حکم جلب و احضار شبانهی محمود صادقی، نماینده مردم تهران در مجلس دهم، مخالفان و موافقان زیادی پیدا کرد. غلامعلی حدادعادل، رئیس مجلس هفتم، از معدود کسانی بود که در دفاع از عملکرد قوه قضائیه وارد عمل شد و در توییتر خود نوشت :
برای روشن شدن فرق بین تهمت و سوال:اگر کسی از کسی بپرسد، آیا این صحت دارد که شما فرزند نامشروع پدر و مادر خود هستید؟به نظر شما این یک سوال است یا تهمت؟
حداد عادل با انتشار این توییت، بسیاری از فعالان توییتری را علیه خود شوراند و صدها تن از کاربران او را بابت این «سوال»، «مقایسه» و «مثال»، مورد نقد، پرسش و بعضاً هتاکی قرار دادند. هشتگ «#این_سوال_است_یا_تهمت» راه افتاد و بهانهای شد تا خیلی از سوالهای بیجواب، جدی یا شوخی مرور شود.
در این میان، تعداد کاربرانی هم که این توییت حداد عادل را مصداق مغالطه میدانستند، کم نبود. افزون بر این واکنشها، در خارج توییتر نیز این موضوع با واکنشهای متعددی روبرو شد. مثلا حسین قاضیان در محتوای این کامنت تاملاتی «منطقی» داشت و نوشت «کسی که نمیخواهد فرق تهمت و سوال را بداند».
با یاداوری این نکته که نگارنده در این متن و متنهای مشابهی که در خصوص مغالطات منطقی مینویسد- هدفی سیاسی را دنبال نمیکند، به مغالطه ها و چند نکته منطقی که در این گفتوگوها به چشم میخورد، میپردازم.
***
الف)مغالطه ای که منتقدان حداد عادل مرتکب شدند: تعداد قابل توجهی از مخاطبان حدادعادل، در جزئیات«مثالی» که حداد عادل برای طرح موضوع آورده بود، مناقشه کردند. مثلا نوشتند که «فرزند پدر و مادر که نامشروع نمیشود»، «چنین سوالی ورود به حریم خصوصی است»، «محتوای این مثال غیراخلاقی و بیادبی است»،« فرزند نامشروع نباید بابت رفتار پدر و مادر خود احساس شرمندگی کند» و …
این نوع ورود به جزئیاتِ یک مثال با تمثیل، بدون توجه به اجزاء مورد تشابه و آنچه که منظور نویسنده و یا اصل استدلال اوست، به مغالطهی « مناقشه در مثل»(۱) مشهور است. در این نوع مغالطه، مخاطب بدون توجه به اصل استدلال، صرفا به نمونه ها یا مثالهایی که ذکر شده، میپردازد و گمان میکند که با رد یا تردید در آن مثالها میتواند در استدلال اصلی خدشه وارد کند. البته گاهی خود مثال بخشی از استدلال است که در آن صورت رد مثال یا نمونه میتواند استدلال را ضعیف کند و مغالطه محسوب نمی شود(۳)، اما مغالطه ی «مناقشه در مثل» غفلت از اصل کلام و پرداختن به نمونهای است که صرفا «میتواند» موید استدلال باشد.در باب نمونه فرض کنید کسی بگوید«تحقیقات جامعهشناسی نشان میدهد که جوانهای امروزی، به آداب و سنن قبلی وفادار نماندهاند؛ مثلا دیروز پسر همسایهی ما بدون سلام از کنار من رد شد». شنونده در واکنش میگوید« اما همسایهی ما که پسر ندارد». اینجا به نظر می رسد که در استدلال طرف خدشه وارد کرده است اما حقیقت این است که شنونده فقط در مثال مورد نظر مناقشه کرده وحتی اگر نظرش درست باشد، خدشهای به استدلال اصلی که مبنای آن «تحقیقات جامعهشناسی» است، وارد نمیکند. اما مخاطب این گفتوگو ممکن است به خطا بیفتد و متوجه مغالطه «مناقشه در مثال»نشود.
ب)مغالطهای که حداد عادل مرتکب نشد: جمعی از منتقدان حداد عادل نوشتند که او مرتکب مغالطهی «قیاس معالفارق» یا «تمثیل»شده است. قیاس مع الفارق(۲) ، نوعی از مغالطه است که در آن از تشابه یا شباهتهای میان دو سوژه، سوءاستفاده کرده و نتیجه میگیرند که در موارد دیگر نیز سوژه ها به هم شبیهاند یا یکی هستند. به عنوان نمونه این استدلال را ببیند:
خرس حیوان است و مقداری پشم دارد و پستاندار است.
اسب هم حیوان است و مقداری پشم دارد و پستاندار است.
خرس گوشتخوار است، پس اسب هم مانند خرس گوشتخوار است
گویندهی این استدلال، مرتکب مغالطهی «تمثیل» یا همان «قیاس مع الفارق» شده است. چون «صرفا» بر اساس چند شباهت میان خرس و اسب، شباهتهای بیشتری را «نتیجه» گرفته است که ارتباطی به قبلیها ندارد.
اما باید توجه کرد که گاهی استفاده از تمثیل، مصداق این مغالطه نیست، بلکه نتیجهی استدلال درست است و تمثیل به فهم و درک موضوعی ناشناخته کمک میکند. مثلا فرض کنید معلم برای دانشآموزانی که در آبادی اسب را دیدهاند اما هیچوقت خرس را ندیدهاند، بگوید:
اسب حیوان است و مقداری پشم دارد و پستاندار است.
خرس هم حیوان است و مقداری پشم دارد و پستاندار است.
اسب برای زندهماندن به غذا نیاز دارد، پس خرس هم (احتمالا) برای زندهماندن به غذا نیاز دارد.
واضح است که این نوع استفاده از تمثیل درست است و مصداق مغالطهی قیاس مع الفارق نیست. نکتهی اصلی هم در این تمثیل آن است که «غذا خوردن» را میتوان از «حیوان بودن» نتیجه گرفت. یعنی شباهتی که در نتیجه آمده است، به نوعی به یکی از شباهتهای پیشین ارتباط دارد (۳)
به مثال حداد عادل برگردیم. هدف او از طرح این سوال این بود که بگوید: همینکه کسی را از یک تریبون یا رسانهی عام «فرزند نامشروع» یا «حرامزاده» بخوانیم، مرتکب خطایی شدهایم که به شکل دستوری و ظاهری جمله ارتباطی ندارد. مثالی/تمثیلی که او استفاده کرد،درست بود اگرچه به اندازه کافی واضح نبود. حداد عادل شاید بهتر بود بگوید اگر به کسی در تریبون عام بگوئیم « آیا تو دزد هستی؟/ آیا تو حرامزاده هستی؟» فقط یک سوال نپرسیدهایم، بلکه توهین یا تهمتی را هم مرتکب شدهایم که در محتوای این سوال نهفته است.
منظور اصلی حدادعادل این بود که با این مثال نشان دهد محمود صادقی با طرح سوال در تریبون عمومی مجلس دچار همین خطا شده است. یعنی از تریبون عمومی مجلس سوالی را از وزیر اقتصاد در خصوص رئیس قوه قضائیه پرسیده است که جواب آن هر چه باشد، پیام دیگری نیز به مخاطب مخابره شده است. لذا در اینجا حداد عادل مرتکب مغالطه «قیاس مع الفارق» یا «تمثیل» نشده است.
برای آنکه این بخش از سخن مستندتر و روشنتر شود، «شکایت سال گذشته اردوغان از طنزپرداز آلمانی» را یاداوری میکنم. این طنز پرداز آلمانی نیز مرتکب همین رفتار و البته به شکلی دیگر شده بود. او در یک برنامه از یکی از شبکههای فراگیر آلمان، به شکلی رندانه توهینهایی را متوجه اردوغان کرد، با این توضیح که مثلا میگفت: «ما نباید بگوئیم او با حیوانات ارتباط جنسی داشته است، چون این سخن توهین است و غیرقانونی» ، «ما نباید بگوئیم او حرامزاده است، چون این سخن غیرقانونی است». فارغ از اینکه سرانجام دادگاه آلمان مبتنی بر قوانین آنجا چه حکمی صادر کرد و بخشی از شکایت اردوغان را ناوارد دانست و انتشار بخشهایی از نوشتههای طنزنویس را نیز ممنوع کرد، بحثهایی حرفهای نیز در این خصوص میان اهالی رسانه درگرفت و سخن این بود که حتی «اینگونه پیامرسانی به مخاطب» نیز خلاف اخلاق حرفه ای است و چه بسا غیرقانونی؛ چون در هر صورت پیامی به مخاطب ارسال شده است که الزاماً درست نیست.
در ادامهی این یادداشت به مغالطه هایی میپردازم که حداد عادل در توییت خود مرتکب شده است … ادامه دارد…
در مغالطات بخوانید:
—————————————————-
۱.( refuting the example)
۲.(false analogy )
۳. نگارنده عمداً در این توضیحات از واژههایی ماننده قیاس و استقرا استفاده نکرده است تا در حد امکان یادداشت جنبهی عمومی خود را حفظ کند.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…