علی شکوریراد، دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی و یکی از موثرترین فعالین سیاسی اصلاحطلب است. او در اظهاراتش صراحت دارد و چندان محافظهکارانه صحبت نمیکند. به همین دلیل هم در عین اینکه میگوید روحانی تنها و بهترین گزینه انتخابات ٩۶ است اما این را هم میگوید که در طول سه سال و چند ماهی که از دولت روحانی گذشته حتی یک بار هم نشست مشترک با او نداشتهاند. دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی درباره حزب متبوعش هم معتقد است درهای حزب به روی هرکس که اراده کرد باز نیست و آنها خودی و غیرخودی دارند کسی هم نمیتواند حق عضویت در اتحاد را برای خودش متصور باشد. شکوریراد درباره «مشارکت» هم حرف دارد. در عین حال که اتحاد را بدل و بدیل مشارکت نمیداند اما میگوید پرونده مشارکت مختومه شده و تشکیلاتی به نام جبهه مشارکت دیگر وجود خارجی ندارد. شکوریراد در آسیبشناسی رفتار جبهه مشارکت هم میگوید: ای کاش برخی را نسبت به فعالیتهایمان نگران نمیکردیم. این قید ای کاش در کنار جمله بعدی او معنا مییابد که میگوید: «ما به سمپاشی آنها توجه نکردیم و درصدد از بین بردن اثراتش نبودیم. بعد که اثراتش را دیدیم دیگر دیر شده بود که بتوانیم آن را از بین ببریم.» آنها پختهتر از قبل شدهاند و حالا در فضای سیاسی کشور میخواهند این پختگی را نمایش دهند. به ویژه از ٩٢ به این سو نشانههای متعددی میتوان برای پختگی سیاسی اصلاحطلبان برشمرد.
یک مساله که خیلی ابزار تخریب اتحاد بود و شاید از اعطای مجوز به این حزب جلوگیری میکرد یا فرآیند آن را به تعویق میانداخت، این بود که جریان مقابل میگفتنداتحاد بدل مشارکت است. شکل ظاهری داستان این بود که خیلی از چهرههای موثر مشارکت در حزب اتحاد نیز نقشآفرین هستند و شاید به نوعی تصمیمگیرنده نیز باشند. این مساله شاید به نوعی به هویت مستقل و منفک حزب اتحاد لطمه میزند. چقدر تلاش کردید این اتفاق نیفتد یا اصلا آیا آن را قبول دارید؟ آیا داستان این بود که نمیگذاشتند مشارکت را فعال کنید و مشارکتیها تصمیم گرفتند با حزب جدیدی بیایند؟
ما نه میتوانیم پیشینه خودمان را انکار کنیم و نه از آن برائت بجوییم بلکه بسیاری از افرادی که سابقا در حزب مشارکت فعال بودند به پیشینه سیاسی خود افتخار میکنند. چیزی نیست که کسی بخواهد آن را انکار کند. بالاخره حزب مشارکت در عرصه اصلاحطلبی یک نام نیک از خود به جای گذاشته است. من هم مشخص است که سابقا عضو موسس مشارکت بودم. عضو شورای مرکزی و مدتی هم معاون دبیرکل بودم. این را همه میدانند و چیزی نیست که پنهان باشد. بعد از اعلام انحلال مشارکت افرادی که در مشارکت فعالیت داشتند در کارها و مجموعههای دیگر پخش شدند. چند مجموعه شکل گرفت که اعضای مشارکت در آنها پخش شدند و فعالیت سیاسی جدیدشان را آغاز کردند. بخشی از اعضای مشارکت هم بعد از اعلام موجودیت حزب اتحاد به آن پیوستند. ولی از ابتدا حرف ما این بود که حزب اتحاد یک حزب جدید و مستقل است و آن را به همین شکل معرفی کنیم و نگذاریم که سایه جبهه مشارکت روی سر حزب اتحاد بیفتد و بگذاریم حزب اتحاد استقلال هویتی خود را داشته باشد. به همین دلیل افراد جدید و موثری را در شورای مرکزی و دفتر سیاسی حزب اتحاد میبینید که پیشینه عضویت در حزب مشارکت نداشتهاند. اعلام و تاکید کردیم که حزب اتحاد ادامه هیچ حزبی نیست. با این حال حتما از تجربیات پیشین استفاده میشود و ما نمیتوانیم این تجربیات را نادیده بگیریم. به همین دلیل رویکرد حزب اتحاد را بر اساس تجربههای پیشین بر تعامل قرار دادیم. فکر کردیم که حزب اتحاد زمانی موفقتر خواهد بود که تعامل گستردهتری هم با حاکمیت و هم با سایر نیروهای سیاسی درون جامعه و درون مجموعه اصلاحطلبان داشته باشد. بنا بر این بوده که تبدیل به حزبی مثل بقیه احزاب نشویم که فقط شماره احزاب را در مجموعه اصلاحات افزایش دهیم بلکه کمک کنیم که این مجموعه بیشتر اتحاد و انسجام داشته باشند. خوشبختانه ظرف یک سال و ۴ ماهی که تقریبا از کنگره اول میگذرد حزب اتحاد چنین رویکردی را به خوبی توانسته دنبال کند و نتیجه خوبی از آن دیده است.
شما در نتیجه استفاده از تجربیات حزب مشارکت به تعامل گستردهتر با حاکمیت و نهادهای حاکمیتی رسیدید. آیا رویکرد مشارکت در نحوه تعامل و حتی مواجهه با نهادهای قدرت در ایران اشتباه بود؟ چه چیزی شما را به این نتیجه رساند که باید تعامل بیشتری داشته باشید؟ قاعدتا یک احساس نیاز وجود دارد. این احساس نیاز از چه چیزی نشات گرفته است؟
آنچه بخواهم بگوییم کاش نمیبود این است که جبهه مشارکت به گونهای فعالیت کرد که برخی از فعالیتش نگران شدند. من نمیگویم مواضع و فعالیتهایش اشتباه بود. لیکن توجه نکرد که ممکن است فعالیتهایش برخی را نگران کند. برخی را در سطوح بالای حاکمیت نگران کرد. عمده آن به این خاطر است که در جهت توضیح برخی مسائل کوتاهی شد و مخالفین ما اجازه پیدا کردند علیه آن خیلی سمپاشی کنند. ما به سمپاشی آنها توجه نکردیم و درصدد از بین بردن اثراتش نبودیم. بعد که اثراتش را دیدیم دیگر دیر شده بود که بتوانیم آن را از بین ببریم. در مجموعه اصلاحطلبان نیز توانمندیهاییهایی که جبهه مشارکت از خود نشان میداد موجب میشد برخی که خود را رقیب جبهه مشارکت در درون جبهه اصلاحات میدیدند نیز نگران شدند و فکر کردند که در آینده ممکن است فضا برای آنها تنگ شود. دشمن طاووس آمد پر او - ای بسا…
یا حتی مشارکت را متهم به انحصارطلبی کنند؟
بله. اتهاماتی وارد میکردند. ویژگی ممتاز مشارکت این بود که خود را در امتداد آقای خاتمی تعریف میکرد. برنامهاش تقویت جایگاه و محوریت آقای خاتمی بود. این رویکرد موجب میشد برخی فکر کنند از جانب آقای خاتمی هم همین نگاه وجود دارد و این برایشان کمی ثقیل بود. در حالی که آقای خاتمی چنین نگاهی نداشت و برای همه فرصت ایجاد میکرد و خود را متعلق به مجموعه اصلاحطلبان میدانست و نه فقط مشارکت و رابطه خاصی با جبهه مشارکت برقرار نمیکرد. ولی خب این تلقی در برخی اصلاحطلبان ایجاد شده بود که جبهه مشارکت میخواهد آقای خاتمی را به خود اختصاص دهد یا شاید آقای خاتمی جبهه مشارکت را خیلی نزدیکتر به خود قرار میدهد. نباید میگذاشتیم این تلقیها ایجاد شود.
بندی در اساسنامه حزب اتحاد شما وجود دارد که عضویت همزمان در یک حزب دیگر کنار اتحاد را به رسمیت میشناسید و میپذیرید. این امر چقدر ناشی از این است که شما همچنان خودتان را عضو مشارکت میدانید؟
تا آنجایی که من اطلاع دارم بحث مشارکت دیگر خاتمه یافته است. یعنی اگر چه ممکن است برخی افراد عرق مشارکت داشته باشند و دوست داشته باشند همچنان مشارکتی شناخته شوند اما تشکیلات مشارکت دیگر وجود خارجی ندارد. به همین دلیل یک تشکیلاتی نیست که در عرض حزب اتحاد قرار گیرد و به این صورت خواسته باشیم فرصتی برای عضویت همزمان در دو تشکیلات ایجاد کنیم. این رویکردی که اعضای حزب اتحاد میتوانند عضو احزاب دیگر باشند، به خاطر این است که فکر میکنیم در شرایط حاضر جبههای کار کردن امکان پذیرتر از حزبی کار کردن است. ما نمیخواهیم حزبی کار کردنمان فرآیند کار جبههای را تضعیف کند. چرا که معتقدیم همچنان در شرایط سیاسی امروز جامعه، ما نا گزیر هستیم جبههای کار کنیم و این نوع کار امکان پذیرتر، موثرتر و پایدارتر است به همین دلیل امور فراگیر در شورای عالی سیاستگذاری ادغام شدهایم. دستور العمل ما در انتخابات پیشین مجلس هم همین بود و ما کاملا متعهد و مقید به تصمیمات شورای عالی سیاستگذاری بودیم. امروز هم همین ماموریت را برای خود قایلیم. اینکه ما کسی باشیم که چسب این جبهه باشدنه کسی که موجب تشتت و تفرقه باشد.
در کنگره اول حزب بر سر قید مسلمان بودن اعضا بحث شد و موافقین و مخالفینی صحبت کردند. مهمترین نقدی که در بخشی از فضای عمومی به این قید وارد بود این بود که شما به عنوان یک حزب اصلاحطلب که دغدغه دموکراسی، برابری خواهی و تساوی حقوق شهروندی دارید، چرا وقتی یک نفر میخواهد عضو حزبتان شود همان اول بسمالله او را تفتیش عقاید میکنید؟می گویید این حزب مال مسلمانان است و لاغیر. غیر مسلمان موحد که در این کشور طبق قانون اساسی حقوقش محترم شمرده میشود، اجازه عضویت در حزب شما را ندارد. علت آن چیست؟
ما در خلأ فعالیت نمیکنیم. ما روی زمین و بر بستر واقعیتها داریم کار میکنیم. در بستر واقعیتها حساسیتهایی وجود دارد که به آنها باید توجه کنیم. ما از ابتدا نام حزبمان را اتحاد ملت ایران اسلامی گذاشتهایم. این اسلامی که در انتهای اسم است میتوانست نباشد. ولی لازمه فعالیت مقداری آزادتر این است که ما این را تصریح کنیم که کسانی بیهوده مانع ایجاد نکنند. اگر شرایط کاملا قانونی در جامعه وجود داشته باشد و هیچ چیزی فراتر از قانون وجود نداشته باشد شاید راحتتر بتوانیم در این زمینهها صحبت کنیم اما میدانیم فراتر از قانون، فرهنگ و بسترهای اجتماعی وجود دارد که بعضا بیش از قانون تاثیرگذار هستند. تصریح به اینکه اعضای حزب باید مسلمان باشند به همین سبب است و میخواهیم بگوییم از هویت دینی جدا نیستیم. اگر این را قرار نمیدادیم، خیلی بعید بود که یک مسیحی یا زرتشتی یا یک یهودی که جز ادیان به رسمیت شناخته شده است، تقاضای عضویت در حزب ما را بدهد. خیلی احتمالش زیاد نبود. بنابراین، گذاشتن این قید عملا مانعی برای کسی نیست.
اتفاقا با این قید نگذاشتنش هم مانعی نبود. کسی نمیآمد.
با این کار شایبهها را از بین بردیم.
اساسا در جامعه ما حقوق شهروندی هیچ ربطی به دین افراد ندارد. ما برای حاکمیت تصمیم نمیگیریم. ما یک حزب هستیم. یک حزب میتواند برای خود قید بگذارد و این با دموکراسی ناسازگار نیست. ما میتوانیم بگوییم که یک مجموعه مسلمان هستیم که میخواهیم فعالیت کنیم و این حقی را از هیچ کسی ضایع نمیکند. این تصور غلط است که برخی فکر میکنند ما هم باید مانند حاکمیت باشیم. حاکمیت نباید شهروندان خودی و غیرخودی کند اما هر حزبی میتواند خودی و غیرخودی داشته باشد. کسانی که عضو حزب هستند خودی هستند و کسانی که عضو نیستند، غیرخودی. چه مسلمان باشند و چه نباشند.
چه اصلاحطلب باشند و چه نباشند؟
بله.
یعنی شما اصلاحطلب غیرخودی هم دارید؟
بله. ممکن است اصلاحطلبانی باشند که اگر درخواست عضویت در حزب ما را بدهند شاید نپذیریم. اینطور نیست که در حزب به روی همگان باز باشد. حزب بر اساس مرامنامهاش عضو میگیرد. نه فقط مرامنامه بلکه بر اساس شناخت عضو میگیرد. این هیچ ایرادی به حزب وارد نمیکند. حزب اساسا هویتش را از دو جا میگیرد. یکی از مرامنامه و دیگری هیات موسس. هیات موسس وقتی متفاوت باشند ممکن است حتی خروجی یک مرامنامه واحد متفاوت باشد. هیات موسس است که تصمیم میگیرد چه کسانی را به عنوان عضو حزب بپذیرد و اگر حزب کسی را به عنوان عضو نپذیرد او حق گله و شکایت ندارد. برای کسی حقی وجود ندارد که هرگاه خواست حتما عضو حزب بشود. حزب است که حق دارد افراد را به عنوان عضو بپذیرد یا نپذیرد.
وقتی یک حزب فعالیت سیاسی میکند هیچ امر مذمومی نیست که برای به دست آوردن سهمی از کیک قدرت تلاش کند. این یک امر پذیرفته شده است. یکی از دلایل وجودی حزب تلاش مشروع برای کسب قدرت در ساختار سیاسی است. وقتی رفتار جبههای میشود، ممکن است موجب بروز دلسردی میان بدنه حزب شود. اینکه ما داریم در حزب تلاش میکنیم که سهمی از قدرت به اندیشه ما و مجموعه ما برسد وقتی قرار است جای دیگری تصمیم گرفته شود و سهم ما در جای دیگر با چند رای از مجموعه شورای عالی سیاستگذاری تعیین شود اساسا چه دلیلی دارد که حزب بزنیم؟ اعضای هیات رییسه که مقبول همه هستند میرفتند و دور آقای خاتمی مینشستند و تصمیم میگرفتند.
به لحاظ تئوریک حرف شما درست است. ولی در عمل آنچه ما را به این رسانده که فعالیت جبههای کنیم واقعیتهای جامعه است. اولا در جامعه ما کلا ابهاماتی در مورد فعالیت حزبی وجود دارد و آن اینکه ما نظامی مبتنی بر ولایت فقیه هستیم. این در قانون اساسی آمده و برای ولایت فقیه شوونی قایل شده است. از جمله اینکه سیاستهای کلی نظام را از اختیارات ولایت فقیه قرار داده است. در حالی که در سایر کشورها که برای احزاب سقفی جز قانون اساسی وجود ندارد، ما در عمل با سقف مواجه میشویم. این سقف فعالیت حزب را تعریف میکند. بنابراین ما نمیتوانیم مثل بقیه احزاب دنیا باشیم. ثانیا چون عملا سازماندهی و فعالیت تشکیلاتی هنوز از طرف نظام خیلی پذیرفته شده نیست، مجبور هستیم کمی سیال باشیم تا آسیبپذیری را کم کنیم. این سیال بودن را در شرایط جبههای بهتر میتوانیم داشته باشیم. بنابراین، همان واقعیتهایی که ما را وادار میکند بپذیریم الان شرایط برای رفتار جبههای فراهمتر است ما را متقاعد میکند که حزب به تنهایی نمیتواند تصمیمگیرنده باشد. کاری که میتوانیم بکنیم این است که کمک کنیم جبهه منسجمتر باشد و چارچوبهای روشنتر و شفافتری داشته باشد و معیارهای اصلاحطلبی در آن بیشتر ساری و جاری باشد. اگر یک شرایط کاملا آزاد داشتیم ممکن بود همین مجموعهای که در حزب اتحاد جمع شدند هم با هم جمع نمیشدند. در حزب اتحاد دیدگاههایمان کاملا منطبق بر هم نیست. آنچه ما را گرد هم آورده تهدیدهای بیرونی است. برخی تهدیدهای بیرونی وجود دارد که موجب شده ما همگرا شویم. اگر آن تهدیدهای بیرونی نباشد، این همگرایی کاهش پیدا میکند. در چنان شرایطی دیگر نهتنها فعالیت جبههای منتفی میشود بلکه ممکن است احزاب موجود نیز قالبهای فعلی خود را از دست بدهند و قالبهای جدیدی به دست بیاورند. در انتخابات قبل هم فشارها و تهدیدهای بیرونی عامل اصلی اتحاد و انسجام اصلاحطلبان بود و چون آنها فشارها را زیاد کردند، ما به انسجام بیشتری رسیدیم.
به کنگره اتحاد بازگردیم. چه زمانی تصمیم گرفتید برای دبیرکلی نامزد شوید؟
تا دو سه روز مانده به زمان کنگره خیلی مطرح نبود که من جلو بیایم. دوستانی که موسس حزب بودند و داشتند کنگره را برگزار میکردند چند روز قبل از کنگره به من گفتند که آماده باشم که اگر لازم شد، برای دبیرکلی پا پیش بگذارم. با وجود اینکه با برنامههای من سازگار نبود زمانی که احساس کردم جمعبندی دوستانی که حزب را پایهگذاری کردهاند این است که من وارد صحنه شوم از این قضیه استنکاف نکردم، در حالی که برنامههای شخصی من به خصوص در کار تخصصیام با این موضوع اصلا سازگار نبود. وقتی احساس کردم لازم است این مسوولیت را پذیرفتم.
شفاف سوال میکنم و تقاضا دارم شفاف پاسخ دهید. قبل از برگزاری کنگره تقریبا مشخص بود که شما دبیرکل میشوید. شاید بخشی از آن مربوط به هواشناسی فعالین سیاسی بود و در حالت بدبینانه اینکه قبل از کنگره برخی متنفذین توافق کرده بودند که آقای شکوری راد دبیرکل بشود. این فرآیند را توضیح دهید.
طبیعی است که حزبی که در ابتدای کار است تحت هژمونی موسسینش باشد ولو اینکه در همان ابتدای کار و کنگره اول تعداد زیادی در آن حزب عضو شوند ولی هژمونی موسسین غالب است. وقتی موسسین در کنگره اول که هنوز مجموعه روابط شان شکل نگرفته به یک جمعبندی برسند طبیعی است که آن جمعبندی مورد توافق مجموعه هم قرار گیرد. این مساله نه تنها در مورد دبیرکل بلکه در مورد اساسنامه هم صدق میکند. اساسنامه خیلی راحت در کنگره اول تصویب شد. جمعیتی که به کنگره آمده بودند به هیات موسس اعتماد کرده بودند. هیات موسس اساسنامهای را تنظیم کرده بود و جمعیت هم در فاصله زمانی یکی دو ساعت اساسنامه را به تصویب رساند. این به آن معنا است که هژمونی هیات موسس آنجا دارد کار میکند. در مورد دبیرکل هم از صبح روز کنگره که آمدم عدهای آمدند و تبریک گفتند. آنها شنیده بودند که جمعبندی هیات رییسه بر این مساله قرار گرفته است. آشکار بود که اگر هیات رییسه بر کسی متمرکز شود از یک سو ممکن است دیگران پا به صحنه نگذارند و از سوی دیگر همگرایی در مورد آن فرد افزایش یافته و رای غالب را خواهد داشت. این مساله خیلی غیرطبیعی نیست. کنگره اول معمولا همین طور است.
تقریبا یک سال و چهار ماه از کنگره حزبتان گذشته و در این مدت عضوگیری داشتید و ارکان حزبتان مستقر شدهاند و به شرایط ثبات رسیدهاید. تعداد دفاتر استانی و اعضا در ایران جزو محرمانههای احزاب است.
برای ما محرمانه نیست.
پس بگویید در طول این زمانی که از عمر اتحاد گذشته روند عضوگیری و گسترش تشکیلاتی شما چطور بوده است؟
در ٢٧ استان تشکیلات ما مستقر شده است. نه تنها در این استانها شورای منطقه شکل گرفته بلکه شورای مناطق، در خیلی از شهرستانها حوزههای تشکیلاتی را هم فعال کردهاند. شوراهای حوزهها نیز تشکیل شده است. کوچکترین رکن در تشکیلات ما واحد است که در زیرمجموعه حوزه قرار میگیرد. ما هنوز به این مرحله نرسیدهایم که واحدهایمان را شکل دهیم. ممکن است در برخی حوزهها اقدام کرده باشند اما هنوز به این مرحله نرسیدهایم. در ٢ استان هم کار شکلگیری شورای استان دارد به اتمام میرسد و در ٢ استان هنوز عقب هستیم.
دو استانی که عقب است به خاطر عدم اقبال سنتی به اصلاحات است؟
خیر. در آن استانها ملاحظاتی داشتیم که کار به تاخیر افتاده است.
کدام استانها؟
در کرمان و کرمانشاه است که مقداری کارمان عقب است. در کرمانشاه به دلیل اینکه مجموعهای که باید پای کار بیایند و فعال شوند، هستند ولی هنوز شکل پیدا نکردهاند. در کرمان هم به دلیل شرایط خاص استان کرمان که حوزه نفوذ کارگزاران است مقداری کار را دنبال نکردهایم و ملاحظاتی نیز در منطقه وجود داشته است. در این دو حوزه کار کمی عقبتر است اما فکر میکنم تا قبل از انتخابات ریاستجمهوری این حوزهها و مناطق را تشکیل دهیم و ارکان قسمت میانی شکل بگیرد. در ردههای پایینتر فرصت انتخابات فرصت خوبی است که بتوانیم بقیه تشکیلات را شکل دهیم.
اگر مقدور است تعداد متقاضیان پیوستن به حزب و کسانی که بعد از بررسیهای انجام شده به عضویت حزب درآمدهاند را بگویید؟
حزب دو جور عضو پیدا میکند. یکی عضو یابی میکند و دیگری عضوگیری. عضو یابی یعنی افراد توانمند و خوب را شناسایی کرده و از آنها دعوت میکند به حزب بپیوندند. بخش جذب نیروهای کیفی به این صورت است. عضوگیری جایی است که افرادی مراجعه به حزب میکنند و تقاضا میکنند عضو حزب شوند. تا به حال تکیه مان بر عضویابی بوده است. هنوز فراخوان عضویت ندادهایم و فعلا هم در برنامه مان نیست که فراخوان عمومی عضویت در حزب بدهیم. لازمه این کار این است که اعضا کاملا مستقر شوند. برای رسیدن به آن مرحله هنوز زمان لازم داریم.
قاعدتا شش، هفت ماه دیگر باید کنگره داشته باشید. دو سال یک بار کنگره دارید؟
ما هر سال کنگره خواهیم داشت. امسال هم درصدد هستیم پیش از پایان سال کنگره دوممان را برگزار کنیم. کنگره سوم اواخر تابستان خواهد بود که در آن مجددا انتخابات خواهیم داشت.
برخی میگویند اینکه آقای شکوری راد میگوید که باید تمام قد از آقای روحانی بدون هیچ قید و شرطی دفاع و حمایت کنیم، این را با صراحت اعلام کنیم محصول این است که در دولت روحانی حزبشان مجوز گرفته است. در واقع ممکن است بگویند اگر به ما هم مجوز میدادند همین جور دفاع میکردیم.
خب. حالا من نمیدانم چه کسانی بودند که مجوز نگرفتهاند و چنین حرفی را زدهاند. من چنین حرفی را نشنیدهام.
میگویند به هر حال دولت امتیازی به این طیف داده و طبیعی است باید تمام قد پشت سر روحانی بایستد.
دولت امتیازی به ما نداده است. دولت کار خاصی برای ما نکرده است. ما صبر کردیم تا نمایندگان مجلس در کمیسیون ماده ١٠ انتخاب شوند. وقتی انتخاب شدند و رویکردشان اصلاحطلبانه بود توانستیم پروانه مان را بگیریم.
اما مجوز را در مجلس قبل گرفتید.
مجوز تاسیس که در آن زمان گرفته شد برای ما غیرقابل پیشبینی بود که موفق خواهیم شد یا خیر. ولی در یک شرایط خاص این امکان فراهم شد ولی آن کار را دولت برای ما انجام نداد.
چه شد که شما مجوز گرفتید؟ از آن کمیسیون ماده ١٠ با ترکیبی که میشناختیم عجیب بود که حزب اتحاد مجوز بگیرد.
خیلی عجیب نبود. از بین کسانی که به عنوان هیات موسس درخواست داده بودند، هشت نفر را کمیسیون رد کرد و هفت نفرشان را پذیرفت. چون هفت نفر برای مجوز کفایت میکرد مجوز دادند. فقط هم حزب اتحاد نبود و در این مدت کسان دیگری هم مجوز گرفتند. اساسا موضعگیریهای سیاسی حزب اتحاد ربطی به اینکه امتیازی گرفته باشد، ندارد.
دریافت مجوز حزب اتحاد را چقدر محصول اتفاقی که در سال ٩٢ افتاد، میدانید؟
کاملا محصول آن اتفاق است ولی آن اتفاق را محصول کار خودمان میدانیم. ما اتفاق سال ٩٢ را محصول کار اصلاحطلبان میدانیم. در ابتدا مهمترین کار را شورای مشورتی کرد که بین آقای دکتر عارف و آقای روحانی تصمیم گرفت از کدام فرد حمایت کند. بعد هم آقای خاتمی که آقای عارف را وادار به انصراف کرد.
در این موضع با آقای عارف هم نظر هستید که «کسانی که میگویند اصلاحطلبان نقشی در اتفاق ٩٢ نقشی نداشتند یا توهم دارند یا غرور کاذب»؟
من میتوانم بگویم اصلاحطلبان در آن اتفاق کاملا نقش داشتند. در اینکه بین دکتر عارف و آقای روحانی یکی را انتخاب کنند، شورای مشورتی به جمعبندی رسیدند و این جمعبندی را آقای خاتمی را پیگیری کرد تا دکتر عارف انصراف دهد و ما به کاندیدای واحد برسیم و همان کاندیدای واحد جهشی را در فضای انتخابات وارد کرد.
ارزیابی دارید که آقای روحانی بدون حمایت اصلاحطلبان چقدر میتوانست رای بیارود؟
تا قبل از حمایت اصلاحطلبان از آقای روحانی میزان رای آقای روحانی مثل بقیه نامزدها بود. حدودا ٧ تا ١٠ درصد بود. ولی بعد از حمایت اصلاحطلبان جهش کرد و بالای ۵٠درصد آمد.
اگر این حمایت اتفاق نمیافتاد ایشان ٢ تا٣ میلیون رای داشت؟
عدد را نمیتوانم بگویم. البته آقای روحانی در رقابتهای انتخاباتی قدری جلوه کرد. خودش هم توانست رای جمع کند. لیکن رایی که جمع کرد تا روزی که تصمیم شورای مشورتی، یعنی دوشنبه قبل از انتخابات، گرفته شد در حدی نبود که چشماندازی برای پیروزی ایجاد کند. به هر حال باید گفت مهمترین تاثیر را جمعبندی شورای مشورتی و انصراف دکتر عارف که با پیگیری آقای خاتمی بود، داشت.
اگر دولت دیگری یعنی نقطه مقابل دولت فعلی بر سر کار بود آیا میتوانستید مجوز بگیرید؟
البته نمیشود پیشبینی کرد ولی تا قبل از سال ٩٢ فضای سیاسی خیلی مسدود بود. بعد از سال ٩٢ فضای سیاسی برای همه کمی بازتر شد. رویکرد انتخاباتی مردم تاثیر گذاشت تا فضای سیاسی کمی بازتر شود. تا چند ماه فضا خیلی بازتر بود. بعد جناح مقابل کمکم به این صرافت افتادند که قافیه را نبازند و دوباره شروع به مقابله کردند.
یعنی از شوک اولیه در آمدند؟
بله. از شوک درآمدند و شروع به محدود کردن فضا کردند. همان اتفاقی که فضا را باز کرد باعث شد جو مثل سابق نباشد. اگرچه الان هم هنوز فضا از نظر سیاسی سنگین است اما نسبت به قبل از ٩٢ بهتر است.
این سنگین بودن فضای سیاسی چه مصادیقی دارد؟
مصداقش این است که جناحی که در حاکمیت است، توانسته فتنه را به یک انگ برای بخش بزرگی از اصلاحطلبان تبدیل کند. بدون اینکه هیچ پایه حقوقی یا تعریف روشنی داشته باشد، چنین کردند. انگی را درست کردند و آن را تبدیل به یک چالش حق و باطل کردند و به خود مجوز میدهند کسانی را که به آنها انگ فتنه میزنند به هر طریقی هست محدود کنند، از صحنه حذف کنند، جلوی فعالیتشان را بگیرند و از حقوق اجتماعی محرومشان کنند. این سنگین بودن فضا به این دلیل است. برخی از این موارد را که جلوتر میروی، میبینی چیزی ته آن نیست ولی عملا توانستهاند از این انگ یک محدودیت برای بخش بزرگی از جامعه که عمدتا اصلاحطلب هستند، ایجاد کنند.
حزب شما تشکیل شده ارکانتان مستقر هستند و به نظر میرسد کارها طبق روال در حال انجام است. اما یک نکتهای برای من جالب بود و اینکه چرا در ورودی ساختمان تابلو ندارید؟ چه فکری پشت آن است؟
هیچ کدام از احزاب فکر نمیکنم تابلو داشته باشند. در تهران جایی تابلوی حزب دیگری را ندیدهام. مگر تشکلهای صنفی سیاسی که تابلو دارند. مثل انجمن اسلامی جامعه پزشکی که من عضو آن هستم. البته تابلوی قبلی را بعد از سال ٨٨ کندند و بردند اما دو سال است که دوباره تابلو زدیم و الان تابلو دارد. من فکر میکنم احزاب دیگر هم تابلو ندارند چون احزاب نیازی به تابلو ندارند. کسانی که به دفتر حزب مراجعه میکنند، کسانی هستند که اینجا کار میکنند. یعنی حزب محل مراجعه برای کسی نیست. قبل از سال ٨٨ هم حزبمان تابلو نداشت؛ بلکه پلاک داشت. الان هم فکر میکنم احزاب دیگر تابلو نزده باشند. احتمالا یکی از دلایلش این است که مزاحمتهای گروههای فشار هم ایجاد نشود.
اگر فردی با بررسی مصاحبههای رسانهها و مواضع اعضای حزب احساس کرد به این حزب نزدیک است و خواست کار تشکیلاتی کند و عضو حزب شود چه کار باید بکند؟
فعلا ما یک سایت داریم که از طریق آن میتوانند تماس بگیرند و ارتباط برقرار کنند. ما چون هنوز فراخوان ندادهایم فعلا به آن صورت عضوگیری گسترده نداریم. در انتخابات سال گذشته که در ستادها فعالیت میکردیم ستادها محل مراجعه افراد بودند و از آن طریق تعدادی عضو پذیرفتیم.
در فرآیند عضو یابی تا الان چند نفر به عضویت پذیرفته شدهاند؟
تعداد اعضای حزب چیزی نیست که بخواهد اعلام شود. خیلی هم نیازی نیست. چون مانوری در مورد این موضوع نخواهیم داشت. فعلا فعالیتهایمان است که ما را تعریف میکند نه لزوما تعداد اعضایمان.
توسعه کیفی دارید؟
بله.
در فرآیند انتخابات آتی موضع حزب اتحاد بارها از طرف شما اعلام شده که حمایت بیچون و چرا و بدون قید و شرط از آقای روحانی است. این حرف با تبعیت از تصمیم نهایی شورای عالی سیاستگذاری اگر نگوییم در تضاد است، لااقل متفاوت است. چون شورای عالی هیچ مصوبهای مبنی بر اینکه از آقای روحانی حمایت بکند، نداشته است. اگرچه دور از ذهن نیست که این مصوبه طی ماههای آینده اعلام شود. چرا پیش از اعلام مصوبه شورای عالی با قید اینکه از تصمیم شورای عالی تمکین میکنید حزب شما موضعش را رسما اعلام میکند؟
این مغایرتی با کار جبههای ندارد. احزاب میتوانند تا قبل از تصمیمگیری شورای عالی سیاستگذاری نظرات خودشان را بیان کنند. این نظرات بخشی از کنش سیاسی در جامعه است. بخشی از پاسخ دادن به سوالات است. ما نمیتوانیم به سوالات پاسخ ندهیم. تا زمانی که شورای عالی به جمعبندی نرسیده است، احزاب نظرات خودشان را اعلام میکنند. ضمن اینکه نگفتیم بیچون و چرا از آقای روحانی حمایت میکنیم. گفتیم برای حمایت از آقای روحانی شرط نمیگذاریم.
تفاوت این دو را توضیح میدهید؟
ما مطالبات خودمان را در حین حمایت مطرح خواهیم کرد. این طور نیست که فقط حمایت کنیم و هیچ حرفی نزنیم. ما مطالباتی داریم که آنها را مطرح میکنیم اما این مطالبات شرط ما برای آقای روحانی نیست بلکه از آقای روحانی که داریم از او حمایت میکنیم، میخواهیم به این مطالبات توجه کند. علت اینکه ما شرط برای آقای روحانی نمیگذاریم، این است که شرط گذاشتن به این معناست که اگر تحقق پیدا نکند، ما حمایت نخواهیم کرد. ما چنین رویکردی نداریم. ما شرطی نمیگذاریم که ممکن باشد ما را به این نتیجه برساند که دیگر حمایت نکنیم. به این معنی میگوییم، شرط نداریم. چون فکر میکنیم که بهترین گزینه در شرایط کنونی آقای روحانی است. آقای روحانی رای هم میآورد و ما نباید این وضعیت را تضعیف کنیم. این هم که این حرف را اعلام کردیم به این دلیل است که افرادی میآیند و حرفهای دیگر میزنند و مطرح میکنند که میخواهیم برای آقای روحانی شرط بگذاریم. این میتواند به موقعیت آقای روحانی لطمه بزند. وقتی آنها این حرف را میزنند ما هم باید حرف خودمان را بزنیم که این موقعیت لطمه نخورد و معلوم شود که این حرف همه اصلاحطلبان نیست. حمایت ما از آقای روحانی حمایت از یک کاندیدای موجود است که روی آن اجماع وجود دارد و براساس توافق ما ایشان انتخاب شده و دستاورد ما است. تا زمانی که دستاوردمان و اجماع قبلیمان روی آقای روحانی وجود دارد، طبیعتا ایشان کاندیدای ما است مگر اینکه نقیض آن ثابت شود. موضع ما که میگوییم از آقای روحانی حمایت میکنیم، تدوام موضع ٩٢ است. اگر کسی حرف دیگری میزند باید مصوبه ارایه کند.
در ذیل این صحبت شما چقدر این پیشبینی را قابل تعمق میبینید که گفته میشود اگر ما آنقدر بدون شرط از آقای روحانی حمایت کنیم ای بسا کابینه دوم آقای روحانی از کابینه دوم آقای هاشمی هم تندتر باشد؟
تندتر یعنی چه؟
یعنی تصفیه کامل.
گردش به راست بکند؟
در کابینه دوم آقای هاشمی نه دیگر عبدالله نوری وزیر کشور است و نه وزرای نزدیک به چپ خط امام یا چپ آن زمان.
هم در مورد آقای هاشمی و هم در مورد آقای خاتمی به نوعی این اتفاق افتاد. دولت دوم مقداری جهتگیری سیاسیاش ضعیفتر از دولت اول بود. اگر کسی بگوید این احتمال وجود دارد، ما آن را نفی نمیکنیم. این احتمال هست که آقای روحانی در دولت دوم خودش از کسانی استفاده کند که فاصله بیشتری با اصلاحطلبان داشته باشند. بله این احتمال وجود دارد. به همین دلیل است که میگوییم ضمن حمایت از آقای روحانی مطالباتمان را هم مطرح میکنیم تا این امکان کاهش پیدا کند.
مطالبات را قرار است چه کسی پیگیری کند؟ کابینهای که قرابتی با اصلاحطلبان ندارد؟
فرق مساله این است که مجلسی که الان بر سر کار آمده است، مثل مجلس نهم نیست. فشار مجلس نهم موجب شد که دولت آقای روحانی مقداری محافظهکارانهتر بسته شود.
امیدوار هستید که این مجلس بتواند جلوی محافظهکاری بیشتر را بگیرد؟
ما نمیتوانیم به شما اطمینان دهیم که این اتفاق نمیافتد. البته بر اساس شناختی که از آقای روحانی وجود دارد، به نظر میرسد که آقای روحانی کار خودش را میکند و کار خودش را که بکند برای ما هم قابل قبول است. از سال ٩٢ تا حالا ما کمترین ارتباط را با آقای روحانی داشتیم. نه با ایشان نشست مشترکی داشتیم؛ نه با ایشان گفتوگویی انجام دادیم؛ نه روابطمان خیلی با ایشان نزدیک شده است. همان روابطی که از قبل بوده تقریبا همان است. ولی وقتی گذاشتیم آقای روحانی کار خودش را انجام دهد بخش مهمی از مطاللبات مردم هم برآورده شد. وقتی که این روند طی میشود ما چرا امیدوار نباشیم که وقتی آقای روحانی با همین دست فرمانی که خودش حرکت میکند مطالبات بعدی ما را هم مورد توجه قرار دهد؟ ما امیدواریم در شرایطی که مجلس دهم مستقر شده بتوانیم حرکتهای مثبتتری را از آقای روحانی ببینیم. به همین دلیل اساسا نه خواستیم و نه اصراری داشتیم که بنشینیم و با آقای روحانی صحبت کنیم یا قرار و مدار بگذاریم و مطالباتمان را را با ایشان تبدیل به یک تعهد متقابل کنیم. این کار را نکردیم. احساسمان این است که اگر ما حمایت کنیم و فقط فضا را آماده نگه داریم که آقای روحانی خودش باشد، برای ما هم مطلوب خواهد بود. ممکن است شما بگویید جناح مقابل به آقای روحانی فشار میآورند و ایشان را به سمت خودشان میکشند. این احتمال وجود دارد اما فعلا ما چشماندازی از آن نمیبینیم. در انتخابات آینده من پیشبینی میکنم سبد رای آقای روحانی انباشتهتر شود. علاوه بر اصلاحطلبان و اعتدالگرایان که در دور قبل از آقای روحانی حمایت کردند، بخشی از اصولگرایان معتدل و میانه هم به سبد رای آقای روحانی افزوده میشوند. اینها کسانی بودند که اگر آقای روحانی در انتخابات دور قبل به مرحله دوم میرفت، میتوانستند موجب افزایش رای آقای روحانی شوند. اینکه بخشی از اصولگرایان منت میگذارند و میگویند آقا روحانی با ٢۵٠ هزار رای بیش از حد نصاب رییسجمهور شد و ما مانع نشدیم، هنر و انصاف آنها نبود. آنها نگران بودند که اگر آقای روحانی در انتخابات پیشین ریاست جمهوری به دور دوم برود رایاش جهش زیادی بکند. یعنی منتی ندارد. آنها خود را از شکستی سنگینتر رهانیدند. نه اینکه لطفی به رقیب کرده باشند. الان در این انتخابات ممکن است که اصولگرایان معتدل به سبد رای آقای روحانی افزوده شوند. وقتی آنها افزوده شوند ممکن است مطالبات آنها هم به سمت آقای روحانی متوجه شود. وقتی مطالبات آنها هم بیاید ممکن است برایند آن با مطالبات اصلاحطلبان مرکز ثقل اعتدال آقای روحانی را کمی به سمت راست منحرف کند. این تحلیلها را میشود کرد و ما هم اینها را میدانیم. با این حال مزیت نسبی ما در شرایط حاضر همین آقای روحانی است. ما با دانستن اینها باید برخی رفتارهایمان و فعالیتهایمان به گونهای باشد که موجب نشویم و نگذاریم آقای روحانی از این نقطهای که مستقر هست بیش از این به سمت راست متمایل شود.
سال آینده انتخابات شوراها را نیز داریم و این شوراها برای ما تفاوتی با شوراهای قبل دارد و دست کم در تهران کمیسیون نظارت بر شوراها اکثریتش با فراکسیون امید است. به نظر میرسد روند تایید صلاحیت کاندیداهای اصلاحطلب سهلتر از دورههای گذشته داشته باشد. این هم جای خوشحالی دارد و هم نگرانی. جای نگرانی از این حیث که احتمالا با یک لشگر کاندیدا مواجه هستیم. تا الان هم که قرار است ١٠ نفر از شورا کم شود. همین الان ١۴ تا ١۵ نفر اسما اصلاحطلب در شورا داریم که علی القاعده حداقل ده نفرشان مدعی میشوند باید در لیست جدید باشند. یک لشگر ژنرال هم که بیرون داریم. شعار هم میدهیم زنان و جوانان باید در شورا حضور داشته باشند. یعنی با شرایط مطلوب میتوانیم شورای ١٠٠ نفره را هم ببندیم چه برسد به ٢٠ نفره. برای انتخابات شوراها چه کار باید بکنیم؟
انتخابات شوراها وسیعترین انتخاباتی است که در کشور برگزار میشود. نامزدها خیلی زیاد هستند و منتخبینی که وارد شوراهای شهر و روستا میشوند هم خیلی زیاد هستند. اگر فضای انتخابات خوب شکل بگیرد، امیدوار هستیم که بخش اعظم کسانی که به شوراها راه پیدا میکنند، اصلاحطلب باشند. این جمعیت زیاد خودشان در جامعه تاثیرگذار میشوند. درباره اینکه در تهران، به خصوص، هم تعداد نامزدها زیاد خواهد بود و هم تعداد افراد شورا کاهش پیدا کرده، رسیدن به یک لیست واحد را با مشکل مواجه کرده است. این حرف درستی است. برای اینکه بتوانیم به لیست واحد برسیم حتما با مشکلات زیادی مواجه خواهیم بود. ولی فکر میکنم که این به هر حال شدنی خواهد بود. ممکن است در تهران لیستهای فرعی دیگری بروز و ظهور پیدا کنند ولی نهایتا مردم متوجه خواهند بود که کدامیک از این لیستها اصلی است و باید مورد توجه آنها قرار بگیرد و به آن رای دهند. مردم در انتخابات گذشته متوجه شدند که باید چگونه تصمیم بگیرند. از این نظر نگرانی زیاد نیست. ممکن است با تعدد لیست مواجه باشیم اما لیستهای چالشبرانگیز زیاد نخواهد بود. یک لیست اصلی خواهیم داشت و چند لیست فرعی که آنها هم محلی از اعراب نخواهند داشت و نمیتوانند آرا را متفرق کنند. لیست اصلی ما کاملا مشخص خواهد بود. اینکه رقابت برای ورود به این لیست سخت و سنگین باشد درست است اما این را هم باید گفت که در شرایطی که افراد احتمال قرار گرفتن خودشان را در لیست زیاد میدانند، چالشهای بیشتری هم انجام میدهند. وقتی کاندیداهای ما در تهران هزار نفر بشود، این تعداد از اول میدانند که همه نمیتوانند در لیست قرار بگیرند. بنابراین احتمال اینکه در لیست نباشند را زیاد میبینند. در این شرایط نزاع بر سر ورود در لیست کاهش مییابد و احتمالا خیلیها پیگیر نمیشوند.
در مورد بحث در لیست قرار گرفتن، نقل قول کذبی از خانم دکتر کولایی منتشر شد در مورد نحوه قرار گرفتن افراد در لیست امید تهران، که بحث پول و رانت و به ویژه برخی نسبتهای خونی برخی کاندیداها و چهرههای اصلاحطلب مطرح بوده است. این مقداری به وجههای که داشتیم آسیب زد. برنده و بازنده رقابت برای ورود به یک لیست بر چه اساسی معلوم میشود؟
حرفی که به خانم کولایی نسبت داده شده بود از اساس آنقدر بیربط بود که کسانی که دستاندرکار بودند هیچ کدام آن را جدی نگرفتند. واقعیت این است چنین چیزی تا آن لحظه حتی به گوش من نیز نخورده بود که بگویم چنین احتمالی وجود داشته است.
شما خودتان عضو کمیتهای بودید که قرار بود انتخاب کند چه کسانی در لیست قرار بگیرند.
بله. شناخت افراد از نامزدها تاثیر میگذارد. این شناخت بر اساس تعاملی که وجود دارد در مجرای منطقی ریخته میشود. اگر بنده هم کسی را بشناسم باید بتوانم برای دیگران استدلال کنم تا آن فرد بتواند در لیست قرار بگیرد. نمیتوانم بگویم چون ایشان را میشناسم در لیست باشد. چنین چیزی مسموع نیست. کسی هم چنین حرفی را نمیتواند بزند. پس از گزینش اولیه که بر اساس معیارها انجام میشود دیگر بحث خوبی و بدی افراد نیست بحث مقایسه بین آنهاست. البته گروهها از کسانی که عضو گروهشان باشند، حمایت میکنند و فشار میآورند تا آن افراد وارد لیست شوند. به هر حال هر گروهی بیش از یک نفر نمیتواند وارد لیست کند. چون تعداد گروهها بیشتر از تعداد نامزدها است. معلوم میشود که برخی گروهها یک نفر هم نمیتوانند وارد لیست کنند. اینجا دیگر معیارهای تشخیص اصلح مطرح میشود. همین الان معیارها برای انتخاب نامزدهای نهایی تدوین شده است و در شورا به تصویب خواهد رسید. باید فرمها پر شوند و امتیازبندی شود و بر اساس آن افراد غربال شوند. تا وقتی برای ٢١ نفر به یک لیست ١٠٠ نفره برسیم چالشها جدی نیست. زمانی که به لیست ۴٠ نفره رسیدیم و بعد خواستیم از بین آنها ٢١ نفر انتخاب کنیم چالشها جدی میشود. آنجا مدیریت کار است که باید به گونهای باشد که نفوذهای غیرمنطقی در بستن لیست تاثیر نگذارد. آنقدر چشم ناظر وجود دارد که کمتر کسی بتواند کار غیرمنطقی انجام دهد. در هر کاری احتمال نواقصی وجود دارد اما نواقص در حدی نخواهد بود که اصل کار را زیر سوال ببرد. کسانی که در این امر مشارکت میکنند، کسانی هستند که بر اساس پیمان نانوشتهای دور هم هستند. مهمترین آن این است که منطقی و سالم باشند و منافع ملی و اصلاحات را در نظر بگیرند. کمتر فرصت میشود کسی صرفا سنگ حزب و گروه آشنای خودش را به سینه بزند.
تغییر مدیریت شهری پایتخت جزو مطالبات جدی شما است؟
بله. در انتخابات قبلی هم اگر مقداری بیشتر توجه میشد این اتفاق نمیافتاد. در انتخابات قبلی ترکیب شورا را میتوانستیم صددرصد اصلاحطلب ببندیم. علت اینکه اصلاحطلبان نیمی از کرسیها را از دست دادند به این دلیل بود که پای صندوقها، لیست در دست مردم نبود. یعنی مردمی که میآمدند به روحانی رای دهند حاضر بودند به لیست اصلاحطلبان رای دهند اما لیست در اختیارشان نبود که رای بدهند. من با این صحنه مواجه بودم که مردم پای صندوق بودند و میخواستند رای بدهند اما لیست در اختیارشان نبود. به همین دلیل در انتخابات مجلس سال گذشته استراتژیمان را بر این قرار دادیم که لیست را از طرق مختلف به دست مردم برسانیم. تبلیغات در و دیوار را به حداقل رساندیم ولی لیست را به دست مردم رساندیم. به همین دلیل هم توفیق خوبی به دست آمد.
پس فقط مشکل این است که لیست را به دست مردم برسانیم؟
بله. اگر لیست به دست مردم برسد و فضای انتخابات نیز خوب تدارک شود و مردم ببینند که اصلاحطلبان در بالا دارند خوب عمل میکنند، آنها هم خوب عمل میکنند. ولی اگر تفرقه و تشتت را به مردم نشان دهیم مردم سردرگم میشوند و انگیزه شان برای آمدن پای صندوق رای را از دست میدهند. مهمترین کارمان این است که فضای انتخابات را درست شکل دهیم و مردم را امیدوار کنیم.
٣ تا ۴ تشکل اصلاحطلب هستند که همچنان عضویت در شورای عالی را با منطقی که خودشان دارند نمیپذیرند و میگویند ما کار خودمان را میکنیم. کمیته احزاب برای خود راه میاندازند. فکر میکنید نهایتا اینها هم به جریان اصلی اصلاحات برگردند؟ اگر بر سبیل خودشان بروند نتیجه مطلوبی خواهند گرفت؟
از آن هفت، هشت گروهی که بودند تقریبا چهار یا پنج تای آن الان مساله شان حل شده و در شورای عالی شرکت میکنند. بقیه هم به تدریج خواهند آمد.
گفتوگو از: محمدحسین مهرزاد
منبع: روزنامه اعتماد
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…
تردیدی نیست که تداوم نزاع اسرائیل و فلسطین که اینک منطقهی پرآشوب و بیثبات خاورمیانه…
تصور پیامدهای حمله نظامی اسرائیل به ایران نیروهای سیاسی را به صفبندیهای قابل تأملی واداشته…
ناقوس شوم جنگ در منطقۀ خاورمیانه بلندتر از هر زمان دیگری به گوش میرسد. سهگانۀ…