زیتون- سارا مدنی: تبلیغات کاغذی نامزدهای انتخاباتی مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری، چند روزیست که روی در و دیوارهای بازار تهران و خیابانهای اطرافش، آن هم درست در گرماگرم شلوغی روزهای پایانی سال، خودنمایی میکند. بنرهای تبلیغاتی بزرگ و کوچکی که در کنار حجره های قدیمی یا به روز شده بازار، نه فقط مردم که توجه کسبه را هم به خود جلب میکند.
قرابت بازار تهران با جریان راست سنتی، سالهاست که این پایگاه اقتصادی _سیاسی را به حامیان طیف اصولگرا تبدیل ساخته است. بازار تهران در برهه انقلاب اسلامی ایران یکی از مهمترین پایگاههای حامی مالی انقلابیون به شمار میآمد و به همین ترتیب تا سالها، بخشی از جریان انقلاب در دست آنها قرار داشت. اما حالا پس از ۳۷ سال از ایفای نقش تاریخی بازار، آیا این پایگاه به اندازه همان روزها در معادلات سیاسی موثر است و نسبت به رخدادهایی همچون انتخابات حساسیت دارد؟ آیا کمرنگ شدن نقش سرمایه داران راست سنتی یا همان بازاریان مسلمان در ساختارهای سیاسی جمهوری اسلامی، تغییری در رویکرد این پایگاه به مشارکت سیاسی در انقلابی که روزی از حامیان اصلی آن به شمار می آمدند، ایجاد کرده است؟ این روزها نگاه بازاریان معطوف به فروش آخر سالشان است یا حمایت از جریان سیاسی مورد نظرشان ؟
حاج مالک از قدیمی های بازار است. خودش میگوید قریب به ۶۰ سال او را در بازار تهران می شناسند. تا صحبت از انتخابات میشود، سرش را به نشانه تایید تکان میدهد. در پاسخ به این سوال که آیا در انتخابات هفتم اسفند شرکت میکنید، میگوید:«چرا شرکت نکنم؟ مگر مسلمان نیستم؟» او طبق یک رویکرد ایدئولوژیک، شرکت در انتخابات را وظیفه شرعی و اسلامی خودش میداند. میگوید که؛ «بعد انقلاب اسلامی ایران، در تمامی انتخابات برگزار شده شرکت کرده و تا زمانی که زنده است و در این کشور زندگی میکند٬ باز هم در انتخابات شرکت میکند. حاج مالک که حالا پسرش هم در حجره نسبتا بزرگش کنارش کار میکند؛ شرکت در انتخابات را نه تنها وظیفه خود، که وظیفه پسرانش هم میداند.»
این فقط حاج مالک نیست که به طور جدی از شرکت در انتخابات حمایت میکند. تعدادی از دیگر قدیمیهای بازار هم با او هم عقیدهاند. حاج حسین که دکان نسبتا کوچک نخ فروشی در راسته بازار تهران دارد هم همین موضوع را تایید میکند. او بیش از ۵۶ سال است که در همین راسته دکان کوچکش را به تنهایی میچرخاند. چیزی از کاندیدای مورد نظرش نمیگوید، فقط صحبت از انتخاب اشخاص مورد نظر برای مجلس و خبرگان رهبری که میشود، تاکید میکند کسی را انتخاب خواهد کرد که اسلام واقعی را بشناسد و مسلمان واقعی باشد.
اما پایگاه جریان راست سنتی در بازار تهران پس از ۳۷ سال از دوران اوج خود، در کنار نسل انقلابی خود، نسل سومی را هم دارد که حالا جای قدیمیترها را میگیرند. اما این نسل سومیها میتوانند ادامه دهنده مسیر عسگراولادیها و حاج صادق امانیها باشند؟ آیا اینها نیز همچون پدران و پدربزرگانشان به حامیان جریان راست یا اصولگرایی می پیوندند؟
حقیقت این است که بخشی از نقش آفرینان امروز بازار به عنوان یک پایگاه سیاسی_اقتصادی جریان راست را جوانانی تشکیل میدهند که نه تنها از بخشی از ارزشهای انقلابی و حتی مذهبی نسلهای قبل خود فاصله گرفتند، که حتی باید آنها را جزء تحریم کنندگان انتخابات در ایران قرار داد.
وحید ۲۴ سال دارد و بیش از ۱۰ سال است که به همراه دو نسل قبل از خود در خیابان ۱۵ خرداد، به تولید و فروش وسایل، تجهیزات و پارچه های مربوط به مراسم عزاداری کار میکند. او در خانواده ای مذهبی بزرگ شده است. وحید میگوید رای نمیدهم چرا که نه شناختی از افراد دارم و نه اعتقادی به شرکت کردن در انتخابات. او معتقد است که نمایندهها هیچ کاری برایشان نمیکنند و فقط به فکر قدرت خودشان هستند، بنابراین دلیلی هم وجود ندارد در انتخابات شرکت کند. او میگوید نه هیچکدام از احزاب سیاسی فعال در ایران را میشناسد و نه علاقهای به شناختشان دارد.
محمدحسین هم ۲۹ ساله است اما از نوجوانی در مغازه پدرش در بازار پارچه فروشان کار کرده است. او هم از عدم تمایلش به شرکت در انتخابات مجلس و خبرگان رهبری میگوید. محمدحسین از دلیل شرکت نکردنش میگوید:« چه چیز مملکت درست است که من به آن دلم را خوش کنم و رای بدهم؟ وضع اقتصاد خراب است، شرایط جوانان بد است. با رای دادن و ندادن ما هم چیزی تغییر نمیکند.»
در خیابان اصلی بازار پیرمردی نشسته و دست فروشی میکند. میگوید حدودا ۷۰ سال دارد و قبلا بسیجی بوده است. تمایل چندانی به صحبت ندارد، فقط میگوید که در انتخابات شرکت میکند، نه بنابر وظیفه شرعی و اسلامی بلکه تنها برای تغییر آینده فرزندانش.
حالا بازار تهران که روزی پایگاه اقتصادی محکمی برای جریان انقلابی و اسلامی بود، به جامعه کوچکی چند لایه تبدیل شده است؛ جامعه ای که میرود از ارزشهای قبلی خود فاصله بگیرد. فاصله گرفتن نسل سومی های انقلاب ایران از جریان اصولگرایی میتواند به معنای از دست دادن پایگاهی مهم برای این طیف باشد. این جامعه میتواند نمونه کوچکی از جامعه بزرگ ایرانی باشد که فاصله نسلها، رویکردهای ایدئولوژیک آن را کمرنگ کرده است.