وجود دارد.
آیا رقابت این دو نفر را میتوان نزاع لیبرالسرمایهداری و لیبرالدموکراسی (یعنی لیبرالیسم نسبتاً چپگرا) در جامعۀ آمریکا دانست؟
ترامپ در سیاست خارجی طرفدار ایدۀ انزواگرائی خارجی است ولی در همین حال از دخالت در امور دیگر کشورها، وقتی پای اقتصاد در میان باشد، ابایی نخواهد داشت.
نه. اولا هر دو لیبرالیسم و سرمایه داری را کامل قبول دارند. اما با هم بر سر سیاستگذاری و نحوۀ برخورد با مسائل داخلی و خارجی اختلاف نظر دارند. ترامپ دروننگر و ملیگرا است و اعتقادی به سیاست اقتصادی نئولیبرلیسم، یعنی سیاست اقتصادی افسارگسیختۀ بازار بدون کنترل و تجارت خارجی کاملا باز، ندارد و طرفداران او عمدتاً آمریکائیان سفیدپوستی هستند که در این چند دهۀ گذشته بازنده بودهاند. شغل آنها با سرمایهداران به خارج رفته و یا در داخل توسط مهاجرین گرفته شده است. در همین حال درآمد آنها دائما کاهش داشته است و بدهی آنها افزایش. اوبامای سیاه پوست و”ضعیف النفس” هم به نژادپرستی آنها بیش از پیش دامن زده است. اکثریت آنها فکر میکنند که اوباما آمریکا را کوچک و تحقیر کرده است. آنها از وضعیت موجود بسیار ناراضی هستند و میخواهند آن را تا جای ممکن توسط ترامپ عوض کنند. ترامپ هم قول داده است که شغلها را برگرداند به کشور، جلوی مهاجرین را بگیرد، و از آن مهمتر وارد دعوای تجاری با چین و چند کشور دیگر طرف معاملۀ آمریکا شود. ترامپ اعتقاد دارد که تجارت آزاد و ترتیبات تجاری منطقهای به ضرر آمریکا هستند و فکر میکند که برخی کشورها از جمله چین، ژاپن و کره جنوبی به آمریکا اجحاف تجاری کردهاند. اما ترامپ نمیخواهد که این “تحقیر سیاسی” و یا “اجحاف تجاری” علیه آمریکا، که در زمان اوباما اتفاق افتاده است، با زور نظامی جبران گردد. برعکس، ترامپ میخواهد که آمریکا دوباره آقای اقتصاد دنیا شود وبرای رسیدن به این منظور هرکاری را مجاز خواهد دانست. محافظت شدید از بازار داخلی، تحمیل هزینههای نظامی به متحدان برای مدیریت جهانی و فروش وسیع سلاح به هر کشوری که سلاح بخواهد و یا آمریکا بتواند خریدن سلاح را به آن کشور تحمیل کند، از برنامههای اقتصادی ترامپ خواهد بود. هماکنون ترامپ میگوید آلمان، ژاپن و کرۀ جنوبی باید هزینۀ آمریکا برای نگهداری نیروهای نظامی خود در آن کشورها را بپردازند وگرنه آمریکا آنها را از زیر چتر حمایتی خود درخواهد آورد.
از این دیدگاه، ترامپ در سیاست خارجی طرفدار ایدۀ انزواگرائی خارجی ( noninterventionism) است ولی در همین حال از دخالت در امور دیگر کشورها، وقتی پای اقتصاد در میان باشد، ابایی نخواهد داشت. پس ترامپ وقتی از زور نظامی استفاده خواهد کرد که برای گرفتن امتیازات اقتصادی ضروری باشد. به عبارت دیگر، ترامپ طرفدار سیستم تجارتگری نو و زورمدار(neomercantilism ) است. این سیستم که در دوران “کلنیالیسم” متداول بود، تجارت آزاد یکطرفه است. یعنی ترامپ بازارهای آمریکا را برای استفادۀ تجاری دیگران محدود ( protectionism ) ولی تا جای ممکن بازارهای دیگران را به روی آمریکا باز خواهد کرد؛ حتی اگر برای تحقق این امر نیاز به کاربرد زورنظامی باشد. به عبارت دیگر، به جای تغییر رژیم، ترامپ بدنبال تغییر مناسبات اقتصاد بین الملل به نفع آمریکا خواهد بود. این امپریالیسم جدیدی است که ترامپ موجب رشد آن خواهد شد و احتمالا اروپا را هم به دنبالهروی خود مجبور میکند. جنگ سرد اقتصادی بین اللملی، حتما در دستور کار ترامپ قرار خواهد گرفت و لبۀ تیز این درگیری هم به سوی چین خواهد بود؛ جنگی که میتواند همۀ اقتصادهای بزرگ دنیا را به مخاطره بیاندازد.
هیلاری کلینتون تا حدود زیادی در نقطۀ مقابل ترامپ قرار دارد. او در سیاست خارجی مداخلهجو است هستند و مداخلهجوییاش هم برای گرفتن امتیازات سیاسی خواهد بود نه اقتصادی. اصولاً هیلاری با انزواگریی سیاسی مسئله دارد و در اقتصاد هم طرفدار بازار و تجارت آزاد است. برعکسِ ترامپ که تمرکزش در سیاست خارجی روی اقتصاد خواهد بود، هیلاری روی سیاست و نظامیگری تکیه خواهد داشت و از این دیدگاه، دخالتهای او در دنیا برای اهداف سیاسی و نظامی خواهند بود و نه اقتصادی. در سیاست داخلی و اقتصادی هیلاری تقریبا کپی باراک اوباما و بیل کلینتون شوهرش خواهد بود ولی در سیاست خارجی بیش از بیل و باراک طرفدار کاربرد زور برای اهداف راهبردی است.
من آیندۀ آمریکا را جداً نگرانکننده میبینم. از یک طرف ملیگرایی افراطی شکل خواهد گرفت و تقاضا برای وضعیت اقتصادی و سیاسی بهتری دائماً زیاد خواهد شد، از طرف دیگر نخبگان سیاسی فعلی علاقهای به یک تغییر اساسی از خود نشان نمیدهند و در عین حال هم قادر به حل مشکلات نخواهند بود.
این را هم اضافه کنم که لیبرالیسم خانم کلینتون به اقشار فقیر تر توجه بیشتری دارد اما این بدان معنی نیست که ایشان کمتر طرفدار سرمایه داران وال استریت است. برعکس، خانم کلینتون نزدیکی بیشتری با این جماعت دارد و حمایتش از نیروهای فرودست تا حد زیادی شعاری و یا حداقل نمادین است. از همه مهمتر، از یک دید تاریخی، ترامپ را میشود بیش از کلینتون نمایندۀ تغییر در آیندۀ امریکا دانست؛ زیرا کلینتون سعی خواهد کرد وضع موجود را با تغییرات اندکی حفظ کند. اما این تغییرات لزوماً به سود فرودستان نخواهد بود و احتمالاً وضع آنها را بدتر هم خواهد کرد. این را هم اضافه کنم که “جنبش” ترامپ نژادپرستانه است. واقعیت این است که دونالد ترامپ یک نژادپرست است و نژادپرستان میتوانند به همراه تودههای بازنده بسیار خطرناک باشند و حتی باعث ایجاد یک جریان فاشیستی در آینده شوند؛ اگر دمکراتها نتوانند مسائل آمریکا را حل کنند (که احتمالا نمیتوانند).
از این دیدگاه، من آیندۀ آمریکا را جداً نگرانکننده میبینم. از یک طرف ملیگرایی افراطی شکل خواهد گرفت و تقاضا برای وضعیت اقتصادی و سیاسی بهتری دائماً زیاد خواهد شد، از طرف دیگر نخبگان سیاسی فعلی علاقهای به یک تغییر اساسی از خود نشان نمیدهند و در عین حال هم قادر به حل مشکلات نخواهند بود. ترکیب این تمایلات و مسائل میتواند به رشد فاشیسم در آمریکا کمک کند. این دقیقا همان مسیری است که آلمان و ایتالیا را در سالهای بین دو جنگ جهانی به سوی فاشیسم هدایت کرد. اگرچه آمریکا نهادهای دمکراتیک قدرتمند دارد و نخبگان سیاسیاش هم، در طول تاریخ، انعطاف بیشتری برای تغییر نشان دادهاند، با این وصف نمیشود خطر ظهور فاشیسم در آمریکا را نادیده گرفت.
در بین این نیروهای اجتماعی در جامعۀ آمریکا، تمایل غالب به سمت کدام کاندیدا است؟
سرمایهداران: اینها در هر دو طرف هستند. بنظر من سازندگان و فرشندگان اسلحه در مجموع خانم کلینتون را ترجیح میدهند. بخش تجارت خارجی و مالی هم از ایشان حمایت بیشتری میکند. در عوض سرمایه داران بخش املاک و مستغلات و ساختمان و قمارخانه ها و فعالیت های خدماتی نظیر احتمالا بدنبال ترامپ هستند.
کارگران: اینها هم در هر دو طرف هستند اما اکثر غیر سفید پوست انها بدنبال خانم کلینتون و بقیه، مخصوصا سفید پوستان کارگر و اقشار میانی طرفدار ترامپ هستند.
زنان: بیش از ۶۰ درصد زنان از خانم کلینتون حمایت میکنند اما هنوز بخش قابل ملاحظه ای از زنان سفید پوست طبقات کارگری و میانی حامی ترامپ هستند.
جوانان: اکثریتی از جوانان هیچ یک از این دو کاندیدا را نمیخواهند و اگر برنی سادرز نیود خانم کلینتون کمترین طرفداران را درون این جماعت داشت. هنوز هم معلوم نیست چه درصدی از جوانان واقعا به کلینتون رای خواهند داد. حتما بخشی از این آرا بدلیل بغض از معاویه خواهد بود.
غیر دینداران: اینها جزء آناهائی هستند که هر دو را قبول ندارند. با این وجود اگر قرار باشد یکی را بهر دلیلی انتخاب کنند، بدنبال کلینتون خواهند رفت. بخش وسعی از طرفداران ترامپ مذهبی های تند هستند که به انها ایوانجلیکال میگویند.
یهودیان: اکثریت قریب به یقین به هیلاری رای خواهند داد.
سیاهپوستان: اکثریت به کلینتون رای خواهند داد.
مسیحیان: اکثریت بزرگی به ترامپ رای خواهند داد.
مسلمانان: اکثریت انان هیچ وقت رای نمیدهند ولی امسال احتمالا رای بیشتری خواهند داد و به کلینتون هم رای میدهند. انها از ترامپ میترسند. البته مسلمانانی که با دولت در کشورهای مادر خودشان مسئله دارند احتمالا به ترامپ رای خواهند داد.
همجنسگرایان: اکثریت به کلینتون رای خواهند داد.
ایرانیان آمریکا اکثراً طرفدار کدام کاندیدا هستند؟ کمی از حال و هوای انتخاباتی آنها برایمان بگویید لطفاً.
ایرانیان امریکا در این انتخابات برعکس انتخابات قبلی چندان فعال نیستند چون هر دو را موجه نمیدانند. در واقع یکی که ممکن است برای آنها خوب باشد، یعنی کلینتون، برای ایران بد خواهد بود چون جنگ طلب و مداخله جو است. آن دیگری، یعنی ترامپ، که برای آنها بد خواهد بود چون نژاد پرست است
ایرانیان امریکا در این انتخابات برعکس انتخابات قبلی چندان فعال نیستند چون هر دو را موجه نمیدانند. در واقع یکی که ممکن است برای آنها خوب باشد، یعنی کلینتون، برای ایران بد خواهد بود چون جنگ طلب و مداخله جو است. آن دیگری، یعنی ترامپ، که برای آنها بد خواهد بود چون نژاد پرست است. احتمالا برای ایران بهتر خواهد بود. این دوگانگی مشکلی است که آنها را از هر دو کاندیدا دور میکند. در واقع برای اولین بار شاید منافع ایرانیان امریکا با کشور مادرشان همخوانی ندارد. انتخاب بین دو برایشان مشکل است و به همین دلیل هم اکثریتی از انها رای به هیچ یک نخواهند داد و تکلیف را به خدا خواهند سپرد. تنها بخشی از ثروتمندان آنها به کلینتون پول دادند ولی بسیار نادرند کسانیکه با ترامپ ارتباط دارند. این در حالی است که اکثر ایرانیان اینجا بطور سنتی جمهوری خواه بوده اند. این را هم اضافه کنم که جو سیاسی در این کشور علیه مسلمانان و ایرانیان طرفدار کشورشان بسیار تند شده است. متاسفانه بعد از برجام هم ایران ستیزی و هم اسلام ستیزی در امریکا بیشتر شده است و این وضعیت بخش وسیعی از ایرانیان را به سکوت و سکون واداشته است. میگویند ترس برادر مرگ است!
چینیها و هندی ها و اسپانیش ها و ایتالیاییها به عنوان چهار ملیت مهم در جامعۀ آمریکا، به کدام کاندیدا گرایش بیشتری دارند؟
وضعیت ایتالیائی ها را نمی شود حدس زد چون انها دیگر ایتالیائی نیستند و فقط هنوز فرهنگ انجا را تا حدودی حفظ کرده اند. اگر قرار باشد حدس دور از گمان بزنم باید بگویم اکثریتی از انها در جمهوریخواهان هستند و به ترامپ رای خواهند داد. چینی ها و هندی ها هم اکثرا دست راستی هستند و احتمالا اکثریت انها به ترامپ رای خواهند داد. اما بخش عمده ای از مکزیکیها از ترامپ متنفرند و حتما اکثریت انها به کلینتون رای میدهند. ترامپ نژاد پرست و ضد مهاجرین است مخصوصا از نوع غیر قانونی شان. درون چینی ها، هندی ها و ایتالیائی ها مهاجر غیر قانونی اندک است در حالیکه این جمغیت درون اپانیش ها بسیار زیاد است. بهمین دلیل هم این ملیت اخیر حتما بطور وسیع به کلینتون رای خواهد داد.
الان چون رقابت به شدت نزدیک شده، نمیتوان کاندیدای پیروز را پیشبینی کرد یا در آمریکا هم نمیتوان به نظرسنجیهای مرتبط با انتخابات ریاست جمهوری، اعتماد چندانی داشت؟
نظر سنجی ها همیشه تقریبی هستند و هیچ گاه نمیشود به انها صد در صد اعتماد کرد. اما در مجموع، در اکثریت قریب به یقین موارد، نطر سنجی ها در امریکا با واقعت بسیار نزدیک بوده است. در وضعیت انتخابات فعلی، که اتفاقات خارق العاده دائما در شرف وقوع بوده اند و هستند، نمیشود بیش از ۸۰-۷۰ در صد به نظر سنجی ها اعتماد کرد. از طرف دیگر، چون عدم مقبولیت هر دو کاندیدا بسیار بالا است (۶۵ در صد امریکائیها هیچ یک را نمیخواهند) نظر سنجی ها ممکن است کمی نادرست تر از یک وضعیت عادی باشد. بقول ما بعصضی ها شاید رویشان نشود بگویند که به ترامپ رای خواهند داد در حالیکه در خلوت کیوسک رای گیری ممکن است به ایشان رای بدهند.
شما خودتان چه کسی را برندۀ انتخابات میدانید؟
اگر انتخابات امروز انجام شود، حتما کلینتون میبرد اما در وضعیت بسیار سیالی که در این انتخابات وجود دارد و با توجه به حوادثی که بوقوع پیوسته و یا در شرف وقوع هستند، هر دو شانس دارند. هنوز شانس کلینتون بیشتر است اما این بدان معنی نیست که انتخاب ایشان حتمی است.
پیروزی کدام کاندیدا را به سود منافع ملی ایران میدانید؟
ترامپ بسیار ضد ایران و ضد جمهوری اسلامی است ودر واقع مغز متفکر و زور اصلی پشت سر تحریم ها علیه ایران در زمان اوباما بوده است. ایشان همچنین شدیدا مخالف برجام بوده و هست و اوباما را به دروغ گوئی در باره برجام بنفع ایران متهم کرده است.
ترامپ سیاسی نبوده و یک سابقه مشخص که بشود گفت ایشان واقعا در عمل چه خواهد کرد ندارد. ما همکاران سیاست خارجی ایشان بجز چند را هم خیلی خوب نمی شناسیم. شاید مهمترین فرد سناتور باب کرکر باشد که در حال حاضر رئیس شورای روابط خارجی سنای امریکا است. ایشان بسیار ضد ایران و ضد جمهوری اسلامی است ودر واقع مغز متفکر و زور اصلی پشت سر تحریم ها علیه ایران در زمان اوباما بوده است. ایشان همچنین شدیدا مخالف برجام بوده و هست و اوباما را به دروغ گوئی در باره برجام بنفع ایران متهم کرده است. تقریبا همه مشاوران ترامپ ضد ایران و یا ضد جمهموری اسلامی (یعنی برانداز) هستند و شدیدا به اسرائیل نزدیک اند. انها بدون استثنا از همه تحریم ها حمایت کرده اند، مخالف برجام بودند و کماکان اعتقاد دارند که باید ایران را بیش از پیش تضعیف کرد. انها خواهان خلع سلاح ایران هستند و با برنامه موشکی نظام دشمنی دارند. انها همچنین روی حزب الله لبنان و فلسطین و دخالت در سوریه و عراق با ایران مسئله دارند و حتما در این رابطه خواهان تحریم های جدید و شدید خواهند بود.
خود ترامپ هم شدیدا مخالف برجام بود و حتما بعنوان رئیس جمهور حاشیه های زیادی را به برجام متصل خواهد کرد. او ادعا میکند که سر اوباما و کری کلاه رفته است جون میتوانستند امتیازات بیشتری بگیرند. این طور بنظر میرسد که میخواهد برجام را نگه دارد ولی از آن بعنوان سندی علیه ایران استفاده ببرد. مثلا، منظور ایشان از “نظارت سفت و سخت” بر برجام نظارت تکنیکی و یا اجرائی نیست چون آن را قرار است آزانس بین المللی انرژی اتمی انجام بدهد. منظور ایشان از نظارت، نظارت بر رفتار جمهوری اسلامی در حوزه های دیگر است و هدف چنین نظارتی هم یافتن موارد “نقض” برجام خواهد بود که ترامپ از انها برای گرفتن امتیارات بیشتر از جمهوری اسلامی استفاده خواهد برد. از جمله آن نقض های ساختگی موشک های ایران خواهند بود. یادمان نرود که ترامپ از اوباما متنفر است و بهر قیمتی شده باید ثابت کند که برجام اوباما ضد امریکا و ناقص منافع ملی آن است. ضمنا چون ترامپ درون حزب جمهوری خواه قدرتی ندارد و اکثر رجال بالای حزب حتی قبولش ندارند، بیش از هر رئیس جمهور پیشینی در تسلیم حزب خواهد بود. حزب جمهوری خواه هم که نه فقط ضد اوباما که ضد برجام و ایران هم هست چون اوباما انها را در مسیر رسیدن به برجام منزوی کرد. و اما اینکه این حزب بعد از انتخابات اینده باز هم در راس کنگره باقی خواهد ماند مورد تردید است. ترامپ چه خودش رئیس جمهور بشود و یا نه، حتما به حزب صدمات اساسی خواهد زد. ترامپ در واقع یک جمهوری خواه سنتی نبوده و نیست. ایشان یک ملقمه ای از همه تفکرات حزبی در امریکا را نمایندگی میکند.
اینطور بنظر میرسد که ترامپ احتمالا دوست ایران نخواهد بود و با جمهوری اسلامی دشمنی خواهد کرد چون که با اسلام ضدیت دارد و نظام اسلامی را هم احتمالا از ان منظر خواهد دید. میگویم “احتمالا” چون معتقدم که خصلت سرمایه داری ترامپ ممکن است ایشان را وسوسه کند که به این سادگی از کنار بازار بزرگ ایران نگذرد البته اگر ضد ایرانیان حرفه ای دور بر ایشان و حزب بگذارند. بنابراین، ایران با ترامپ فقط یک شانس دارد و آن اینکه روابط اقتصادی خودش را با چین و روسیه بسوی امریکا (نه اروپا) سوق دهد. یادمان باشد که حرکت ترامپ ناسیونالیستی است و برایش اروپا و چین یکی است. این حرکت یک نقشه راه بسیار دقیق نیاز دارد.
هیلاری کلینتون یک کیفیت شناخته شده است. ما اکثریت همکاران احتمالی ایشان در سیاست خارجی را میشناسیم. بخش وسیعی از انها همان نیوکانسهائی هستند که از جنگ علیه عراق و لیبی حمایت کردند و الان هم طرفدار تحریم و سختگیری علیه ایران هستند. اینها مشکل چندانی با برجام ندارند و لی ضدیت شان با جمهوری اسلامی بعنوان یک نظام سیاسی بسیار بالا است
هیلاری کلینتون یک کیفیت شناخته شده است. ما اکثریت همکاران احتمالی ایشان در سیاست خارجی را میشناسیم. بخش وسیعی از انها همان نیوکانسهائی هستند که از جنگ علیه عراق و لیبی حمایت کردند و الان هم طرفدار تحریم و سختگیری علیه ایران هستند. اینها مشکل چندانی با برجام ندارند و لی ضدیت شان با جمهوری اسلامی بعنوان یک نظام سیاسی بسیار بالا است. خود کلینتون بیش از ترامپ با جمهوری اسلامی ضدیت دارد، و از آن مهم تر کلینتون یک مداخله جو و رژیم برانداز است در حالیکه ترامپ میخواهد دخالت امریکا در کشورهای دیگر را از نظر سیاسی کمتر ولی از منظر اقتصادی زیادتر کند و اعتقادی به براندازی رژیم های مخالف امریکا ندارد. موضع ترامپ سر سوریه مثلا خیلی در جهت منافع نظام اسلامی است. در این رابطه استثنا رژیمهائی خواهند بود که منافع اقتصادی امریکا را بخطر میاندازند. از طرف دیگر، هیلاری از برجام طرفداری کرده است و حتما میخواهد ارثیه اوباما را حفظ کند. اما، ایشان هم همچون ترامپ، برجام را در حاشیه تخریب میکند بدون اینکه دست به جسم آن بزند. این بمعنی آن است که هیلاری فقط با روح برجام مسئله ندارد بلکه با هدف آن هم مشکل دارد.
هدف برجام، خلع سلاح اتمی ایران بود و این یعنی یک خلع سلاح محدود. هیلاری اما به خلع سلاح وسعیتر ایران معتقد است و با رفتارهای منطقه ای ایران هم شدیدا مسئله دارد. برای هیلاری، جمهوری اسلامی باید شدیدا تضعیف گردد و حتی بهتر از آن سرنگون شود. موشک های ایران و دخالت های جمهوری اسلامی در سوریه ، عراق، لبنان، یمن و جاهای دیگر برای ایشان غیر قابل قبول خواهد بود. هیلاری ضمنا شدیدا طرفدار اسرائیل و عرب ها است و سعی خواهد کرد با هماهنگی بیشتری با آنها مخصوصا تل آویو علیه ایران اقدام کند. از این دیدگاه، تحمیل تحریم های جدید “غیر هسته ای” علیه ایران از طرف هیلاری بسیار محتمل است.
آیا به قدرت رسیدن ترامپ یعنی بر باد رفتن برجام؟
نه واقعا. برجام بنفع امریکاست. چرا باید انرا برهم بزند؟ نه ترامپ و نه هیلاری کاری با برجام نخواهند داشت. انها برجام را بعنوان تله ای برای ایران حفظ خواهند کرد و از ان برای گیر انداختن ایران در موارد دیگر استفاده خواهند کرد. برجام وسیله ای خواهد بود برای کنترل ایران. مثلا، انها هر نوع رفتاری از ایران که مورد خوش ایند امریکا نباشد را بعنوان تخطی از برجام قلمداد خواهند کرد. این یعنی که تحریم ها میتوانند دوباره برگردند بدون اینکه ایران بتواند مقابله به مثل بکند. بنظر من، اگر چنین وضعیتی شکل بگیرد انوقت اروپائیها هم برای سرمایه گذاری در ایران تاکیدی نخواهند داشت.
آیا پیروزی ترامپ میتواند به سقوط روحانی منجر شود؟
لزوما نه. مشکل آقای روحانی در تحلیل نهائی خودش هست. مدیریت اشتباه، یاران فاسد، تفکر نیولیبرالیسم اقتصادی منسوخ و قول و ادعا های نامعقول. آقای روحانی نجات را در خارج میبیند در حالیکه هم منابع ایشان و هم مشکلات ایشان درونی است. بجای کار جدی کردن برای ساختن یک اقتصاد ملی (که رهبری نظام به آن اقتصاد مقاومتی میگویند) ایشان چشم براه خارج برای نجات اقتصاد کشور است. در همین حال هم بجای اینکه برای “توسعه” کشور برنامه ریزی و عمل کند همه هم و غم خودش را گذاشته روی “رشد” اقتصادی بهر قیمت و بهر وسیله ای. این سیاست کار نخواهد کرئد و وضع معیشتی مردم مخصوصا اقشار متوسط به پائین بدتر خواهد شد. در چنین شرایطی افرادی مثل ترامپ و کلینتون می شوند کاتالایزر سقوط دولت ایشان.