نَقارخانه حرم رضوی نشانهای است از روزگاری که علی بن موسیالرضا، ولیعهد مامون بود و مرو پایتختِ عباسیان.
امام هشتم شیعیان بیمیل و به اکراه، ولایتعهدی مامون را پذیرفت و شرط کرد که در کار اِمارت و عزل و نصب، دخالتی ندارد و این یعنی که حکومت عباسیان را نپذیرفته است و اگر به فرض جانشین مامون نیز میشد، شیوه عباسیان را ادامه نمیداد.
فرجام ولایت عهدی رضا، شهادت بود و پیکر ایشان را در بقعهای که بر مقبره هارون ساخته بودند، به خاک سپردند. اما شیعیان و ایرانیان در خیالِ خود این مقام دنیایی و سلطانی را به امام ارزانی کردند و میتوان اطمینان داشت که اگر امام علی را شاه نجف مینامیدند و این شاهی و سروری بیشتر در مقام ملکوت تصور میشد، سلطانی امام رضا دنیاوی بود و عقدهگشایی از رویای ولایتعهدی که بر باد رفت و خلافتی که به امام هشتم شیعیان نرسید.
شیعیان، فرمانروایی را حق ائمه میدانستند اما گویا در راه و رسم حکومت، همان سیره هارونی و مامونی را میپسندیدند.از این است که گنبد و بارگاه امام رضا مُطلاست و زینت و جلال دربارِ سلطان دارد و شباهتی به مسجد کوفه و حکومت بیپیرایه علوی در آن نیست و تازه این طلاصفتی رضوی به پیش آن همه موقوفات و کشت و زرع و صنعت که به نام نامی رضاست، هیچ است.
خیالِ سلطانی رضا و سیره مامون در ذهن شیعیان چنان نقش بسته که خدامی و نوکری امام رضا با آن آلاتِ گردگیری و البسه رعیتی، یاد سیاهبردگان حبشی در پیشگاه خلیفه عباسی را زنده میدارد و نه آزادگان در رکاب امیرالمومنین.
در این قلبِ ماهیت تشیع به نفع خلیفهگری، علمای اسلام که موقوفهخوارانِ قهاری هستند، نقش بهسزایی دارند. مقبره امام رضا جایی است که هم دین میدهد و هم دنیا.
اگر که ولیفقیه نشسته در تهران، جانشین امام غایب است که باید با هزار حیلت در جمکران و با اگر و اما به آن غایب از نظر، جسمانیت دهد، نماینده ولیفقیه که بر تختِ خراسان نشسته این بخت خوش دارد که پشتش به گنبد طلا گرم است و سلطان رضا با میلیونها زائر و نذر و نیاز، حی و حاضر است.
وقتی آن امام فقید سلطان بوده باشد، کسی که به نیابت آن پادشاه صامت نشسته، جز به امیری و سلطاننشینی رضا نخواهد داد.
امامِ صامت و ساکت که هزار سال است از این دنیا رفته ، نعمت بزرگی است برای تولیت و امام جمعه که به جای او خطبه بخوانند و حکم دهند و به نام آن امام، اموال مردم را تاراج کنند.
کالبد طلایی میراث مانده از رضا، این حق را به نایباش علم الهدی و رییسی میدهد که خراسان را مُلکِ رضوی بدانند و چون در نزدیکترین فاصله با ضریح هستند، میتوانند اعلام کنند که به حکم پردهداری هر چه میگویند، قال الرضاست.
علم الهدی اگر در شهر دیگری میزیست که گنبد طلا نداشت، این همه حرفهای بی سر و تهاش، دردسر ساز نمیشد. پشتوانه طلایِ دین و ثروت است که قدرت میآورد و عمامه به سر رنج نابردهای مثل علمالهدی میتواند سر عوام را شیره بمالد و هر چه دلش رضا میدهد را به امام رضا نسبت دهد.
خودمختاری خراسان را باید در جای دیگری دید و آنجا که در حکومتی که ولیفقیه بر راس دارد و نمایندگان ولیفقیه در امتداد او در همه جای کشور جا خوش کرده اند، دولت و برآمدهی رای مردم، زائده ای بیش نیست و در این میانه خراسان و مشهد تبلور ولایتفقیه اصیلی است که مردم را از حاکمیت به دور ریخته است.
پس به هیات اعزامی وزیر کشوری مفلوک که ریاستی بر نیروی انتظامی ندارد و شِکوههای رییسجمهور به قوه قضاییهای که در دست ولیفقیه است، دلخوش نباید بود.
مادام که اعلام نشود امامان شیعه به آن دنیا رفتهاند و مِلک و اموالی ندارند و جانشین و جایگزینی برایشان نیست و تا زمانی که آستان قدس رضوی ملی نشود و رابطه میان آسمان و حکومتِ روحانیان قطع نشود، امثال علم الهدی میتوانند استاندار و فرماندار را به پشیزی بگیرند.
اینکه در مشهد اصلاحطلب و اصولگرای منصفی حق سخنرانی ندارند و در همه سرزمین خراسان صدای ساز نباید بلند شود، بلایای کوچکی است پیش مصیبتی که از همین خراسان میتواند بر همه ایران نازل شود.
فرض بگیریم رهبری همین فردا سرش را زمین بگذارد، علم الهدی و رییسی که در خراسان نشسته اند و مال و اموال دارند و نیروی نظامی نیز برای حراست از این منافع حتما دارند، باقی نظامیان و سیاسیون را نیز با همین نذورات و اوقاف امام رضا خواهند خرید -در ایران همه چیز خریدنی است- و کرسی رهبری را یا خواهند گرفت و یا رهبری دستنشانده خواهند نشاند. این مُلک خراسان، حکم شامات را دارد در زمان امام علی که عصیان کرد و باقی خلافت را بلعید.
آستان قدس رضوی و ثروت بیمالیات و بینظارتش یکی از معضلات بزرگ پیشبرد دموکراسی خواهد بود و اگر رییسجمهور می خواهد کاری کند و یا مجلس ادعایی دارد در برخورد با سرکشی خراسان، باید امام رضا را از این همه بندهای دنیوی رها کند و این املاک و موقوفات را به ملت بازگرداند و دست طمع روحانیان را از آستان رضوی کوتاه کند.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…