احتمالا در سال دوم ریاستجمهوری محمود احمدی نژاد و در بحبوحه جنجال بر سر انکار هولوکاست بود که خبرنگار تلویزیون فرانسه در یک گفتوگو با اشاره به همان ماجرای هولوکاست به احمدینژاد گفت: اغلب مردم جهان و بیشتر در اروپا و فرانسه با حرفهای شما مخالفاند و احمدینژاد با همان لحن خاص و با همان لبخندهای بیرمق و مرموزانهاش (که حتما از یاد نبردهایم) پاسخ داد: اشتباه میکنید! اکثر مردم دنیا و اروپا با من موافقاند و بعد افزود: اتفاقا دنیا دارد احمدینژادی میشود!
از آن زمان حدود ده سالی گذشته است ولی از شما چه پنهان وقتی تحولات غریب و نامعقول در این جا و آن جا را می بینم و یا حرفهایی از برخی میشنوم که انتظارش نمیرفت، بیدرنگ به یاد حرفهای احمدی نژاد میافتم و میگویم ظاهرا این موجود شگفت با تمام توهمات و گزافهگوییهایش در این مورد درست گفته و که دنیا و یا دستکم سیایت دنیا واقعا دارد به سوی احمدینژادی شدن پیش میرود؛ سرشار از دروغ، فریب، توهم، بیاخلاقی، قانونشکنی، خودشیفتگی، عوام گرایی و در نهایت ویرانگری.
از سال گذشته که موجودی به نام «دونالد ترامپ» در مبارزات انتخاباتی آمریکا ظهور کرد، بارها و بارها به یاد سخن پیشگفته محمود احمدینژاد افتادم و گفتم راست گفت این بنده خدا، دنیا و آمریکا دارد احمدینژادی میشود! با اینهمه، مانند اغلب مردم آمریکا و جهان، باورم نمیشد که این احمدینژاد آمریکایی به این سادگی به رأیگیری نهایی برسد تا چه رسد به انتخاب شدن آساناش؛ اما شد، آنچه انتظارش نمیرفت!
بارها از خود پرسیدهام اگر در ایران دههی هشتاد شمسی پدیدهای به نام احمدینژاد، ولو پس از دولت هشت ساله شخصیت فرهیختهای چون محمد خاتمی، با آن ذهنیت و ادبیات و شعارها به قدرت میرسد، با توجه به بافت و ساخت جامعه ایران، شاید تا حدودی قابل فهم باشد ولی پس از بیش از یک دهه و آن هم در کشوری چون آمریکا چرا موجودی مشابه با این قدرت به کاخ سفید راه پیدا میکند؟! موجودی که بهدرستی میتوان آن را ترامپ–نژاد آمریکایی خواند! ( این ترکیب را وامدار یک خبرنگار فرانسویام که در اوایل ریاست جمهوری سارکوزی در تهران در گفتگو با من از اصطلاح «سارکوزی نژاد» استفاده کرد).
اصولا سیر و صیرورت فرهنگ و اندیشه و سیاست جهانی چگونه است که غرب متمدن و پیشرفته و حقوق بشری و دموکراتیک مستعد ترامپ نژادیسم است؟ ابتذال ترامپیسم در انتخابات آمریکا به حدی بود که آن را بیسابقه خوانده و این رخدادها را به درستی مفتضح توصیف کردهاند.
اخیرا به ویژه در این چند روز در اینباره بسیار سخن گفتهاند و البته تا سالها خواهند گفت و من هم البته تحلیلی دارم ولی اکنون مجال پرداختن به آن نیست. اما در اینجا میتوان این پرسش را درانداخت که آیا ترامپ–نژاد به سرنوشت نوع ایرانیاش دچار میشود؟
میدانیم که احمدینژاد در طول هشت سال ریاست جمهوریاش جز تباهی اخلاق و تضعیف وحدت ملی و آسیبزدن به منافع ملی و بیاعتباری ایران و حتی نظام سیاسی مستقر و ویرانگری و تخریب چیزی نصیب ایران نکرده و مردم ایران حداقل طبقه متوسط و آگاه شهری، با تمام توان خود تلاش میکنند که تجربه تلخ احمدینژادیسم تکرار نشود، هرچند که تکرار آن منتفی نیست، اما آیا ترامپیسم در آمریکا دوام خواهد یافت؟
اگر تجربه احمدینژاد معیار باشد، باید نتیجه بگیریم که ترامپیسم حداقل در چهار سال آینده همان خواهد بود که تا کنون بوده و همان خواهد کرد که وعده داده است. اما باید گفت که وضعیت ایران ولایت فقیه و نظامیان با آمریکای به هرحال میراث جفرسن و لینکلن متفاوت است. در ایران نهادهای دموکراتیک یا همان اصطلاح مشهور «نهادهای انتخابی» بسیار ضعیف و ناکارآمد است ولی در آمریکا این نهادها، هم بسیار قویاند و هم بسیار محافظهکار (به ویژه با اقتدار فعلا برتر جمهوریخواهان) و بدینترتیب به احتمال بسیار زیاد ترامپ رئیسجمهور با ترامپ لمپن و عامی و شورشی و ویرانگر دو سال گذشته متفاوت خواهد بود و کنترل خواهد شد. اما این که این کنترل تا کجا خواهد بود، محل تأمل است.
نباید فراموش کرد که نظام ولایت فقیه حاکم بر ایران با افکار و رفتارهای احمدینژاد حداقل تا دو سال اخر از هشت سال هماهنگ و همراه بوده وگرنه او هرگز نه به قدرت میرسید و نه پایدار میماند و بهویژه پس از جنبش سبز هرگز در مسند قدرت نمیماند. ولی در آمریکا نظام حاکم با رهبری مقتدرانه دو حزب دموکرات و جمهوریخواه با ترامپ متظاهر به ضد سیستم همراه نیست و این میتواند بر اقتدار و اعمال قدرت نهادهای نظارتی و امنیتی بر رئیسجمهورشان بیفزاید؛ هرچند در این میان محتمل است که شخص عصیانگر و فریبکاری چون ترامپ بر منش کنونیاش ادامه دهد که در این صورت بیتردید نه تنها نظام و ملت آمریکا دچار بحرانی عظیم خواهد شد بلکه جهان بیش از این در آشفتگی و چالش و بحران فرو خواهد رفت. آمریکا، ایران منزوی امروز نیست که در مناسبات جهانی و بهویژه در غرب اهمیت و نقشی اثرگذار نداشته باشد.
از زاویه دیگر نیز میتوان به پدیده تلخ ترامپ نگریست. به تجارب تاریخی واقعیت این است که کسانی از جنس احمدی گنژاد و ترامپ (و راستگرایان و ملیگرایان موجود در اروپا که پس از این قوت بیشتر خواهند یافت) با اندکی هوش و با تکیه بر مشکلات و شکافهای اجتماعی و از جمله فقر و گسترش فرودستان و برانگیختن عواطفشان و با استفاده از ادبیات لمپنی و عامیانه (البته زیر پوشش مردمگرایی) و با حملات بیامان بر «نظام فاسد» و حاکمان ناتوان بر امواج خشم و ناخرسندی مردم سوار شده و به آنان وعده تغییر و یا انقلاب داده اما در نهایت پس از قدرت یافتن به کلی وعدهها را فراموش کرده و حتی بر وخامت اوضاع اقتصادی و بر شکافهای اجتماعی و طبقاتی و گسترش فقر فرودستان افزوده اند. زماتی یک فیلسوف یونانی گفته بود وقتی سه چیز طغیان کند، ویران خواهند کرد: آب، آتش و توده مردم. ولتر نیز میگفت من از به خیابان آمدن تودههای مردم میترسم. شعارهای زیبا و وعدههای جذاب و حتی بهشدت انسانی، وقتی با سادهاندیشی و توهمات و آرمانگرایی نامعقول و به ویژه با فریبکاری و عوامفریبی و جاهطلبی همراه شود، فرجامی جز فاجعه برای مردم و بیشتر برای همان تودههای محروم نخواهد داشت.
حال باید دید که ترامپ و ترامپیسم به کدام سو خواهد رفت؟ باید منتظر ماند و دید. با احتیاط میتوان گفت حداکثر سال نخست ریاستجمهوری ترامپ پاسخ این پرسش را خواهد داد. باید دید که آیا او بر شکافهای اجتماعی غلبه خواهد کرد و یا بر آنها خواهد افزود؟ آیا فقر تهیدستان درمان خواهد شد؟ آیا آمریکا با مدل ترامپی مقتدرتر خواهد شد؟ آیا او سسیتمی کارآمدتر خواهد ساخت؟ تجربه مکرر تاریخی نشان میدهد کسانی که به وجه نامعقول و به ویژه با انگیزههای جاهطلبانه و عامهپسند وعده ساختن بهشت داده اند، عموما جهنم ساختهاند و یا بر زمهریر جهنم موجود افزودهاند.
به شرحی که آمد، هرچند وضعیت تاریخی و تمدنی غرب از جمله نظام سیاسی و امنیتی و اقتصادی آمریکا بر آنم میدارد که نیمه پر لیوان را ببینم و بگویم «ان شاءالله گربه» است! ولی تجارب مکرر تاریخی و از جمله ایران معاصر نیمه خالی را به یادم میآورد و در این صورت چندان جای خوشبینی نخواهد ماند. در هرحال حتی اگر ترامپ تا حدودی مهار هم شود، باز در دوران او آمریکا و جهان در آشوب و احیانا جنگهای منطقهای بیشتری فرو خواهد رفت. دموکراسی آمریکایی بیش از پیش تناقضات خود را آشکار خواهد کرد. بیاخلاقی تشدید خواهد شد و با سرکوبی اقلیتها و ایجاد بحران در روابط جهانی بر شکافهای اجتماعی در آمریکا و جهان خواهد افزود. کافی است که ترامپ فقط به وعدههای ضد مهاجران عمل کند و از جمله در مرز مکزیک با هزینه دولت آن کشور دیواری بزرگ بکشد. یا چنان که وعده داده شکنجه را رسمی و قانونی کند. در اینصورت چه خواهد شد؟ چنانکه عموما اذعان کردهاند ترامپ یک نژادپرست و فاشیست است. غیر قابل پیشبینی است. عاشق آنتن است و میخواهد با گفتارها و رفتارهای نامتعارف و جنجالی، همواره سوژه رسانهها باشد؛ درست مانند همتای ایرانیاش احمدی نژاد. فضای فکری و ذهنی پدید آمده به وسیله ترامپ و گسترش ترامپیسم سبب شده است که زمینههای پیدایش نوعی فاشیسم و نازیسیم آمریکایی به دست حداقل بخشی از سفیدپوستان فرودست آمریکا، که احساس میکنند آمریکا قدرت و آقایی جهان را از دست داده، ایجاد شود؛ که البته چنین مباد.
جوانان ایران پس از چهار سال تباهی دولت اول احمدینژاد، در کارزار انتخاباتی سال ۸۸ در خیابانها، میگفتند: احمدی، پر! آیا مردم آمریکا و به ویژه میلیونها نفری که به ترامپ رأی دادهاند، در چهار سال بعد، خواهند گفت: «دونالد، پر؟!»
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…