مکتب رواقی از تأثیرگزارترین جریانهای فلسفی ـ اخلاقی تاریخ، هرچند پیشینهای بس دور دارد و برآمدن آن به سیصد سال قبل از میلاد مسیح بازمیگردد، اما آموزههای گرانقدری ـ بهویژه در حوزه زندگی نیکو و دور از رنج و احساسات و عواطف منفی ـ دارد؛ توصیههایی راهبردی که گره خورده با کاستن از پیامدهای سوء مفاهیم و مقولههایی چون غم و اضطراب و خشم.
رواقیان ـ که برای پنج سده، و تا ۲۰۰ سال پس از میلاد مسیح، حضوری موثر در عرصه فلسفه و اخلاق داشتند ـ بهجای تسلیمشدن مفعلانه به خشونت و بیعدالتی و تحقیر و توهین و تهدید، خود را وقف زندگی میکردند و با تلاش مجدانه برای بهتر کردن جهان پیرامون خویش برای «زیستن» میکوشیدند.
در غربت تبعید، کتاب باارزشی درباره آموزههای رواقی بهدستم رسید: “فلسفهای برای زندگی”؛ کتابی که تبیینگر روشهای کهن رواقی برای زندگی امروز است*.
پارهای تجربههای شخصی، و شنیدن و دیدن و لمس از دور و نزدیک برخی ماجراهای تلخ، در فضای حقیقی یا آنلاین، کتاب مزبور را برایم ارزشمندتر و کاربردیتر ساخت؛ دریغم آمد که بخشهایی از آن ـ هرچند به اختصار ـ با اندک مخاطبان این قلم، به اشتراک گذاشته نشود.
در این مختصر، و در ادامه، فنون روانشناختی و نحوه مواجهه رواقیان با مقولهی «توهین» به اجمال و اختصار مرور شده است؛ آموزههایی که به عزم حصول و حفظ آرامش و زندگی سالم، و کاستن از آزار و اذیت عوامل مختلکننده آرامش و آسایش ذهن و روان، متحقق و توصیه شده است.
«توهین» و «آرامش»
اندرز اساسی رواقیان، «تعقیب آرامش» است؛ به باور ایشان، یکی از عواملی که انسان را از حصول و حفظ آرامش بازمیدارد، سخنان تحقیرآمیز دیگران است. اینچنین، رواقیان بهمثابهی مولفهای راهبردی برای زندگی، وقت خود را صرف یافتن تکنیکهایی میکردند که بتواند جان و روان فرد را از مغمومشدن بر اثر اهانت و توهین دیگران به دور از گزند بدارد.
مراد از توهین در اینجا، معنای گسترده آن است؛ مفهومی که فراتر از توهین لفظی است و شامل «توهین از طریق حذف فرد» مانند تحقیر و سرزنش، و نیز توهینهای فیزیکی میشود و حتی نگاهی اهانتبار را نیز دربرمیگیرد.
«توهین» به کرداری که تنها در کوتاهمدت رخ میدهد، محدود نیست؛ چهبسا که پیامدهای سوء و روانشناختی اهانت و تحقیر برای مدتها خاطر فرد را بیآزارد و دچار آشوب سازد.
اغلب اهانتها و تحقیرها، مستقیم نیستند؛ بلکه بهگونهای غیرمستقیم و ظریف و با کنایه، از سوی فرد توهینکننده ابراز میشوند.
در برابر «توهین»
برآشفتن و خشمگینشدن در برابر توهین و اهانت، رخدادی کمیاب در حوزه مناسبات و عواطف انسانی نیست؛ از آنجا که خشم احساس بدی است و آرامش افراد را برهم میزند، رواقیان بر آن بودند تا با ارائه راهبردها و تکنیکهایی از وقوع آن پیشگیری کنند.
یکی از این راهبردها این است که مکثی کنیم و ببینیم آیا سخنان توهینکننده، راست است یا نه؛ اگر انتقاد و توهین وی درست باشد دلیلی برای ناراحتشدن نیست.
راهبرد دیگر برای گرفتن زهر توهین، آن است که مکثی کنیم و ببینیم توهینکننده تا چه اندازه به آنچه گفته، آگاه است. ممکن است انگیزه واقعی او، توهین و جریحهدارکردن احساسات ما نباشد؛ شاید به آنچه بیان کرده صمیمانه باور داشته است. پس میتوان بهجای آزردهشدن از صداقت مخاطب، با آرامش حقیقت را برای وی توضیح داد.
اگر منبع توهین مورد احترام ما باشد و عقایدش برای ما ارزشمند، آنگاه نباید انتقاد وی موجب ناراحتی و برآشفتن ما شود. بهعنوان نمونه، انتقاد یک استاد موسیقی از نحوه نواختن ساز توسط یک هنرجو، نباید موجب خشم و غم وی شود؛ بهویژه که هنرجو خود استاد را برگزیده باشد.
اما اگر برای توهینکننده احترام و ارزش خاصی قائل نباشیم، در چنین وضعی بجای برآشفتهشدن باید آسودهخاطر باشیم: اگر وی از کاری که ما انجام دادهایم خشمگین شده و به توهین دست یازیده و کنش ما را نفی و رد میکند، پس کار درستی انجام دادهایم! آنچه که باید موجب تأمل و ناراحتی شود آن است که چنین فردی به تصدیق کار ما بپردازد.
به باور رواقیان، در این موارد، مناسبترین واکنش ـ اگر تمایل به پاسخگویی داشته باشیم ـ این است که بگوییم: «خوشحالم که چنین احساسی به من دارید.»
به عقیده “سنکا”، از حکمای رواقی، وقتی منبع توهین را در نظر میگیریم، اغلب درمییابیم که «بچه» بودن بهترین وصف برای کسانی است که به ما توهین میکنند.
همچنانکه خردمندانه نیست مادری از توهین کودک نوپای خود آزرده شود، نابخردانه است که اهانت این بزرگسالان «بچه»، خاطرمان را آزرده کند؛ چنین توهینکنندگانی شخصیت معیوبی دارند و مستحق دلسوزی هستند تا خشم.
فراتر، از منظر رواقیان، ضرورتی ندارد که زندگی را صرف بهدست آوردن تأیید و تصدیق یا تکذیب دیگران ـ بهخصوص اشخاص بیمار ـ کنیم؛ اینچنین، توهین و نیش و کنایه و تحقیر اهانتکنندگان «کودک»صفت، واجد زهر و آزردگی نخواهد بود.
دیگر راهبرد ارزشمند رواقیان در خنثیکردن زهر اهانت و تحقیر، آن است که فراموش نکنیم: «توهینکننده فردی نیست که ضرب و شتم میکند، بلکه قضاوت ماست؛ این قضاوت که آنها دارند توهین میکنند.» به تاکید “اپیکتتوس”، از حکمای رواقی، «هیچکس به شما آزار نخواهد رساند مگر اینکه خودتان بخواهید؛ فقط زمانی آزار میبینید که خودتان خود را آسیبپذیر کنید.»
از این منظر، اگر خود را متقاعد کنیم که آن فرد با توهیناش هیچ آزاری به ما نرسانده، اهانت وی نیز نیشی دربر نخواهد داشت.
پاسخ به «توهین»
رواقیان معتقدند که توهین را نباید با توهین پاسخ گفت؛ به باور ایشان، یک شیوه بسیارخوب، پاسخ دادن با شوخی ـ بهخصوص شوخیهای متضمن انتقاد ـ است.
این واکنش سقراط یک شاهد درسآموز است: زمانی فردی نزد سقراط آمد و بیمقدمه با مشت به گوش او کوبید. سقراط بجای عصبانی شدن، در طنزی ماندگار گفت: «چقدر مایه دردسر است که آدمی از خانه بیرون رود و نداند که باید کلاهخود بر سر گذارد یا خیر!»
اما این نوع مواجهه، مستلزم خوشقریحگی و حضور ذهن است، که همه از آن برخوردار نیستند. رواقیان به این امر واقف بودند و اینچنین، راه دیگری را در پاسخ به توهین ترجیح میدادند: سکوت و صبوری با آرامش و تحمل با خونسردی.
“موسونیوس” یکی دیگر از حکمای رواقی تصریح میکند: «رفتار شایسته برای کسی که میخواهد بلندهمت باشد و بزرگوار، همین است.»
بهگونهای پارادوکسیکال، پرهیز از پاسخگویی به توهین، یکی از موثرترین پاسخهای ممکن است. “سنکا” معتقد است که خاموشی ما ممکن است موجب گیجی توهینکننده شود؛ چراکه نمیداند آیا توهین وی را فهمیدهایم یا خیر. افزون بر این، با این کار اجازه نمیدهیم از کردار ناپسندش لذت ببرد، و درنتیجه به احتمال زیاد، پریشان میشود.
اضافه بر این، سکوت در برابر توهینکننده ـ به او و هر ناظر دیگری ـ نشان میدهد که ما وقتی برای ملاحظهی رفتار کودکانهی او نداریم.
اگر پاسخ طنزآلوده به توهین نشانگر جدی نگرفتن توهینکننده است، سکوت نشاندهندهی آن است که نه تنها او را جدی نگرفتهایم بلکه اصلا به حساب نیاوردهایم! واکنشی که نوعی تحقیرشدگی را در توهینکننده برمیانگیزد.
اما رواقیان همواره به چنین مواجههای نمیپردازند؛ مواقعی هست که آنان معتقد به پاسخ شدید و تند هستند.
برخی توهینکنندگان چنان کندذهن هستند که امتناع ما را از پاسخگویی به اهانت خود، درنمییابند و متوجه نمیشوند که ما کسر شأن خود میدانیم به ایشان پاسخ گوییم. اینچنین، آنان جسورتر میشوند و به توهین بیشتر میپردازند. این امر وقتی مشکلساز میشود که فرد توهینکننده شاگرد یا کودک باشد.
رواقیان معتقدند، همچنانکه معلم نباید در برابر اهانت شاگرد سکوت پیشه کند و بیاعتنایی در پیش گیرد، در این موارد نیز بیاعتنایی و نادیده گرفتن درست نیست. در چنین مواردی، فرد رواقی باید بهیاد داشته باشد که فرد اهانتکننده را نه به سبب اهانت او، که برای اصلاح رفتار نامناسب وی تنبیه میکند.
در سطحی دیگر، و در عرصهی تحقیر و توهین به اقلیتها و گروههای اجتماعی آسیبپذیر و ضعیف، رواقیان معتقد بودند که بهترین راه توبیخ اهانتکننده نیست، بلکه باید به افراد گروههای محروم و زیر اهانت و تحقیر تکنیکهایی آموخت که خود به دفاع از خویش در برابر توهینها قادر شوند.
زندگی گذرا و محدود، باارزشتر از آن است که نابخردانه سپری شود و در تنش و چالش با توهین جاهلان؛ رواقیان معتقدند عمدهترین عملکرد ما این است که «عاقل» باشیم. مارکوس،از حکمای رواقی، تاکید میکند: «منظور از آفرینش ما دوستی است؛ من موظف به نیکی کردن به همنوعان و صبوری و مدار با ایشان هستم.»
*پینوشت:
تمام نکتهها و تاکیدهای آمده در متن، از کتاب مورد اشاره (فلسفهای برای زندگی) است؛ پژوهشی خواندنی از ویلیام اروین با ترجمهی محمد یوسفی، که نشر ققنوس آنرا در سال ۱۳۹۳ منتشر کرده است.