زیتون- سیمین ماجدی: ۲۹ اردیبهشت سال آینده، اصولگرایان باید پس از چند شکست دنبالهدار، بار دیگر به رقابت با اصلاحطلبان و میانهروها بروند، اما هنوز سوال اصلی در جرگه اصولگرایان بی پاسخ مانده است: «چه کسی شانس پیروزی مقابل حسن روحانی را دارد؟»
پایان دوران ریشسفیدی
نرسیدن به اجماع آنهم پنج ماه مانده به روز رای گیری انتخابات ریاستجمهوری گرچه از سوی برخی چهرههای قدیمی تعبیر به صبر و خویشتنداری میشود اما نسل جوانتر بارها در ماههای اخیر اذعان کرده که اختلافات کهنه، سر باز کردهاند.
وقتی چهرهای مانند محمدرضا باهنر به صراحت میگوید؛ «چهرههایی با مقبولیت بالا و دامنه نفوذ در تمام طیفهای اصولگرایی نداریم» ، گرچه بلافاصله موحدی کرمانی که جای مرحوم مهدوی کنی، سکاندار جامعه روحانیت مبارز است را به واکنش وا میدارد اما سکوت ناشی از اختلاف، در عمل ثابت میکند که دو بحران کلیدی اصولگرایی جدی و غیر قابل کتمان است: «نبود کاریزما – نبود رجال مقبول»
ریش سفیدانی که در آستانه هر انتخاباتی وحدت را به جبهه شکننده جناح راست برمیگرداندند، اینک فوت کردهاند و دیگر شیخوخیت چندان معنایی در اردوگاه اصولگرایی ندارد.
از سویی مثلث آیتالله یزدی، مصباح، موحدیکرمانی شکست غیرقابل دفاعی را در انتخابات مجلس-خبرگان در برابر اصلاحطلبان تجربه کردهاند.
گرچه ریشسفیدان اصولگرا مدعیاند آن شکست، ناشی از تخطی برخی از همطیفانشان از تصمیمهای تشکیلاتی بوده اما بدنه اصولگرایی٬ کارآمدی مثلث آیتالله ها را زیر سوال برده و بارها در محافل خصوصیشان مدعی شدهاند اصلاحطلبان توپی را که قرار بود به دروازه آنها بنشیند، به ابزاری برای باخت محافظه کاران تبدیل کردهاند و مقصر اصلی فرماندهان اصولگراییاند که نه تنها رقیب را دستکم گرفتند بلکه ریسمان وحدت را تبدیل به طنابی برای خودکشی لیست اصولگرایان تبدیل کردند؛ وحدت به هر قیمتی، دادن باج به تندروها و لیستی سراسر تناقض
سیکل معیوب وحدت
گرچه ماهیت انتخابات ریاستجمهوری متفاوت است و در نهایت اصولگرایان باید به یک چهره کاریزماتیک برای رقابت به حسن روحانی برسند اما همان اختلافات باقی مانده از سال گذشته، کل ساز و کار «مشورت-وحدت-پشتیبانی همگانی» را در آستانه تهدید دوباره قرار داده است.
در آخرین اظهارنظرها توسط چهرههایی که حرفشان در اصولگرایی هنوز اعتبار است، قرار بود پس از مراسم اربعین، اصولگرایان به توافق برسند.
عملی که تاکنون اتفاق نیفتاده است و فراتر از آن تردید جدی آن است که چرا باید جامعه روحانیت مبارز و جامعتین محور وحدت باشد و چه تضمینی است این دو تشکل، تشکلهای دیگر را حذف نکنند؟
بهانه را مصباحیمقدم سخنگوی قدیمی جامعه روحانیت مبارز فراهم کرد. وقتی حرف از حذف جریان پایداری با محوریت آیتالله مصباح در تصمیمگیری های اصولگرایی زد و بعد مجبور شد حرفش را پس بگیرد و بگوید: «نقل قول نادرستی از بنده به آقای موحدی کرمانی منتقل شده بود و تاکید دارم برای انتخابات از همه ظرفیتها از جمله با آیتالله مصباحیزدی هم مشورت میگیریم اما فعلا قرار گفتوگویی نگداشتهایم.»
به هر روی تا این جای کار قرار است جامعهی روحانیت شورایی با محوریت اصولگرایان تشکیل دهد که این طیف در انتخابات شوراها نیز ورود پیدا کرده و فعال باشد.
ماجرای همیشگی احساس تکلیف
دومین چالش که از بطن اصولگرایی برخاسته، مصلحتاندیشان این طیف را در هر دو سوی این جناح به تلاطم اندخته است: «وحدت روی یک چهره»
حرفی که محمدباقر قالیباف خیلی صریح به قول مشاورانش خطاب به کدخداهای اصولگرایی زد: «وقتی میآیم که اجماعنظر باشد.»
«وحدت به اسم همه، نتیجه به کام یک نفر» برای اصولگرایان که تکلیف بر تشکیلات برتری دارد، پذیرفتنی نیست. اصولگرایانی که اگر احساس تکلیف کنند به میدان بیایند حتی اگر تشکیلات مخالف حضورشان باشد ، بارها به تجربه ثابت کردهاند، دنبال تکلیف میروند.
شواهد حاکی از آن است برگ سلیمانی برای کاندیداتوری نیست بلکه برای حمایت از کاندیدایی است که اصولگرایان تصور میکنند حمایت سلیمانی از او میتواند او را عروس خوش اقبالتری برای آنها کند.
جامعه روحانیت مبارز و موتلفه تاکنون بیش از بقیه سعی کردهاند با طمانینه موضعگیری کنند تا احتمال بروز اختلاف روی مصادیق را به تاخیر بیاندازند اما ماه آذر، برای تشکیلاتی که خود را مدعی رقابتی تنگاتنگ با حسن روحانی میداند، دیرتر از آن است که هنوز حرف از مصادیق، زود باشد.
مصباحیمقدم مصداق جالبی بیان داشته: «اختلافات تنها روی تطبیق شاخصها بر مصادیق است.» یعنی همان مشکل قدیمی؛ در عرصه حرف و منشور و شاخص، سکانداران اصولگرا موفقاند در ساختن متر و معیار؛ اما پای مصداقها که به میان میآید همه بجز احمدینژاد می توانند میخ خود را به تنهایی در کشتی وحدت بکوبند.
آزمون انتخاب
و اما مصادیق؛ شاید تکرار دوباره تجربه انتخابات ۹۲ باشد. تکثر کاندیداهای اصولگرا و رقابت برای حذف یکدیگر. گرچه قدمای اصولگرا میگویند «محال» است به صورت چندپاره٬ پای در این میدان بگذارند تا رای جامعه هدفشان بین گزینههایشان تقسیم شود و بستر انتخاب روحانی در همان مرحله اول را فراهم کنند، اما همانقدر که در رسانههایشان تعارف رد و بدل میشود در محافل انتخاباتیشان اختلاف جلوهگر ست.
همانقدر که ضرغامی حامیانی دارد، حامیان فتاح هم کم نیستند. به ویژه آنکه معتقدند آنچه فتاح در کمیته امداد در این مدت انجام داده است شانساش را بسیار بیشتر از امثال ضرغامی کردهاست. قالیباف با شرطی که گذاشته -در صورتی میآیم که همه روی من اجماع نظر داشتهباشند- با اصلیترین چالشاش مواجه است: «حاشیههای شهرداری و احتمال کاهش محبوبیت» . هاشمی وزیر اصولگرای دولت روحانی، گرچه در ظاهر میگوید در سودای انتخابات نیست اما از سوی جمعیتهای میانهرو اصولگرا مطرح میشود. جمعیت پایداری هنوز نشانی بروز نداده که میخواهد از جلیلی به گزینه جدیدتری تغییر نظر دهد و رای چهار میلیونی جلیلی را اینبار با چه چهره ای تبدیل به رای اکثریت کند؟
میوه ممنوعهی وحدت
گرچه پروپاگاندای رسانههای اصولگرا سیاست رقیب سازی در برابر روحانی را برای سردار سلیمانی پیاده کردهاند اما تاکنون شواهد حاکی از آن است برگ سلیمانی برای کاندیداتوری نیست بلکه برای حمایت از کاندیدایی است که اصولگرایان تصور میکنند حمایت سلیمانی٬ میتواند او را عروس خوشاقبالتری برای آنها کند.
جبهه پیروان خط امام و رهبری، ایثارگران و رهپویان، جبهه پایداری، جبهه ایستادگی ، جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین قم و حزب موتلفه از مهرماه تاکنون سرخط خبرهای «وحدت برای وحدت» رسانههای منسوب به طیف اصولگرا را در دست داشتهاند اما آنچه میوه این وحدت است یعنی مصادیق، حوزه ممنوعه پرسش و پاسخهای آنهاست تا همچنان کلیدیترین اظهار نظر همان باشد که ترقی عضو شورای مرکزی حزب موتلفه گفت: «اصولگرایان نه قحط الرجال دارند و نه جهل الرجال اما چهرهای که اثرگذاری متمایزی نسبت به دیگر اصولگرایان داشته باشد در اردوگاه اصولگرایی وجود ندارد.»
باید دید در این پنجماه باقیمانده اصولگرایان تا چه زمانی میتوانند در سپهر انتخاباتی میتوانند تعیین مصادیق را از ترس شکست وحدت به تعویق بیاندازند.