دانشگاهیان ما دیگر «دانش‌جویی» نمی‌کنند!

تا فلسفه و میل به تفکر در دانشگاه‌های ما اهمیت نیابد، رشته‌های دیگر نه عمق می‌یابند و نه اصیل می‌شوند.

«فلسفه» شناسنامه خود را از تاریخ دارد. بر این اساس، تاریخ فلسفه، اضمحلال فلسفه نیست بلکه بر بقای فلسفه دلالت می‌کند. به تعبیری، تاریخ فلسفه، حیات فلسفه است. کسی که ادعای فلسفه‌ورزی و فلسفه‌خوانی دارد، از پرداخت به تاریخ فلسفه گریزی ندارد.

فیثاغورث همواره خود را «دانش‌جو» معرفی می‌کرد به این معنا که هنوز در پی دانستن است نه اینکه همه دانایی‌ها را می‌داند. او حکمت خود را نفی کرد و معتقد بود صرفاً حب به شناخت و حکمت دارد، نه اینکه واجد آن است و در این راستا، از واژه «فیلو» به معنای وفادار و «سوفیا» به معنای حکمت یاد می‌کند.

اما سقراط در قرن پنجم قبل از میلاد و در دوره پریکلس کوشش می‌کند تا از سهل‌انگاری و مصادره به مطلوب‌های رایج جلوگیری کند. او جست‌وجوگر است و بزرگترین شعار او، «نمی‌دانم» است؛ ولی «نمی‌دانم» سقراط به معنای «نمی‌خواهم بدانم» نیست. آنچه سقراط می‌کوشید بیان کند «اراده به دانستن» بود. حال این سؤال مطرح می‌شود که چه چیزی این انگیزه را در سقراط ایجاد می‌کند؟
این انگیزه سقراط به وضعیت آتن در قرن پنجم قبل از میلاد و در دوره پریکلس بازمی‌گردد. در این دوره، گروهی از دانشمندان، جوانان آتنی را به سخنوری تشویق می‌کردند و هر کس بهتر سخن می‌گفت، قدرت را در دست می‌گرفت. در این میان، سقراط تنها کسی بود که به مخالفت با این رسم برخاست؛ چراکه به زعم او، رواج سخنوری و بدل شدن آن به قدرت به نوعی «به بازی گرفتن حقیقت» است و این خود زمینه‌ساز سهل‌انگاری و مصادره به مطلوب‌های متداول می‌شود. افلاطون در «رساله دفاعیه» خود که به محاکمه کشیدن سقراط را به نمایش گذاشته است، نشان می‌دهد که چگونه سقراط در جریان محاکمه خود از تهمت‌هایی که به او زده می‌شود با یک استادی تمام برای «درس‌دادن» استفاده می‌کند. سقراط در جلسه محاکمه خود یک «معلم» است. او در «محاوره افلاطون» این‌گونه نمایانده می‌شود. از این رو، می‌توان گفت فلسفه «دانش‌جویی» است و هدف سقراط بیان و پرورش این «دانش‌جویی» است.

حال این پرسش مطرح می‌شود که دانشگاه از چه زمانی شکل می‌گیرد؟ برای پرداخت به این مهم، به تاریخ دانشگاه‌های اروپایی نگاهی می‌کنیم. در قرن نهم میلادی، فردی به نام «شارلمان» که یک سردار نظامی بود، قدرت امپراتوری روم را به دست می‌گیرد. او، علاوه بر توجه به «نهضت سیاسی و نظامی» می‌دانست که هر نهضتی در دنیا بدون «نهضت فرهنگی» بی‌معنا است و تداوم نمی‌یابد. او با وجود اینکه نظامی بود، نخستین کسی بود که اهمیت «نهضت فرهنگی و فکری» را دریافت.

به دنبال این تفکر، بعدها در قرن دوازدهم یک کشیش به نام «آلکوئین یورک» که از قضا معلم هم بود، مدارسی را با برنامه‌های درسی یکسان تأسیس کرد و بتدریج این مدارس عمومیت یافتند و نام آن را به لاتینی، school و اهل مدرسه را schoola یعنی «اهالی فراغت» نامید. «فراغت» در این بافت نه در معنای فراغت امروزی بلکه به معنای «همت تحصیل» است؛ یعنی، می‌دانم که با جست‌وجوگری حکمت نمی‌توان نان خورد اما می‌دانم که باید این «فراغت» را کسب کنم. در این مدارس، خودِ «تحصیل» هدف است و فراغت به معنای «همت به مطالعه» و «سختگیری با خود» است. بر این اساس، می‌توان گفت که اهل مدرسه و معلمان هستند که اروپای فرهنگی– علمی را ساختند.

این مدارس، در قرن ۱۳ میلادی در تقابل با دستگاه مرکزی قدرت قرار می‌گیرند. انحراف‌های احتمالی آنها از چرخه قدرت موجب شد تا دستگاه پاپ در رم چاره‌ای بیندیشد و اینجاست که دانشگاه در قرن ۱۳ برای مقابله و بستن مدارس متولد می‌شود؛ این دانشگاه‌ها، نهادهای رسمی-دولتی بودند و به آن universitas یعنی «صنف معلمان» می‌گفتند. دروس و برنامه‌ریزی‌های این مدارس، نخست به رم فرستاده می‌شد و پس از تأیید پاپ اجازه تدریس می‌یافت. به تعبیری می‌توان گفت؛ دانشگاه‌ها در غرب در وهله اول برای زیرنظر گرفتن مدارس شکل گرفتند.
در قرن سیزدهم، «فلسفه» یک رشته اصلی دانشگاهی است. این چیزی است که ما هیچ‌گاه در ایران به اهمیت آن پی نبردیم. دانشجویان فلسفه باید این نکته را از یاد نبرند که فلسفه رشته‌ای تخصصی است و آن را در وهله اول باید آموخت، چون در مکتب فلسفه نمی‌شود مستمع آزاد بود.

اگر در دانشگاه قدرت و میل به تفکر نباشد، رشته‌های دیگر نه عمق می‌یابند و نه اصیل می‌شوند و بیشتر به «بازی» بدل می‌گردند. امروز معلم‌ها، استادان و دانشجویان ما دیگر «دانش‌جویی» نمی‌کنند، به تعبیری، اساساً علاقه‌ای برای مطالعه در کار نیست. مسأله امروز ما در دانشگاه «مسأله تفکر» است که قدرت و میل تفکر در دانشگاه‌های ما تقویت نمی‌شود.

*مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده روزنامه «ایران» از سخنرانی دکتر کریم مجتهدی، استاد پیشکسوت فلسفه غرب و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات فرهنگی است که ۲۹ آذر ماه، با عنوان «فیلسوف دانش‌جو است» در پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی ایراد شد.

Recent Posts

بی‌پرده با کوچک‌زاده‌ها

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

سکولاریسم فرمایشی

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

مسعود پزشکیان و کلینیک ترک بی‌حجابی

کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

چرا «برنامه‌های» حاکمیت ولایی ناکارآمدند؟

ناترازی‌های گوناگون، به‌ویژه در زمینه‌هایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

مناظره‌ای برای بن‌بست؛ در حاشیه مناظره سروش و علیدوست

۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظره‌ای بین علیدوست و سروش…

۲۴ آبان ۱۴۰۳

غربِ اروپایی و غربِ آمریکایی

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…

۲۳ آبان ۱۴۰۳