آقای احمد منتظری پس از صدور حکم بسیار سنگین شامل هم حبس و هم خلع لباس که به صورت رندانهای دولبه شده و به نوعی موکول به رفتار ایشان گردیده است، طی مصاحبههایی اظهار داشت که حکم از جای دیگری «دیکته» شده و توضیحات و دفاعیات ایشان و نحوه برخورد قاضی حتی این شائبه را برای ایشان پیش آورده بوده که حکماش تبرئه است ولی اعلام نمیکنند. ایشان هم چنین افزوده است که می خواهند فشار وارد کنند تا فایلهای بعدی منتشر نشود.
حس احمدآقا از دیکته حکم از «جای دیگر» و منظورشان از این فشار مهم و جدی است. اما این جای دیگر کجاست و چرا چنین تند عکسالعمل نشان میدهد؟
یک تحلیل رایج این است که میخواهند با تندی و شدت با این مقوله یعنی «اعدامهای ۶۷» برخورد کنند که زبانها و دهانها برای این موضوع باز نشود و پرونده سربسته و محرمانه ۶۷ گشوده نشود و همچنان گرد فراموشی رویش پاشانده شود. این تحلیل کاملا درست است اما همه ماجرا این نیست.
هنگامی که قتلهای زنجیره ای در دوران اصلاحات اتفاق افتاد و با مقاومت ستودنی رئیسجمهور وقت پرونده درستی گشوده شد اما به علت مقابله سرسختانه جریان ضد اصلاحات و البته ضعف و ناپیگیری همان رئیسجمهور، آن پرونده به انحراف رفت نیز همین مباحث مطرح شد.
اما در آن هنگام برخی اصلاحطلبان بهدرستی گفتند افراد دستگیر شده یعنی باند سعید امامی در وزارت اطلاعات ردههای چهارم و پنجم موثر در قتلها هستند. بر این اساس همان زمان مرتب تاکید می شد که مقابله و مقاومت سرسختانه هستههای سخت و فوقانی جریان ضد اصلاحات در این پرونده صرفا نه به خاطر ارعاب و جلوگیری از بازشدن دهانها در این نوع پروندهها بلکه بدان خاطر است که پای ردههای بالاتر (یعنی «خودشان») به میان نیاید و در واقع به تعبیر آن هنگام تاریکخانه جنایت حفظ شود و باقی بماند. به انحراف رفتن پرونده قتلهای زنجیرهای در اصل ناشی از «همچنان» نفوذ و قدرتمند بودن اتاقهای سیاه فکر و تصمیم گیر در رابطه با این نوع جنایتها و قربانیکردن مباشران و عاملان (همچون کشتن سعید امامی) در مواقع ضروری برای «حفظ خود» و کور شدن رد پاها بود. ستیز و مقاومت سرسختانه در برابر هر حرکت میلیمتری در این پرونده به سمت حقیقت ناشی از دفاع جنایتکاران اصلی از خودشان و حیثیت و احیانا منافعشان و در اصل دفاع از بقایشان برای استمرار قدرت با همان شیوه سرکوب و جنایت درمانی بود.
در همان هنگام که مسئله تاریکخانه اشباح توسط برخی روزنامهنگاران مطرح شده بود، گفته شد که اگر بخواهید به تبار و ریشه این تاریکخانه بپردازید و آن را دقیقا شناسایی کنید باید به عقبتر برگردید و به اعدامهای ۶۷ بپردازید. اما اصلاحطلبانی که همچنان از نقد دوران و دهه شصت پرهیز داشتند تلاش میکردند تاریخ متاخری برای این هستههای جنایت و نیز نوع رفتارهایشان معرفی کنند.
هیئت مرگی که در برابر آیتالله شجاع قرار گرفته و چشم در چشم، جنایتکار خطاب شدند، بسیاریشان خود مباشر و مجری فرمان کشتار بودند. در کنار بیت رهبر وقت اتاق فکر امنیتی تاریکی وجود داشت که مورد اعتماد کامل رهبر بود و بازوی نظام و سرباز امام زمان خوانده میشد. این تاریکخانه به شیوه النصر بالرعب و در واقع «پیروزی با خونریزی» معتقد بود. این رویه با روحیه رهبر وقت که از اوضاعی که مرتب از دستش در میرفت و پیری وی عصبانیتش را مرتب تشدید میکرد، نیز همخوانی داشت. شاید این اتاق فکر امنیتی با برخی قدرتمندان سیاسی معتمد رهبر نیز در پیوند نزدیک بود و یا حتی با هماهنگی با آنها کار می کرد و این بر اعتماد رهبر بر تصمیمات این اتاق میافزود.
در طول انتقال قدرت از بیت قدیم به بیت رهبر جدید این اتاق فکر امنیتی نیز با همان تحلیل و روحیه تجدید حیات کرد و شاید با کاهش و افزایشی در نفرات به حیات خود ادامه داد. در این مورد افراد سابق و لاحق مهر سکوتی مطلق و ابدی بر دهان زدهاند. هریک برای حفظ خودشان. اما این بار نیز اتاق امنیت نظام همچون سابق در سایه اعتماد و تحت اشراف و مستظهر به حمایت راس جدید هرم سیاسی بود. نحوه نگاه به عرصه سیاست و قدرت و نیز شیوه برخورد با آن در این دوره نیز در استمرار اتاقی بود که در جوار رهبر سابق تشکیل شده بود.
به گمان من همین اتاق بود که ردههای بالاتر باند سعید امامی را تشکیل می داد. و همین اتاق بود که توطئههای به تعبیر رئیس جمهور وقت «هر نه روز یک بار» را علیه وی طراحی و سازماندهی و عملیاتی می کرد. اگر پیروزی با خشونت در دهه اول انقلاب بنا به شرایط داخلی و بین المللی با اعدام های وسیع تابستان ۶۷ صورت میگرفت، در شرایط جدید با نقطه چین قتلهای زنجیرهای و قلع و قمع مطبوعات و به جان ملت انداختن امثال سعید مرتضوی به رهبری و هدایت امثال محسنی اژهای انجام می گرفت که چهره مرموز دهههایی طولانی بوده است.
باز به نظرم وقتی حسن روحانی با سابقه و قدرت بازی خوانی امنیتیاش به صراحت میگوید مخالفان دولت از اتاق فکر پا به میدان عمل گذاشته اند در واقع کم و بیش متوجه همین واقعیت شده است.
اما در طول دهههای گذشته تا کنون به تدریج تغییری شتابان در حیطه عمل این تاریکخانه صورت گرفته است و آن این که مافیای پشت صحنه قدرت و امنیت وسیعا پا به حوزه اقتصاد نیز گذاشته است. مافیای قدرت و امنیت امروزه مافیای اصلی اقتصادی نیز هست و در واقع بسیاری از شبکههای فساد مستقیم و غیر مستقیم به این باند منتهی میشود.
نتیجه آن که وقتی این هسته سخت قدرتمند امنیتی و اقتصادی شدت عمل نشان میدهد در واقع دنبال دو هدف است: یکی دفاع از بقای خودش و دوم استمرار شیوهاش برای حفظ نظام. به عبارت روشنتر این هسته سخت و اتاق توطئه علیه هر گونه اصلاح و تعدیل و اعتدالی در قدرت مستقر وقتی کشتار میکند در ۶۷ و یا قتل گهای زنجیرهای راه می چاندازد در دهه ۷۰ و یا سرکوب میکند در جنبش سبز و یا اینک هر گونه گوشه چشمی به پروندههای گذشته سرکوب و کشتارش و یا پروندههای اقتصادیاش را با شدیدترین عکسالعمل پاسخ میدهد تنها به فکر ترساندن و ارعاب نیست بلکه حرکتاش عکسالعملی در دفاع از خودش است. خود خودش. صیانت از ذات!
این روزها برخورد شدید و عجیب با احمدآقای منتظری و تلاش برای بازداشت شبانه محمود صادقی نماینده شجاع تهران تیر دو سری است که دارد از مافیای سیاسی- امنیتی- اقتصادی دفاع میکند. این باند امنیتی برای تامین هزینه هایش گنج قارونهایی دارد که چون مار هر کس به این گنج ها نزدیک شود را میگزد. چرخه مالی بالای شهرداری تهران گنجی نهان و پنهان برای فعالیت جناح مورد حمایت این اتاق سیاه امنیتی فراهم میکند که هیچ خبرنگار و فعال سیاسی نباید گستاخی و فضولی نزدیک شدن به آن را داشته باشد. برخی «حسابهای در اختیار» بینظارت که در کل و هر جا باشند و در هرنهاد و در دست هر جناحی هم باشد فساد خیز است، وقتی در دست جناح انتصابی(ولایی) که مدت مدیریت و ماندگاریشان بسیار بیشتر از مناصب و نهادهای به هرحال انتخابی(ولو دومرحله ای) است، از این نوع گنج قارون هاست.
احمد منتظری و محمود صادقی و … به علت نزدیکشدن به این گنجینههای اسرارند که باید به شدت گزیده شوند تا هم جریان پنهان و به تعبیری قدرت و دولت پشت صحنه حفظ شود و پروندههای گذشته و حال و آیندهاش در سرکوب و کشتار درمانی در آفتاب قرار نگیرد و هم قدرت اقتصادی و ممر درآمدش (و در واقع پولشویی اش از نفت سیاه بیت المال ملت)، برای تجهیز ماشین سرکوب همچنان محفوظ بماند. این برخوردها فقط برای ترساندن نیست عکسالعمل همه موجودات زنده در دفاع از خود است. موجوداتی که میتوانند شامل جوندگان کوچک موذی و یا وحوش بزرگ مهاجم باشد.
رفتار قدرت پنهان در ماه های پیش رو
چنگ و دندان نشان دادنهای شدید این روزها اما میتواند در عرصه سیاست روز نشان و علامت سیاسی برای روند دیگری نیز باشد: هسته سخت مذکور و جریان نظامی- امنیتی نزدیک بدان عزمشان را برای تکدورهای کردن دولت روحانی جزم کردهاند. گفته میشود برخی افراد بسیار پرنفوذ در سپاه و سپاه قدس گفتهاند که روحانی نباید دو دوره ای شود. البته این خواست و عزم آنهاست اما اینکه این خواب در عمل نیز تعبیر خواهد شد یا نه به آینده و بسیاری از فعل و انفعالات سیاسی دیگر پیوند می گخورد.
مافیای سیاسی- امنیتی- اقتصادی و دولت پنهان در شرایط روی کار آمدن رئیسجمهوری پیش گبینی ناپذیر در آمریکا هم خوشحال است چون فکر میکند پرونده حقوق بشر برای وی اهمیت چندانی ندارد و یا بیمناکی کمتری از جریان رقیبش در دولت روحانی دارد که امکان مراوده و مبادلهاش با دولت جدید آمریکا کمتر شده است. اما از سوی دیگر بیم و ترسی پنهان نیز از همین پیشبینیناپذیری دارد. در ترکیب و تعامل عوامل داخلی و خارجی است که هسته سخت و پنهان امنیتی سرکوبگر متکی و موید به راس هرم سیاسی تصمیمات سیاسی آتیاش در دفاع از خود و استمرار شیوه برخوردش برای حفظ نظام را در ماههای آینده نهایی خواهد کرد. فعلا که در حال پنجهکشیدن به روی روشنگران مزاحم! در عرصه سرکوب و غارت است. بدبیاری این باند و اتاق نهان و فوق محرمانه در جوار بیت قدرت این است که امروزه با این همه ابزارهای رسانهای جدید و شبکههای اجتماعی نوین نهانکاری و رازداری بسیار سخت است. بدبیاری دیگر تشتت فراوان و ریزش روزافزون در درون خود نظام و در اقلیت محض قرار گرفتن نه تنها در جامعه بلکه حتی در میان جریانی است که به خود نزدیک میداند. عامل سوم نیز جامعه مدنیای است که مرتب ضربه میخورد اما باز چون ققنوسی از خاکستر خویش بر میخیزد.
حس احمدآقای منتظری از «دیکته» حکم از «جای دیگر» و «منظور»شان از این فشار برای جلوگیری از انتشار دیگر فایلها دریافتی دقیق و درست است. همان حسی که میتواند اقدام برای بازداشت شبانه محمود صادقی در آستانه روزهای تعطیل را هم توضیح دهد. جامعه مدنی اما باید با صبوری و مداومت و پشتکار و بدون خودکم بینی، قدم به قدم عرصه را براین مافیای ضد ملی تنگ و تنگتر کند. در اینباره باید بیشتر بحث کرد.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…