کسانی که فاجعه هولوکاست را دیده و درک کرده بودند، هر چه بیشتر در آتش سیاهچالهها و ظلم و ستم میسوختند، برای نجات خویش بیشتر دست به دامن خداوند توانا و قاهر میشدند، باشد که ندای درون ایشان را دریابد، فریادشان را بشنود و از آن وضعیت وحشتناک رهایشان سازد. آنگاه که خدا به دادشان نرسید و کمکم ناامید شدند، فیلسوفانی که در نقش قربانی، فاجعه را زیسته بودند در باب رحمت و عدالت خداوند، به طور جدی پرسشهایی را مطرح ساختند که در این موقعیت سرشار از ظلم و ستم خدا کجاست و چرا ناله زنان و کودکان را درنمییابد. قربانیان فاجعه، وقتی به این مرحله از یأس و ناتوانی برسند، به تدریج با جنایتکار، احساس همدلی میکنند و پرسشها و نگاههای خود را متوجه آسمان و خداوند خواهند کرد.
در روزهای اخیر، دنیا شاهد اوج خشونت، شرارت و فاجعه در حلب بوده است. جمعیت فراوانی در میدان جنگ گیر افتادهاند و کشورهای قدرتمند جهان نیز تحرک و عزم جدی چندانی برای پایان دادن به کشتار و رنج این مردم از خود نشان ندادهاند. در چنین فضا و موقعیتی، شاهد دو واکنش متفاوت و در عین حال مشابه کسانی هستیم که با قربانیان حلب احساس همدلی دارند و خود را در رنجهای آنان شریک میدانند: در جوامع مسلمان خدا هنوز اکبر است قدرت تام و تمام دارد به همین دلیل به نام و یاری اوست که مقاومت و مبارزه تداوم مییابد. ترور سفیر روسیه در ترکیه و فریادهای مهاجم که به نام خدای بزرگ خود را مدافع مردم حلب معرفی میکرد نشان از این دارد که مردم و مدافعان حلب هنوز از این منظر به مبارزه مینگرند و خداوند را الهامبخش و پشتیبان خویش میدانند.
در این سوی دنیا اما وضعیت متفاوت است. چنین ادعا میشود که سکولاریزاسیون خدا را به حاشیه رانده است و اخلاق مدرن و زمینی مبتنی بر مدرنیسم و حقوق بشر مبنای تعامل، مواضع و مطالبات مردم است. اگر در فاجعه هولوکاست، این پرسش پیش آمد که خدا کجاست، بدیهی است برای بسیاری از مردمی که از ظلم و ستمی که بر مردم حلب میرود و نگران و خشمگین هستند، چنین پرسشهایی نیز پیش میآید که چرا ابرقدرتهای زمینی، مردم بیپناه حلب را به حال خود واگذاشته و در مقابل این همه قساوت و کشتار، کاری انجام نمیدهند؟ مدرنیته یکسانساز و نوساز و حقوق بشر به درد چه زمان و چه کسانی میخورد؟ آیا خداوندان حقوق بشر مردهاند؟ اگر پس از هولوکاست، صرفاً خدا زیر سوأل قرار گرفت و باورها و نهادهای منتسب به آن به چالش کشیده شد، اکنون، با توجه به اینکه خداوند زمینی در دسترس است، لذا چالشگران دیگر به پرسش صرف اکتفا نمیکنند بلکه نمودهای عینی آن را نیز مورد حمله قرار میدهند و بدینوسیله ناتوانی آن را به نمایش میگذارند. شاید به همین دلیل است که همزمان با ترور سفیر روسیه در ترکیه که به نام خداوند بزرگ و پیامبرش انجام میشود، در آلمان و کشورهای غربی، مردم عادی مورد تهاجم قرار میگیرند تا دنیای مدرن، حقوق بشر و خداوندگارانش را به علت ناتوانی در پایان دادن به رنج و کشتار مردم حلب مجازات کنند.
برای مدافعان حلب خداوندی که بر زمین و آسمانها حکم میراند، همچنان قهار و قادر و حی و حاضر است و میتوان از او تقاضای کمک داشت اما برای کسانی که امیدوار به ابرقدرتهایی هستند که ادعای خدایی میکنند و کتاب مقدسشان اعلامیه جهانی حقوق بشر و قواعد حاکم بر نظام بینالملل است؛ در حلب و در بسیاری از جنگهای صدساله اخیر که اوج آن در جنگهای خاورمیانه نمود یافته، امید به نومیدی تبدیل شده است و قسمت عمدهای از حملات تروریستی به اهداف عمومی در غرب را میتوان از این منظر دید که ناتوانی خداوند زمینی در کاهش درد و محنت مردم حلب و … این تصور را رواج داده است که این خداوند زمینی نه تنها پیام و نسخههایش جز رنج و درد ارمغانی نداشته بلکه ابزارهای خشونت و کشتار جمعی را بیشتر کرده است لذا باید شالوده و قدرتش را اوراق کرد و چون نشان داده است دیگر کاری از او ساخته نیست، باید حداقلی شود.