تلاش تکراری و ملالآور تندروها در حمله به سران جنبش سبز، به بهانهی فرارسیدن سالگرد راهپیمایی حکومتی ۹ دی و نیز دیدار اخیر سیدهادی خامنهای با فرزندان میرحسین موسوی و نقد وی به کسانی که «به اسم رفع حصر از مردم رأی گرفتهاند و تا کنون کاری در اینباره نکردهاند»، میتواند باز هم موضوع بغرنج حصر رهبران جنبش سبز و وعدهها و کوتاهیها برای رفع آن را در کانون توجه قرار دهد.
نگارنده پیشتر در مطلب «حصر و چند احتمال» با تمرکز بر تصمیم رهبر جمهوری اسلامی در تدبیر حصر و نقش رییسجمهوری در اینباره چند احتمال را مورد بررسی قرار داد. اما در کنار نقش تعیینکننده رهبر جمهوری اسلامی در پایان یا تداوم حصر رهبران جنبش سبز، نیروهای سیاسی و جامعه مدنی هم در ایجاد فضای مناسب برای تغییر توازن قوا به نفع گزینه رفع حصر مدخلیت تام دارند؛ چنانچه مورد رفع حصر مرحوم آیتالله منتظری،که به دنبال نامه صد تن از نمایندگان مجلس ششم رخ داد، نشان داد جامعه مدنی و نهادهای انتخابی میتوانند اقدامات مهمی را در این جهت سامان دهند.
اما در ماههای اخیر اغلب اصلاحطلبان، با سکوت عجیب و آزاردهنده خود و عبور خاموش و خزنده از این موضوع و نهادن آن در پایینترین اولویت سیاستورزی و چانهزنی با حکومت، اسباب تعجب و حیرت ناظران سیاسی شدهاند. وعدههای کلی کسی مانند محمدرضا عارف نیز، که همواره همگان را به صبر دعوت میکند، شاهدی بر بیعملی نیروهای اصلاحطلب برای حل این مشکل ملی است.
از سوی دیگر، شجاعت علی مطهری در تداوم مطرحکردن این موضوع در سطح رسانهها و افکار عمومی، بهانه هرگونه عافیتطلبی و ادعای پرهزینه بودن مطالبه بهحق رفع حصر را بلاموضوع کرده است. در تحلیل این سکوت میتوان به دو نکته اشاره کرد:
۱-در سطح اول میتوان گفت اصلاحطلبانی که از جنبش سبز عبور کرده اند-مفروض ما این است که در ابتدا همراه آن بودند- نمیخواهند دفاع از رهبران جنبش سبز و رفع حصرشان را مانعی در فهم این عبور از سوی رهبر و اطرافیانش قرار دهند. سخن اصلاحطلبان مطرح در تلاش برای بازگرداندن کشور به شرایط قبل از سال ۸۴ به روشنی بیانگر قصد آنها و آرمان سیاسیشان است. لذا دلیلی ندارند با دفاع از مطالبه رفع حصر حاکمیت را از خود برنجانند و برنامه و اهداف سیاسی خود را به مخاطره بیاندازند. سطح مطالبات و مقاومتی که در جنبش سبز مطرح و نمایان شد با هیچ یک از اهداف و برنامه ها و آرمانهای سیاسی اجتماعی اصلاحطلبان قابل مقایسه و تطبیق نیست. به دیگر سخن سقف مطالبات اصلاحطلبان با کف مطالبههای مطرح در جنبش سبز فاصله دارد. از اینرو در تلاشاند با سیگنالهای روشن از جمله فراموش کردن جنبش سبز و مطالبه رفع حصر، به رهبر جمهوری اسلامی نشان دهند مطالباتشان با جنبش سبز همخوانی و همراهی ندارد.
۲- دولت روحانی که نماینده آخرین و معتدلترین طیف از نیروهای اصلاحطلب است به نیکی می داند دولت وی ناشی از خلأ سرکوب جنبش سبز و حذف نیروهای آن از عرصه سیاستورزی است. از اینرو تداوم حصر و حذف رهبران جنبش سبز و شکاف بدنه جنبش بر سر دفاع از شخص روحانی فرصتی برای تداوم حضور وی در راس قدرت اجرایی است. به دیگر سخن، در حضور رهبران جنبش سبز، روحانی فرصت و بختی برای کسب مقام ریاست جمهوری ندارد. لذا دلیلی ندارد با پرداختن به موضوع حصر با رهبر جمهوری اسلامی وارد مجادله شود و رای اصولگرایان میانه را هم از دست دهد. از طرفی او میداند اصلاحطلبان از ترس ریاستجمهوری اصولگرایان به هر قیمتی از وی حمایت خواهند کرد. مجموعه این شرایط وی را از پرداختن به موضوع حصر بینیاز کرده است. سکوت وی در روز دانشجو حتی در حد کمترین اشاره به این موضوع نشانه بینیازی وی به آن است. این نکته با گفتههای پیشین وی در جمعهای خصوصی مبنی بر تمرکزش بر پرونده هسته ای و اقتصاد نشانههای محکمی هستند در نداشتن هرگونه برنامه برای مذاکره برای رفع حصر.
در این میان، تنها راه یادآوری مطالبه رفع حصر و اهمیت آن، به اصلاحطلبان و دولت روحانی، استفاده از فرصت انتخابات و ارسال پیام روشن بدنه جنبش سبز است. پشتیبانی از دولت روحانی می تواند منوط به دو نکته باشد: نخست گزارش روشن از مذاکرات و تلاشهایاش برای رفع حصر و دوم تعهد روشن و مشخص برای رفع حصر در صورت پیروزی مجدد در انتخابات. در غیر این صورت، حسن روحانی شانسی برای برخورداری از رأی جنبش سبز نخواهد داشت؛ نکته ای که وی به نیکی می داند.فراموش نباید کرد که بدون برخورداری از پشتیبانی بدنه جنبش سبز و اکتفا به بدنه ۲۵ درصدی رأی سنتی اصلاحطلبان پیروزی در انتخابات، انتخابات ریاست جمهوری آینده برای روحانی به ماراتنی سخت شکننده تبدیل میشود.