چند روز قبل دوستی در یک گفتگوی تلفنی از من پرسید: در باره انتخابات چه می گویید و چه می کنید؟ گفتم: حداقل از مجلس هفتم به بعد مفهوم انتخابات در ایران برای من تقریبا بلاموضوع شده و برای من در درجه اول اهمیت قرار ندارد و از این رو حساسیتی در این باب ندارم. بعد با لحن شوخی اما کاملا جدی افزودم که: فعلا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برای من از اهمیت بیشتری برخوردار است. زیرا این که پس از اوباما چه کسی سکاندار دولت آمریکا شود و چه سیاستی در قبال ایران در پیش بگیرد، به مراتب مهمتر از این است که در ایران چه کسی و یا چه جناحی بر سر کار باشد. فکر نمی کنم کسی تردید داشته باشد که در هشت سال اخیر اگر شخصی چون اوباما رئیس جمهور آمریکا نبود و برای نزدیکی به ایران و به شخص آیت الله خامنه ای تلاش مجدانه نمی کرد، نه برجامی بود و نه پسابرجامی که اکنون مشوقی برای حمایت از دولت روحانی و حضور در انتخابات باشد. با این همه، در این سالها گاه اعتقادی به رأی دادن نداشتم و رأی نداده ام و گاه نیز مانند انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ با قوت مردم را به حضور فعال به انتخابات تشویق کرده ام و در انتخابات ریاست حمهوری ۹۴ نیز در روزهای پایانی از حضور در رأی گیری حمایت کردم.
آنچه مرا ار رخوت نهایی خارج کرد موجب نگارش این نوشته شد، حمایت صریح و روشن شخصیت عزیزی چون حجت الاسلام مهدی کروبی و فرزندان محبوب و ارجمند مهندس موسوی و خانم رهنورد از انتخابات است
در انتخابات جاری نیز تا کنون بنا را بر سکوت گذاشته بودم و حداقل اعتقادی به تشویق برای رأی دادن نداشتم اما اکنون در وضعیتی قرار گرفته ایم که احساس می کنم، حال که خودم امکان رأی دادن ندارم، بهتر است به مردم بگویم و حتی مصرانه از آنان بخواهم که در روز جمعه در حوزه های رأی گیری حضور پیدا کنند و به لیست کامل اصلاح طلبان در تهران و همین طور به کاندیداهای مورد حمایت اصلاح طلبان و اعتدالیان در شهرستان ها رأی بدهند.
در باره فلسفه و دلایل این گزینه بسیار گفته و نوشته اند اما، به رغم این همه تحلیل های غالبا درست و منطقی در دفاع از مشارکت در انتخابات که در این چند هفته خوانده ام، تا لحظاتی قبل از حالت سکوت و بی تفاوتی در نیامده بودم، اما اکنون می اندیشم در نهایت حضور فعال در انتخابات و در رأی دادن مفیدتر از قهر و خانه نشینی و بی تفاوتی باشد. کسانی چون آقایان دکتر یزدی و محمد بسته نگار و مصطفی تاج زاده سخنان درستی گفته اند. اما در این میان شاید نوشته کوتاه دوست فرهیخته ام جناب محمد مجتهد شبستری از مبانی تئوریک و سیاسی نیرومندتری برخوردار و قانع کننده تر باشد.
با این حال آنچه مرا ار رخوت نهایی خارج کرد موجب نگارش این نوشته شد، حمایت صریح و روشن شخصیت عزیزی چون حجت الاسلام مهدی کروبی و فرزندان محبوب و ارجمند مهندس موسوی و خانم رهنورد از انتخابات است. کروبی دلیر و خیرخواه و ملی تا آنجا پیش رفته است که تقاضای آوردن صندوق سیار برای اخذ رأی در حصرگاه خود کرده است. فکر می کنم این دلیری و هوشیاری آن بزرگ، حجت را برای من و مانند تمام کرده است.
آنچه در شرایط کنونی اهمیت فزون تری دارد، یکی کمک به دولت در جهت تحقق وعدهایش به ویژه اجرای «برجام دو» است؛ و دیگر، برداشتن گامی هرچند کوچک در جهت نهادینه شدن دموکراسی و گفتن «نه بزرگ» به جناح سرکوب و افراطی و ضد ملی.
در هرحال من به نظر و تشخیص سه شخصیت ملی و خیرخواه آقایان سید محمد خاتمی، مهدی کروبی و میرحسین موسوی احترام می گذارم و هموطنان را به حضور فعال در انتخابات هفتم اسفند ۹۴ توصیه می کنم. می دانم و می دانید که مقاومت در برابر استبداد دیرپای ایرانی و به ویژه استبداد دینی حاکم در میهن ما و شکست نهایی آن، نیازمند برنامه ریزی و تکاپوهای عمیق فرهنگی و مبارزات سیاسی مداوم همراه با صبوری و مداومت است. گفتن ندارد قرار نیست در این انتخابات، با هر نتیجه ای، به دموکراسی و آزادی برسیم؛ آنچه در شرایط کنونی اهمیت فزون تری دارد، یکی کمک به دولت در جهت تحقق وعدهایش به ویژه اجرای «برجام دو» (برجام داخلی) است؛ و دیگر، برداشتن گامی هرچند کوچک در جهت نهادینه شدن دموکراسی و گفتن «نه بزرگ» به جناح سرکوب و افراطی و ضد ملی.
به امید فردایی بهتر
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…