همانقدر که هواداران ترامپ در میشیگان و تگزاس و ایالتهای دیگر منتظرند تا باقیمانده دوران ریاست جمهوری اوباما هم به سر آید٬ در تهران و قم و مشهد هم نگاههای بسیاری به تقویم است و لحظهشماری برای روی کار آمدن ترامپ آغاز شده است.
تندروهای تهران تصور چنین هدیه با ارزشی را از سوی رای دهندگان آمریکایی نمیکردند ولی حالا این هدیه در عین ناباوری برای آنها آماده شده است. ترامپ به راحتی میتواند مهمترین دستاورد روحانی یعنی توافق اتمی را به مهمترین پاشنه آشیل دولت تبدیل کند آن هم درست در شرایطی که به فاصله ۳ ماه بعد از ورود ترامپ به کاخ ریاست جمهوری٬ نوبت به انتخابات در ایران میرسد.
خیلیها هنوز خوشبیناند و معتقدند که چون توافق اتمی یک توافق بینالمللی است و امضای سران همه اعضای شورای امنیت پای آن قرار دارد و در سازمان ملل هم به تصویب رسیده است٬ پس زیرپا گذاشتن و نقض آن به طور یکجانبه از سوی آمریکا امکانپذیر نیست. منطق خوشبینانه این تحلیلگران که عمدتا به سازوکارهای حقوق بینالملل اشاره میکنند متاسفانه با سیاست در زمین واقعی جور درنمیآید.
برای بیاعتبار شدن یک قرارداد بینالمللی الزامی ندارد که آن را به قول ترامپ پاره کرد یا به گفته آیتالله خامنهای٬ آن را آتش زد. کافی است موانعی بر سر راه اجرایش قرار بگیرد تا دیگر اعتبار و اهمیتاش را از دست بدهد. این خطری است که بیخ گوش توافق اتمی قرار گرفته است. آنها که این خطر را انکار میکنند یا دستکم میگیرند با واقعیت روابط بینالملل بیگانهاند.
تندروهای ایران اتفاقا به درستی تشخیص دادهاند که روی آمدن ترامپ این خطرهای جانبی را فراهم خواهد کرد و خوراک خوبی به آنها میدهد تا به نوبه خود آن سر دیگر توافق را بگیرند و پاره کنند.
مهمترین مزیت برجام برای ایران تا اینجای کار٬ بازگشت به باشگاه فروشندگان نفت بوده است ولی درآمدن از باتلاق رکود اقتصادی با فروش نفت ارزان قیمت میسر نخواهد بود. آن سرمایه خارجی که روحانی وعده از راه رسیدناش در فضای پسابرجام را میداد حالا با روی کار آمدن ترامپ ممکن است به سراب تبدیل شود.
حتی اگر تحریم تازهای هم از سوی آمریکا متوجه ایران نشود باز هم کمپانیها و شرکتهای بزرگ در مرادوات آتی خود با جمهوری اسلامی حتما متوجه خطرات چنین معاملهای با توجه به روی کارآمدن ترامپ خواهند بود. تندروها این واقعیت را میدانند و جان تازهای گرفتهاند تا در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده با انگیزهای مضاعف روبروی روحانی قرار بگیرند.
پیش از انتخابات آمریکا٬ تقریبا همه پیشبینیها از این قرار بود که حسن روحانی در انتخابات ۹۶ یک کاندیدای بیرقیب است اما حالا دوباره کاندیداهایی مانند قالیباف و جلیلی که پیشتر برای آنها شانسی وجود نداشت در حال گرم کردن خود برای ورود به صحنه هستند.
انتخابات سال آینده دیگر حالا یک رویداد با نتیجه از پیش معلوم نیست. روحانی میخواست چرخهای زنگزده اقتصاد را با موتور سیاستخارجی به حرکت درآورد و خروج از انزوای بینالمللی پس از حل بحران هستهای نوید چنین شرایطی را هم میداد اما دوران خوشبینی خیلی زود به سرآمد. سیاست منطقهای ایران بیش از هر زمان دیگری درگیر مجموعهای از معادلات چند مجهولی و لاینحل است و گره نیمه باز روابط تهران و واشنگتن هم دوباره دارد محکم و درهم تنیده میشود.
تنها تصور کنید در ماههای پس از روی کار آمدن ترامپ٬ اتفاقهایی از جنس نزدیک شدن قایقهای ایرانی به ناوهای آمریکایی یا بازداشت ملوانان آمریکا بیافتد. چنین تنشهایی به راحتی میتواند تا مرزهای یک بحران تمام عیار پیش برود. اگر گزینههایی که اکنون برای وزارت امورخارجه آمریکا مدنظر هستند یعنی افرادی نظیر جان بولتن یا رودی جولیانی در نهایت به این سمت انتخاب شوند٬ تصور قدم زدن ظریف با آنها بسیار دور از ذهن است.
انتخاب ترامپ اگر در نهایت اثر چندان بر وضع زندگی کارگر ناراضی اهل میشیگان هم نگذارد اما اثر قطعی و درازمدت خود را در تهران خواهد گذاشت. شعف و خوشحالی را میشود در تیترهای روزنامههای اصولگرا دید. آنها شادیشان را پنهان نمیکنند حتی اگر آیتالله خامنهای در ظاهر بگوید که ما از نتیجه انتخابات آمریکا نه خوشحال شدیم و نه ناراحت.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…