الحمدالله رب العالمین که این ملت اگر همهچیز یادش رفته باشد، انقلاب ۱۳۵۷ را یادش نرفته و هر روز ده بار خاطرهی آن مثل پتک توی سرش میخورد. حالا به این ملت اگر بگویی هدف از انقلاب چه بود، قطعا میداند که هدفش اقتصادی نبود، اگر بود رهبرش نمیگفت اقتصاد مال خر است. البته ملت آن اوایل نمیدانستند چرا امام چی گفته اماوقتی کل اقتصاد مملکت شد مال سپاه و روحانیت عزیز، تازه ملت دوزاریاش افتاد.
از طرف دیگر انقلاب ایران هدفش اجتماعی هم نبود، زمان شاه یک شهرنو بود و هشت هزار فاحشه در آنجا به کار خیر مشغول بودند، الحمدالله الآن از درودیوار شهرهای نو میریزد و سن فحشا رسیده زیر سن بلوغ. قبل از انقلاب تعداد معتادان کشور یک و نیم میلیون نفر بود که الآن شده چهار میلیون و در این زمینه هم خدمات شایان ذکری صورت گرفته. پس نتیجه میگیریم که هدف انقلاب ایران، مبارزه با فحشا و اعتیاد و مسائل اجتماعی هم نبود.
انقلاب ایران سیاسی هم نبود، چون قبل از انقلاب صدهزار نفر مخالف سیاسی وجود داشت، الآن الحمدالله صدهزار نفر هستند که مخالف سیاسی نیستند. قبل از انقلاب یک شاه وجود داشت که همهچیز در اختیارش بود، الآن هم یک ولیفقیه وجود دارد که دوبرابر همهچیز در اختیارش است. هدف انقلاب استقلال کشور هم نبود، چون قبل از انقلاب ایران به آمریکا وابسته بود، الآن به چین و روسیه وابسته است و دارد زور میزند با آمریکا هم کنار بیاید.
تقریبا هیچ شکی وجود ندارد که هدف از انقلاب ایران هر چه که نبود، فرهنگ بود و کلا قرار بود زندگی ملت نابود شود، بلکه فرهنگاش درست شود. و به همین دلیل است که وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی، استاد صفار هرندی بعد از ۳۸ سال گفته است: « بعد از انقلاب فرهنگ را به دست قضا و قدر سپردیم.» برای چی؟ اصلا چهطوری شد فرهنگ مملکت به قضا و قدر سپرده شد؟ این طوری:
یک، قبل از انقلاب حکومت چهار تا کتاب سیاسی را سانسور میکرد، کاری هم به روحانیون و کتابهای آنها نداشت، در نتیجه مسئول کتابهای دینی مدارس آقایان بهشتی و باهنر و گلزاده غفوری بودند و مرتضی مطهری و مکارم شیرازی در روزنامهها مقاله مینوشتند و کتابهای روشنفکران با پول کانون پرورش فکری چاپ میشد، نتیجه همین شد که در سال ۱۳۵۷ وسط آن حکومت این همه زن با حجاب شدند، بعد از انقلاب سی و هشت سال جلوی بدحجابی گرفته شد، در نتیجه الآن این همه دختر بقول آیت الله موحدی کرمانی تل سکس میکنند.
دو، قبل از انقلاب یکی و نصفی شبکه تلویزیونی و چهار پنج شبکه رادیویی وجود داشت، همین شده بود که امام خمینی گفته بود اگر یک ساعت تلویزیون دست علما باشد، همه کشور مسلمان میشود. الآن سی و هشت سال است ده تا شبکه تلویزیونی و صد تا شبکه رادیویی، روزی ۲۴۰ ساعت برنامه تلویزیونی پخش میکنند، نتیجه همین که وزیر کشور هفته قبل گفته «صدا و سیما با وجود رسانههای مجازی، اثرگذاریاش را از دست داده است.» مثلا همین آقای قرائتی سی و هشت سال است که برای تبدیل تلویزیون به منبر رفت صدا و سیما، حالا خودش شده شومن تلویزیونی که اگر تصویرش را نبینیم، نمیفهمیم درباره چه چیزی حرف میزند.
سه، قبل از انقلاب حکومت پهلوی جلوی موسیقی را نمیگرفت، خانم هایده هم چنین میخواند «من علی علی گویم، با صوت جلی گویم»، یا « صدای الله اکبر دلمو میلرزونه»، اسم آهنگ فریدون فروغی «نماز» بود، اسم آهنگ ابی «ضریح» بود، اسم آهنگ فرهاد «والا پیام دار محمد» بود، اسم آهنگ داریوش «یاور همیشه مومن» بود، حالا موسیقی ممنوع است، در عوض نوحهخوانی آزاد است، اسم نوحهها یکیاش از محمد علی مومنی«رقاصم و رقاصم رقاصه عباسم»، یکی دیگر از خلج «یه جوری ببوس که جای بوسههات بمونه»، یکی از حاج منصور ارضی «دست در دست پدر دختر همسایه رسید»، یکی از حاج محمود کریمی «شاید کسی کاری به کار زن نداشته باشه» و آن یکی «پارو بزن کاپیتان حسین». یعنی واقعا این فرهنگ برای چی به دست قضا و قدر سپرده شده؟ وقتی اذان شجریان هم ممنوع میشود، ساسی مانکن و امیرتتلو میشوند چهرههای فرهنگی.
چهار، بعد از انقلاب سه وزیر نفت( آقازاده، زنگنه و غرضی) به مدت ۲۷ سال وزیر نفت بودند، یعنی هر ۹ سال یک وزیر نفت برسر کار بود، در وزارت ارشاد، در طول ۳۶ سال ۱۲ وزیر سرکار بودند، یعنی هر سه سال یک وزیر ارشاد حضور داشت. الآن تمام وزرای نفت از نظر سیاسی و فرهنگی مشروعیت و مقبولیت دارند، ولی از دوازده وزیر ارشاد تقریبا همهشان ممنوع اند، ناصر میناچی و عباس دوزدوزانی که ممنوعیت سیاسی داشتند، معادیخواه که ممنوعیت ناموسی پیدا کرد، سیدمحمدخاتمی که وزیر خامنهای و خمینی بود، از همه ممنوعتر شد، علی لاریجانی که رفت به جناح آن طرفی، مصطفی میرسلیم که گم شده و پیدا نمیشود. مهاجرانی هم که در لندن مشعول فعالیتهای دورازوطن است. مسجد جامعی هم که عضو شورای شهر است. اولین وزیر فرهنگ و ارشاد که هنوز هم حق حضور در عرصههای فرهنگی را دارد خود صفار هرندی است که خودش از خودش شاکی است. یعنی اگر به جای این همه وزیر ارشاد که پشت سر هم روی کار آمدند، سه وزیر میماندند و این سه وزیر هم کلا در هیچ کاری دخالت نمیکردند، احتمالا مشکلات فرهنگی کشور اصلا پیش نمیآمد، یا اگر هم پیش میآمد، حل میشد.
پنج، قبل از انقلاب صد تا کتاب سیاسی ممنوع بود، تمام شد رفت، بعد از انقلاب انواع رمان، داستان کوتاه، کتاب موسیقی، روانشناسی، علوم انسانی، سیاسی ممنوع است و معلوم نیست برای چی ممنوع شده، یک وزیر مجوز میدهد، دو سال بعد همان وزیر همان کتاب را ممنوع اعلام میکند.
نتیجه گیری اخلاقی: فرهنگ به دست قضا و قدر سپرده نشده، اگر به دست قضا و قدر سپرده شده بود، الآن هیچ مشکل فرهنگی وجود نداشت.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…