زیر سایه رکود اقتصادی کشیافته در دوران پسابرجام، این جدیدترین خبر تلخ است: «پنج کولبر دیگر در نتیجه شلیک نیروهای انتظامی، کشته و زخمی شدند.» «کمال بامزر»، شهروند متأهل و ۲۷ سالهی مریوانی، قربانی مظلوم و جدید است.
تداوم شلیک به کولبرها در حالی رخ میدهد که مرکز آمار ایران از افزایش نرخ بیکاری در کشور به بیش از ۱۲ درصد خبر داده است. بر مبنای این گزارش، نرخ بیکاری جوانان ۱۵ تا ۲۹ ساله به نسبت تابستان پارسال حدود ۲۷ درصد افزایش یافته است.
استاندار کردستان آمار بیکاری در این منطقه از کشور را بیش از ۲۸ درصد دانسته، و تاکید کرده که اگر نرخ بیکاری براساس شاخصهای دقیقتر ارزیابی شود «قطعا آمار بیکاری در این استان بالاتر از این خواهد بود.» معاون توسعه منابع انسانی کردستان آمار بیکاری را در شهروندان ۱۵ تا ۲۴ ساله استان ۳۳ درصد دانسته، و یکی از نمایندگان استان در مجلس، آمار بیکاری را فراتر از ۴۰ درصد و حتی حدود ۵۰ درصد ارزیابی کرده است.
در کنار وضع اسفبار مزبور (بیکاری گسترده) متاسفانه شاخصهای گوناگون اقتصادی، فرهنگی و آموزشی، بهداشتی درمانی، و ورزشی در استان کردستان ـ همچون برخی دیگر از استانهای کشور ـ آشکارا از متوسط کشور پایینتر است؛ این شاخصها، هموطنان رنجکشیده کرد را در کنار شهروندان مظلوم استانهایی چون سیستان و بلوچستان و ایلام و لرستان و کهگیلویه و بویراحمد قرار میدهد.
در چنین وضعی چگونه میتوان تکیه کردن بر کولبری را بهمثابه راهی برای تأمین معاش و گرداندن چرخ زندگی خانواده، متوقف کرد؟ چگونه میتوان قاچاق کالا را از راه کولبری و با تمام مصائباش، مذموم دانست و به کولبرهای مظلوم، «توصیههای ایمنی» کرد؟ جایگزین کولبری برای هزاران شهروند بیپناه و جویای کار در سقز و پیرانشهر و حاجعمران و مرزهای سردشت و عباسآباد بانه یا مریوان و منطقه اورامانات چیست؟
پاسخ به این پرسش چنان مفروض به نظر میرسد که چند ماه پیش حتی معاون سیاسی امنیتی استاندار کردستان اذعان کرد: «مرزها و معابر کولبری کردستان منبع درآمد بسیاری از مردم این استان هستند»؛ او وعده داد مرزهای استان و بازارچههای مرزی بازگشایی شوند.
تلخ و اسفبار، اما واقعی
کولبرها زمان طولانی (گاه تا چند ساعت) را در دل برف و باد و سرما یا از میان رودخانه و گل و لای و خار کوه و کوهپایه با دهها کیلو بار سپری میکنند تا حاصل آن برای روزی دیگر، معیشت ایشان و خانوادهشان را تأمین کند. حاصل این راهپیماییها و کوهپیماییهای صعب و نفسگیر زیر بار سنگین و کمرشکن، اگر گلوله نیروهای انتظامی و رفتن روی مین و سقوط از کوه و دره نباشد، دیسک کمر و گردن و فاصلهدار شدن مهرههای کمر و آسیبدیدن زانو و دیگر عوارض سوء و شدید استخوانی و عصبی ناشی از حمل بارهای چند ده کیلویی برای مسافت طولانی و زمان زیاد است.
مطابق یک گزارش میدانی و روایت از نزدیک و مستقیم از «کولبر»ها*، وزن بستههایی که جابهجا میشوند ۳۰ کیلو به بالا و حدود ۵۰ تا ۸۰ کیلو است. برای جابجایی این بستهها، رقمی از ۱۰ تا ۵۰ هزار تومان به کولبر پرداخت میشود.
کم نیستند کولبرهایی که برای رسیدن به ۱۰۰ هزار تومان ناچار به حمل همزمان دو یا سه ماشین لباسشویی یا جابجایی بارهای بیش از ۱۰۰ کیلو میشوند.
کولبرها و «برادران قاچاقچی»
تداوم شلیک نیروهای مرزبانی و انتظامی جمهوری اسلامی به کولبرهای مظلومی ـ که از سر بیکاری و ناچاری، به یکی از کارهای سخت و طاقتفرسا تن دادهاند ـ درحالی رخ میدهد که «برادران قاچاقچی» با خیالی آسوده، ضمن دور زدن موانع، و گاه در پناه حمایت امنیتی و قضایی، در حال کامگیری از اقتصاد بیمار و در حال رکود هستند.
بهعنوان نمونه، هنوز آمار دقیقی از شمار اسکلههای در اختیار «برادران قاچاقچی» موجود نیست؛ مسئولان گوناگون در برشهای زمانی مختلف، آمار متفاوتی از این اسکلههای «غیرمجاز» که «زیر نظارت دولت نیستند» اعلام کردهاند؛ اسکلههایی که گاه شمار آنها تا ۱۶۷ مورد ارزیابی شده است.
«برادران قاچاقچی» به بهانهی دور زدن تحریمها یا زیر سایهی پروژههای نظامی و امنیتی، از اوضاع نابسامان اقتصادی کشور و اقتدارگرایی حاکم، کام میگیرند.
احمد توکلی، از چهرههای شاخص اردوگاه اصولگرایان تاکید کرده که «نظامیان با سلام و صلوات وارد بازار شدهاند و دیگر نمیشود آنها را خارج کرد.»
برخورد با «برادران قاچاقچی» آسان نیست؛ پس کولبرها هدف گلوله قرار میگیرند؛ آنهم درحالیکه رهبر جمهوری اسلامی گفته است: «فقط سرِ مرز دنبال قاچاق نروید؛ میلیاردها دلار امروز در داخل کشور دارد صرف جنس قاچاق میشود.»
آسانترین کار اما هدف قرار دادن کولبر بینوایی است که بدون امید به آیندهای مشخص، کمرش زیر بار سنگین چند ده کیلویی در کمرکش کوه خم شده؛ کولبری که بدون هیچ بیمه و حامی، نفسنفسزنان برای سالم رساندن بار به مقصد و اخذ مبلغی ناچیز، در کوه طی طریق میکند و ناگزیر از تن دادن به مصائب پرشمار شده است.
اقتصاد بیمار، توسعه نامتوازن و مناسبات نابرابر اقتصادی در ایران افزون بر موانع گسترش مشارکت اجتماعی و سیاسی، بر طبل شکاف طبقاتی و آسیبها و مسائل اجتماعی میکوبد.
«تأمین و ایجاد فرصتهای برابر برای تمامی شهروندان»، زیر سایهی اقتدارگرایی مسلط و حکمرانی ایدئولوژیک و تقسیم شهروندان به «خودی و غیرخودی» و بیاعتنایی هسته اصلی قدرت به لوازم و روندهای دموکراتیک، همچنان قربانی میگیرد؛ گاه قربانیانی مشهود و عینی با گلوله، و گاه قربانیانی خاموش و پنهان در کنج خانه از کمر آسیبدیده ناشی از حمل بارهای سنگین، یا تن داده به اعتیاد برای گریز به ناکجاآباد از رنجهای بیپایان روزگار.
*پینوشت:
بخشی از گزارش خواندنی بنفشه سامگیس، با عنوان «کولبری در سرزمین سماع و بلوط»، منتشرشده در سالنامه نوروز ۱۳۹۵ “اعتماد”
3 پاسخ
بسیار دردناک و تاثر انگیز است که همواره مسئولین ناکارامد بجاى علت به سراغ معلول رفته اند. علت حتا وراى قاچاق چیان و سیاست هاى چند دهه خود حکومت است که از ندانم کارى و بى خردى و خشک مغزى ناشى مى شود.
ظاهرا با کاهش قیمت نفت کسب و کار برادران قاچاقچی چنان از رونق افتاده است که فعالیت تعدادی کولبر هم بر آن تاثیر میگذارد !
با تمام سلولهای بدنم احساس درد و اندوه و بیجارگی را درک کردم . بغض بی ثمر در گلو و آه خفته در سینه ام به چه کار تو می آید برادر کوردم. کاش این نظر من را دست کم کسی می نوشت که مانند خودم درد کُرد بودن نداشت.
ولی افسوس که استاندارد رنج و بیچارگی برای دو قوم ایرانی با سایرین متفاوت است اول بلوچ های از من غریب تر سپس کُردهائی که حتی اجازه ندارند کورد باشند.
دیدگاهها بستهاند.