دولت اسلامی نشریۀ آنلاینی به نام «دابق» دارد که مهمترین موضوعی که به آن میپردازد هدف داعش مبنی بر نابودسازی دشمنان دیرینۀ خود است؛ بهویژه شیعیان، علویان یا نصیریها، مرتدّینِ دروزی، ایزدیها، غرب مسیحی یا همان صلیبیون و دشمن همیشگی مسلمانان یعنی یهودیان. در هر شمارۀ دابق مقالاتی دربارۀ دجّال و جنگهای آخرالزّمانی نیز به چشم میخورد، تفاصیل پیروزیهای نظامی دولت اسلامی ذکر میشود (البته دربارۀ شکستها حرفی زده نمیشود) و تصاویر دهشتآوری از کشتههای دشمن منتشر میشود. یکی از اهداف دابق آن است که از مسلمانان اقصینقاط جهان دعوت کند تا از بلاد کفر به دولت اسلامی هجرت کنند تا از شرّ فسادهای سرزمینهای کفر در امان بمانند.
در نشریۀ دابق ایدئولوژی منسجم و باثباتی به چشم میخورد که درست به اندازۀ مارکسیسم-لنینیسمِ شوروی استوار و منسجم است و حتّی میتوان گفت از ایدئولوژی نازیسم نیز سامانیافتهتر است. دابق نمایانگر جهانبینی رسمی دولت اسلامی است. این نشریه میتواند منبع خوبی برای درک افکار رهبران دولت اسلامی باشد.
دههها زمان میبرد تا ایدئولوژیهای سیاسی شکل بگیرند. ایدئولوژی داعش نیز پنجاه سال است که در حال شکلگیری بوده است. ایدئولوژی دولت اسلامی ابتدائاً بر مبنای نوشتههای سید قطب از اخوانالمسلمین شکل گرفت؛ بهویژه بر پایۀ تفاسیر وی از آیات قرآن و کتاب او با عنوان «نشانههای راهِ» (معالم فی الطریق). قطب میگفت کلّ جهان، از جمله کشورهای اسلامی گرفتار جاهلیت پیش از اسلام شدهاند و اقلیت مسلمانان واقعی موظّفند طیّ حرکتی انقلابی، نور اسلام را به جهان بازگردانند.
پس از سیدقطب نیز محمد عبدالسلام فرج با نوشتن کتاب «جهاد، وظیفۀ فراموششده» (الفریضه الغائبه) از مسلمانان خواست تا با دست زدن به مبارزات خشونتآمیز به وظیفۀ خود مبنی بر جهاد عمل کنند و بنیاد یک دولت اسلامی واقعی را بنا نهند. روش مطلوب فرج ترور انور سادات رئیسجمهور مصر بود که از نظر وی فرعون زمان و مهمترین دشمن مسلمانان بود و در راستای تحقّق همین منظور بود که فرج نیز همانند سیدقطب پای چوبۀ دار رفت.
عبدالله اعظم داعیهدار بعدیِ تداوم راه سیدقطب بود. وی نیز در مکتوبات خود از مسلمانان سراسر جهان دعوت میکرد تا با پیوستن به جهاد، از امّت خود در برابر کفّار دفاع کنند. وی چنین جهادی را همانند نماز و روزه، یکی از ارکان دین اسلام میخواند.
در سال ۱۹۸۸ اسامه بنلادن بر پایۀ دیدگاههای سیدقطب و عبدالله اعظم سازمان القاعده را در افغانستان تشکیل داد که درنهایت به نخستین ارتش جهادگرایان تبدیل شد. وی هدف خود را نابودسازی تنها بازماندۀ ابرقدرتهای جهان، یعنی امریکا قرار داد و در سال ۱۹۹۸ از مجاهدین خواست تا امریکاییها و یهودیان را به قتل برسانند.
یکی از حامیان فتوای بنلادن، ایمن الظواهری بود که در سال ۲۰۰۱ گروه خود به نام الجهاد را به القاعده ملحق ساخت. اولین ثمرۀ این پیوند نامبارک وقایع یازده سپتامبر بود. پیرو این رویدادها، در سال ۲۰۰۳ امریکا به عراق حمله کرد. در پی جنگ، ابو مصعب الزرقاوی که یکی از جهادگرایان انقلابی بود به عراق آمد و رهبری القاعده را در این کشور بر عهده گرفت. زرقاوی نیز عناصر متعدّد جدیدی به ایدئولوژی سیاسی سیدقطب افزود و نفرت و انزجار نسبت به شیعیان را به محوریت برنامههای آن اضافه کرد. وی انگیزه، روش و دامنۀ کشتارها را گسترش داد، گروگانها را در انظار عمومی گردن زد و کشتار غیرنظامیان بیگناه شیعی و سنّیهایی را که خطمشی سیاسی متفاوتی داشتند رواج داد. در زمان زرقاوی بود که ایدۀ تشکیل یک دولت اسلامی شکل گرفت و به برنامۀ کار سیاسی دنبالهروان راه سیدقطب پیوست. اندیشههای آخرالزّمانیِ دولت اسلامی نیز در همین دوره پررنگ شد.
زرقاوی در سال ۲۰۰۶ کشته شد، اما دو جانشین وی یعنی ابوعمر البغدادی و ابوبکر البغدادی راه و ایدئولوژی وی را تداوم بخشیدند. داعش معتقد است که یک و نیم میلیارد مسلمانی که در اقصینقاط جهان زندگی میکنند حال میبایست از بغدادی تبعیت کنند و با وی بیعت ببندند.
به طور خلاصه، میتوان ایدئولوژی دولت اسلامی را این گونه بیان کرد: سید قطب طرح اولیۀ آن را ریخت، عبدالله اعظم آن را منتشر کرد، بنلادن جهانیاش ساخت، زرقاوی آن را به واقعیت درآورد و بغدادیها نیز به آن جامۀ عمل پوشاندند.