سلطان‌نشین خراسان

محمد رهبر

نَقارخانه حرم رضوی نشانه‌ای است از روزگاری که علی‌ بن موسی‌الرضا، ولیعهد مامون بود و مرو پایتختِ عباسیان.

امام هشتم شیعیان بی‌میل و به اکراه، ولایت‌عهدی مامون را پذیرفت و شرط کرد که در کار اِمارت و عزل و نصب، دخالتی ندارد و این یعنی که حکومت عباسیان را نپذیرفته است و اگر به فرض جانشین مامون نیز می‌شد، شیوه عباسیان را ادامه نمی‌داد.

فرجام ولایت عهدی رضا، شهادت بود و پیکر ایشان را در بقعه‌ای که بر مقبره هارون ساخته بودند، به خاک سپردند. اما شیعیان و ایرانیان در خیالِ خود این مقام دنیایی و سلطانی را به امام ارزانی کردند و می‌توان اطمینان داشت که اگر امام علی را شاه نجف می‌نامیدند و این شاهی و سروری بیشتر در مقام ملکوت تصور می‌شد، سلطانی امام رضا دنیاوی بود و عقده‌گشایی از رویای ولایت‌عهدی که بر باد رفت و خلافتی که به امام هشتم شیعیان نرسید.

شیعیان، فرمانروایی را حق ائمه می‌دانستند اما گویا در راه و رسم حکومت، همان سیره هارونی و مامونی را می‌پسندیدند.از این است که گنبد و بارگاه امام رضا مُطلاست و زینت و جلال دربارِ سلطان دارد و شباهتی به مسجد کوفه و حکومت بی‌پیرایه علوی در آن نیست و تازه این طلاصفتی رضوی به پیش آن همه موقوفات و کشت و زرع و صنعت که به نام نامی رضاست، هیچ است.

خیالِ سلطانی رضا و سیره مامون در ذهن شیعیان چنان نقش بسته که خدامی و نوکری امام رضا با آن آلاتِ گردگیری و البسه رعیتی، یاد سیاه‌بردگان حبشی در پیش‌گاه خلیفه عباسی را زنده می‌دارد و نه آزادگان در رکاب امیرالمومنین.

در این قلبِ ماهیت تشیع به نفع خلیفه‌گری، علمای اسلام که موقوفه‌خوارانِ قهاری هستند، نقش به‌سزایی دارند. مقبره امام رضا جایی است که هم دین می‌دهد و هم دنیا.

اگر که ولی‌فقیه نشسته در تهران، جانشین امام غایب است که باید با هزار حیلت در جمکران و با اگر و اما به آن غایب از نظر، جسمانیت دهد، نماینده ولی‌فقیه که بر تختِ خراسان نشسته این بخت خوش دارد که پشتش به گنبد طلا گرم است و سلطان رضا با میلیون‌ها زائر و نذر و نیاز، حی و حاضر است.
وقتی آن امام فقید سلطان بوده باشد، کسی که به نیابت آن پادشاه صامت نشسته، جز به امیری و سلطان‌نشینی رضا نخواهد داد.

امامِ صامت و ساکت که هزار سال است از این دنیا رفته ، نعمت بزرگی است برای تولیت و امام جمعه که به جای او خطبه بخوانند و حکم دهند و به نام آن امام، اموال مردم را تاراج کنند.

کالبد طلایی میراث مانده از رضا، این حق را به نایب‌اش علم الهدی و رییسی می‌دهد که خراسان را مُلکِ رضوی بدانند و چون در نزدیک‌ترین فاصله با ضریح هستند، می‌توانند اعلام کنند که به حکم پرده‌داری هر چه می‌گویند، قال الرضاست.

علم الهدی اگر در شهر دیگری می‌زیست که گنبد طلا نداشت، این همه حرف‌های بی سر و ته‌اش، دردسر ساز نمی‌شد. پشتوانه طلایِ دین و ثروت است که قدرت می‌آورد و عمامه به سر رنج نابرده‌ای مثل علم‌الهدی می‌تواند سر عوام را شیره بمالد و هر چه دلش رضا می‌دهد را به امام رضا نسبت دهد.

خودمختاری خراسان را باید در جای دیگری دید و آنجا که در حکومتی که ولی‌فقیه بر راس دارد و نمایندگان ولی‌فقیه در امتداد او در همه جای کشور جا خوش کرده اند، دولت و برآمده‌ی رای مردم، زائده ای بیش نیست و در این میانه خراسان و مشهد تبلور ولایت‌فقیه اصیلی است که مردم را از حاکمیت به دور ریخته است.

پس به هیات اعزامی وزیر کشوری مفلوک که ریاستی بر نیروی انتظامی ندارد و شِکوه‌های رییس‌جمهور به قوه قضاییه‌ای که در دست ولی‌فقیه است، دل‌خوش نباید بود.

مادام که اعلام نشود امامان شیعه به آن دنیا رفته‌اند و مِلک و اموالی ندارند و جانشین و جایگزینی برایشان نیست و تا زمانی که آستان قدس رضوی ملی نشود و رابطه میان آسمان و حکومتِ روحانیان قطع نشود، امثال علم الهدی می‌توانند استاندار و فرماندار را به پشیزی بگیرند.

این‌که در مشهد اصلاح‌طلب و اصول‌گرای منصفی حق سخنرانی ندارند و در همه سرزمین خراسان صدای ساز نباید بلند شود، بلایای کوچکی است پیش مصیبتی که از همین خراسان می‌تواند بر همه ایران نازل شود.

فرض بگیریم رهبری همین فردا سرش را زمین بگذارد، علم الهدی و رییسی که در خراسان نشسته اند و مال و اموال دارند و نیروی نظامی نیز برای حراست از این منافع حتما دارند، باقی نظامیان و سیاسیون را نیز با همین نذورات و اوقاف امام رضا خواهند خرید -در ایران همه چیز خریدنی است- و کرسی رهبری را یا خواهند گرفت و یا رهبری دست‌نشانده خواهند نشاند. این مُلک خراسان، حکم شامات را دارد در زمان امام علی که عصیان کرد و باقی خلافت را بلعید.

آستان قدس رضوی و ثروت بی‌مالیات و بی‌نظارتش یکی از معضلات بزرگ پیشبرد دموکراسی خواهد بود و اگر رییس‌جمهور می خواهد کاری کند و یا مجلس ادعایی دارد در برخورد با سرکشی خراسان، باید امام رضا را از این همه بندهای دنیوی رها کند و این املاک و موقوفات را به ملت بازگرداند و دست طمع روحانیان را از آستان رضوی کوتاه کند.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

4 پاسخ

  1. کسروی در خاطرات خود می نویسد ، در اوایل تشکیل دادگستری که رئیس عدلیه کرمان بودم شبی فرماندار مستخدم خود را فرستاد که فردا علمای شهر میخواهند در مسجد علیه عدلیه تجمع کنند و بهتر است شما از شهر خارج شوید . گفتم نگران نباشید و هیچ اتفاقی نمی افتد . صبح مرتب خبر میرسید که علما عازم مسجد هستند . نامه ای خطاب به علمای اعلام و حجج اسلام نوشتم که منهم مانند شما معتقد هستم که قضاوت تنها در صلاحیت اقایان علماست ، دو نفر از اقایان از علمای شهر را که نسبت به دیگران اعلم هستند معرفی کنید تا پرونده ها را به محضر انان بفرستم ، پس از رسیدن نامه به مسجد علما متفرق شدند !
    اینکه ولی فقیه منصوب خداوند است و خبرگان کشف میکنند حرفهایی که برای عوام (غیرمعممان) میزنند . اخوندهایی که نفوذی دارند میخواهند اعمال ولایت کنند ، چون همه هم از زیر و بالای یکدیگر با خبر هستند نمیتوانند مدعی یکدیگر شوند ، تنها خمینی با نفوذ بی مثال خود بود که میتوانست در شروع صحبت برای علمای مجلس خبرگان سخنان خود را اینگونه شروع کند که ، من دعا میکنم همه ما آدم شویم !
    یا در سخنان خود این روایت را نقل کند که اهل جهنم از بوی گند تن علما به آتش پناه میبرند .
    دوران خمینی پرور هم سپری شده است .

  2. آقای رهبــر،
    نتیجــه گیری شما با عقل جور در نمی آیــد، زیرا آقای علم الهــدا و دامادش رئیسی بدون پشتیبانی ولایت فقیــه بقول شما در تهران نشستــه عــددی نیستنــد که با پول وثروت بخواهنــد کاری بکننـــد…! حتی در انتخاب ولی فقیــه ای دیگر نقشی ایفاء دارنــد،
    البتــه مطالب دیگرت دراین مقاله ماننــد بی نیازی امام رضا (ع) ویا زرق وبرق بارگاه ایشان ودیگر امامزاده ها در جای جای این کشور سبب آن است که با مسجــد کوفه مقایســه شود وشیعیان ازاین بابت مورد توهین بت پرستی و… قراربگیرد… قابل قبول است، حتی ساختن مساجد بسیار بزرگ وشیک که با میلیــاردها تومان ساختــه میشــود ولی متاسفانه نمازگذار انگشت شمار دارد جای بسی تاسف دارد،.

  3. زنده باد محمد رهبر عزیز خدا سلامتت بداردکه زبان مردمی برای سلامتیت دعامیکنم .

  4. جناب رهبر،نوشته شما به دو بخش تقسیم می شود،و اما قسمت دوم بسیار مستدل و منطقی و عالیست…اما قسمت اول را که مربوط است به پذیرش با اکراه ولایت عهدی مامون توسط ان امام بزرگوار را هیچ یک از مورخین همدوره ویا نزدیک به دوران مامون ننوشته اند…بفرمایید خودتان این ماجرا را در جایی خوانده اید و یا از اهل منبر شنیده اید؟برای نمونه از صفحه ۵۶۵۹ تاریخ تبری تا ۵۶۷۵ که از ولیعهدی تا ماجرای انگور سخن رفته است …با احترام بسیار

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »