پس از این سلسله مقالاتی ذیل عنوان عام «جستارهایی در تاریخ هفتاد سال نخست اسلام»، در موضوعات مختلف و متنوع تاریخی و اعتقادی مسلمانان آغازین، در این فایل تقدیم خوانندگان زیتون خواهد شد. موضوع محوری این سلسله مقالات، تحقیق و کنکاش مفید در پارهای از رخدادها و مسائل مطرح در تاریخ هفتاد سال نخست اسلام است. با شرحی که در باب عنوان «جستار» میدهم، انگیزه و مرادم از طرح این گفتارها و ارائه این سنخ مقالات روشنتر خواهد شد.
در واژه «جُستار» چند مؤلفه دخیلاند و مجموعه آنها مفهوم این کلمه و عنوان را میسازند: جستجو، استفسار، تحقیق و طلب. از این رو جستار مقاله و گفتار است اما مقالهای است که نویسنده آن نه دعوی تحقیق کامل دارد و نه اصولاً مؤلف در مقام استنتاج نهایی و داوری قاطع و جزمی در موضوع تحقیق اجمالی و احیاناً کوتاه خود است. نویسنده در موضوعی احیاناً مهم (حداقل به زعم خود)، فی الجمله تحقیق میکند و سپس آن را با دیگران و به ویژه محققان و صاحب نظران به بحث و اشتراک میگذارد. افزون بر تحقیق و پژوهش، سه عنصر جستجو، استفسار و طلب در این مؤلفهها مهماند. در چهارچوب نوشتههای جستاری، نویسنده هرچند تحقیق کرده و در موضوعی معین مطلب مینویسد، اما همچنان در حال جستجوست و همچنان میپرسد و استفسار میکند و همچنان در طلب حقیقت بیشتر و روشنایی و وضوح فزونتری در موضوع تحقیق است. میتوان چنین تقریر کرد که، در جستارها نویسنده در حال بلند بلند فکر کردن است و بر آن است تا یافتههای خود را به صورت خام و نیمه خام با پژوهشگران و مخاطبان خاص خود در میان بگذارد تا در نهایت با همکاری و همفکری احتمالی مخاطبان اشتباهات احتمالیاش برطرف شود و کاستیها برطرف گردد و در فرجام کار به مرحله اطمینان بخشی در انکشاف حقیقت برسد. در نوشتههای جستاری نویسنده چهاردیواری بنایی را بر میآورد و انتظار دارد با تکاپوهای علمی بعدی خود و نیز مخاطبان جستجوگر و طالب حقیقت به کمال برساند.
به باور من، تمام تاریخ اسلام در همان هفتاد سال اول (از روزگار پیامبر تا پایان خلافت معاویه) ساخته و پرداخته شده است.
می دانیم که تاریخ اسلام، مانند تواریخ دیگر اقوام و ملل، انباشته است از راست و دروغ و سرشار است از انواع جعلیات؛، به گونهای که امروز پس از هزار و چهارصد سال، انکشاف حقیقت ممکن نیست و در موارد زیادی حتی دست یابی به حقیقت نسبی علمی نیز بسی دشوار مینماید. واقعیت این است که تحقیقی ساده در منابع روایی و تاریخی مسلمانان این توهم را پدید میآورد که وفق منابع موجود اصل بر جعل و دروغ است مگر این که خلافش ثابت شود. هرچند البته چنین توهمی نمیتواند قابل اعتنا و مقبول باشد؛ چرا که اولاً در این صورت، بالملازمه باید تمام منابع حدیث و سیره و در نتیجه فقه و کلام و تفسیر یعنی عملاً بخش مهمی از میراث مکتوب تمدن و فرهنگ اسلامی را یکسره رها کنیم و عملاً تمام آنها را به دریا بریزیم؛ و چنین کاری نه ممکن است و نه مفید. اگر چنین کاری روا باشد، تواریخ دیگر اقوام و دینها نیز کم و بیش وضعیت مشابه دارند. ثانیا-این گونه نیست که بر اساس دادههای موجود در منابع کنونی، انکشاف حقیقت به طور نسبی ممکن نباشد. به هر تقدیر با استفاده از روشهای معتبر نقد تاریخی، میتوان در مورد رویدادهای تاریخی کم و بیش حقایق را با درجات مختلف اطمینان بخشی آشکار کرد.
برای درک و تحلیل تاریخ اسلام و فهم رویدادهای ریز و درشت آن، به لحاظ روش شناسی، از دو منظر میتوان تحقیق و پژوهش کرد و به داوری نسبی رسید. یکی از منظر کلامی و اعتقادی و دیگر از منظر تاریخی؛ منظر نخست را پیشینی و برهانی مینامند و منظر دومی را پسینی و تجربی-عقلی و به معنای دیگر پدیدار شناختی. در روش اول، مبنا و معیار درک و تحلیل، مفروضات ایمانی و اعتقادی است، و در روش دوم، معیار فهم و تفسیر رویدادها صرفاً به استناد دادههای تاریخی و اسناد معتبر و قابل محاسبه و ارزیابی است. تاریخ اسلام در دوران تدوین (از قرن دوم تا ششم)، عمدتاً با معیار نخست نوشته و تنظیم شدهاند و به همین دلیل میتوان آن را «تاریخ مقدس» نامید. اگر نگاهی به تمام تواریخ اسلامی و از جمله سیرهها بکنیم، میبینیم جملگی و بدون استثنا، تاریخ را از آفرینش و حضرت آدم آغاز کرده و بعد به سلسله پیامبران سامی و برخی غیر سامی (مانند زرتشت) پرداخته و بدین ترتیب این سلسله به پیامبر خاتم پیوند میخورد و تحولات دوران او و پس از آن تا روزگار مورخ ادامه پیدا میکند. در این نوع تاریخ نگاری، امور مفروض مورخان، عبارتند از: وجود و حضور خداوند در هستی و در عالم و آدم، ضرورت نظری و تحقق عملی وحی و نبوت در زیست جهان آدمی، تأثیرگذاری عمده این سلسله بزرگ و دراز آهنگ در زندگی و تمدن و فرهنگ جوامع مختلف انسانی، انحراف و گمراهی شمار قابل توجهی از آدمیان و جوامع انسانی از مسیر انبیاء و ذم هر نوع دگراندیشی بیرون دینی و درون دینی به عنوان دشمنان خدا. اینها جملگی مفروضات ایمانی و پیشنی اند و با معیارهای عقلی و علمی و به استناد دادههای عینی و پژوهشی قابل اثبات و رد نیز نیستند. اما در منظر تاریخ نگاری علمی و پسینی، این مفروضات محل اعتنا نیستند (حتی اگر مورخ خود به دلایلی بدانها مؤمن و ملتزم باشد)، مورخ صرفاً با اسناد موجود تحقیق میکند و به نتایج البته نسبی میرسد و در نهایت با یک جمع بندی و نوعی داوری محتاطانه به کار خود پایان میدهد. در این روش، بر خلاف روش نخست، همه چیز قابل بحث و تحقیق و رد و ارزیابیاند و به همین دلیل مؤمن و غیر مؤمن به یک اندازه میتوانند در کم و کیف پژوهشها و صحت و سقم نتایج و داوریها اظهار نظر کنند. در واقع، چنین پژوهشی دینی نیست، بلکه علمی و به یک معنا تجربی-عقلی است. درست است که تاریخ در باره مردگان و رخدادهای مردم و درگذشته صحبت میکند ولی همان حوادث پیشین و به گذشته پیوسته، واقعیتهایی رخ دادهاند که در ظرف زمان منجمد شده و اکنون با معیارهای نقد و ارزیابی معتبر، به کمک علم و عقل و تجربه، در حال فهم و بازسازی میشوند. از این نظر، بین تاریخ ادیان و تواریخ عمومی و غیر دینی، هیچ تفاوتی نیست. مثلاً ممکن است در باره محمد پیامبر اسلام تحقیق شود و در این تحقیق بی گمان اسناد مهم و عمومی در منابع اسلامی (قرآن و سیره و حدیث و تواریخ عمومی) یافت میشوند ولی استفاده از آنها و تعیین میزان اعتبار و وثاقت شان، صرفاً با معیارهای تحقیقی و علمی و عقلی صورت میگیرد و نه با معیار مفروضات اثبات ناپذیر و نقد ناپذیر ایمانی و مبانی متافزیکی مرسوم در علم کلام و مبانی اعتقادی. خوشبختانه در تاریخ نگاری امروز، دیگر فقط منقولات و مکتوبات کهن اسناد به شمار نمیآیند، بلکه دو عنصر مهم دیگر یعنی باستان شناسی و زبان شناسی نیز به کمک آمده و این دو میتوانند بسیاری از اشتباهات گذشتگان را اصلاح و برخی افسانهها را آشکار کند. هرچند متأسفانه در مورد قرن نخست اسلام (حداقل تا کنون)، اسناد باستان شناسانه چندان زیاد نیست.
حال بیان این مقدمات برای آن است که بگویم جستارهایی که خواهیم داشت، واجد چهار ویژگی است:
نخست این که، واکاوی ما در برخی موضوعات تاریخ اسلام و آن هم محدود به هفتاد سال اول قرن اول است و نه کل تاریخ اسلام و حتی نه تمام قرن نخست. دلیل اصلی این محدودیت نیز یکی عدم امکان بررسی تمام تاریخ اسلام است و دیگر این که، به باور من، تمام تاریخ اسلام در همان هفتاد سال اول (از روزگار پیامبر تا پایان خلافت معاویه) ساخته و پرداخته شده است. این سخن بدان معناست که پایه و مایه اسلام تاریخی بعدی، در همان هفتاد سال بنیاد نهاده شده و صد البته بعدها اسلام و مسلمانی بسط تاریخی و جغرافیایی یافته و بسی افکار و عقاید و تحولات فرهنگی و سیاسی و اقتصادی بر آنها افزوده شده و همچنان در حال افزایش است.
دوم این که، در میان انبوه حوادث و یا امور اعتقادی همان هفتاد سال، صرفاً به اموری خواهیم پرداخت که (حداقل به تشخیص من) بیش از همه مورد سؤال و چالش قرار گرفته و میگیرند.
سوم این که، فقط به موضوعاتی میپردازم که در باره آنها اندک اطلاع و تحقیقی کرده و حداقل در مرحلهای قرار دارم که بتوانم با اطمینان نسبی اظهار نظر کنم.
چهارم این که، در هر حال، این سلسله نوشتارها، همان جستارند نه تحقیق جامع و مانع و کمال یافته. در واقع در محدودهای سخن می گویم که امکان اندیشیدن برای من و مخاطبانم فراهم آید. من همچنان در جستجو و در طلب حقیقتام. هیچ جزمیت و قطعیت نهایی را روا نمیدانم. به همین دلیل، انتظار دارم مخاطبان آگاه و محقق با نقد و راهنماییهای خود یاریام کنند تا سیمای حقیقت را روشنتر مشاهده کنیم.