زیتون-آیدا قجر:فردا، جمعه ۷ اسفند ماه انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و هفتمین دوره مجلس خبرگان در سراسر ایران برگزار میشود. تلاشهای اصلاحطلبان و جریانهای سیاسی حامی آنها ماههاست در مقابله با شورای نگهبان و رسیدن به تفاهمی حداقلی ادامه دارد. با پیش آمدن بحث رای سلبی برای انتخاب نشدن اصولگرایان تندرو اما امید اصلاحطلبان برای کسب رای بیشتر شده به طوری که در روزهای مانده به انتخابات حامیان آنها سعی دارند افراد بیشتری را مجاب به رای دادن بکنند.
در میان سیاسیون و جریانهای سیاسی اما برخی نیز معتقدند که در عین حمایت بایستی زبان به نقد اصلاحطلبان گشود. آنها رویکرد اصلاحطلبان را «حداقلخواهی» میدانند و با روش «مصلحتسنجی» مخالفاند.
رضا علیجانی، فعال سیاسی ملی مذهبی یکی از این سیاسیون است که بارها در نوشتهها و سخنرانیهای خود اذعان داشته کف مطالبات به قدری پایین آمده که «حتی جرات بیان آرزوهایمان را از دست دادهایم.» او اما در عینحال از مشارکت در انتخابات و رای دادن به لیست اصلاحطلبان حمایت میکند.
تنها یک روز پیش از برگزاری این دو انتخابات با رضا علیجانی گفتوگو کردیم تا ضمن ارایه پیشبینی خود، از برنامههای فردای انتخابات خبر دهد، «حداقلخواهی سلبی» را تشریح کند و بگوید که چرا امروز نباید در مواجه با انتخابات مصلحتسنجی کرد. هرچند که خود وی در مواردی بر حسب مصلحت، از بیان واقعیتهایی سر باز میزند. مرز این مصلحتسنجی کجاست؟
متن کامل این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
شما از رویکرد اصلاحطلبان و طرفداران دولت به انتخابات با عنوان رویکرد «حداقلخواهی» و «حداقلخواهی سلبی» یاد کردهاید، فکر میکنید خودشان هم همین تفسیر را قبول داشته باشند؟
بهتر است اول بگویم که خود من و افراد زیادی با همین رویکرد وارد انتخابات و در آن فعال شدهایم. من در برخی شبکههای تلویزیونی و رادیویی و گروههای تلگرامی سعی کردهام در حد توان محدود خودم کمک کنم که همین رویکرد ، اما با واقعگرایی و بدون اغراق و توهمپراکنی که معمولا خوب شروع میشود و بد تمام میشود؛ موفق شود. البته فکر نمیکنم عقلا و افراد غیراحساسی و افراط- تفریطی فعال در انتخابات این اسمگذاری را قبول نداشته باشند. شما مواضع اولیه آقای روحانی مبنی بر اینکه اگر قرار است این گونه افراد رد صلاحیت شوند و انتخابات و مجلس در اختیار یک جناح باشد بهتر است همانها به مجلس بروند و دیگر انتخابات نباشد! را با مواضع بعدی مقایسه کنید به همین نتیجه میرسید. اصلا خود آقای روحانی هم تقریبا همین تعبیر را به کار برد و گفت نفع کم بهتر است از ضرر قطعی.این نظر معنایی جز حداقلخواهی ندارد. یا موضع تاملبرانگیز فرد باتجربه و میانهرویی مثل آقای دکتر یزدی را مقایسه کنید. او در ابتدا به آقای روحانی گفت اصلا زیر بار این انتخابات نرود و سفارش بعدی شرکت در انتخابات در دایره ممکنات بود. یا فکر میکنید چگونه نامهای با امضای نزدیک به سیصد استاد دانشگاه که معمولا اهل رعایت ملاحظات سیاسی و امنیتی هستند با همین مضمون با اسم و رسم مشخص تدارک دیده و به رئیسجمهور داده می شود؟
در واقع صورت مساله این است که متاسفانه در اکثر نقاط کشور امکان رقابت جدی از اصلاحطلبان و اعتدالیها در مجلس گرفته شده است. هر چند آنها سعی کردند همانطور که خودشان هم گفتند به قول معروف با سیلی صورتشان را سرخ نگه دارند و از همین وضعیت روزنهای به شرایط بهتر باز و از تعداد افراطیها در مجلس کم کنند. خدا کند در بین این افراد ناشناس چند بازیکن جدید و حتی ستاره غیرقابل انتظار بیرون بیایند ولی خطر الهه راستگوها هم تهدیدی جدی است.
همچنین در مجلس خبرگان حتی میتوان گفت دوسوم نمایندهها از سوی شورای نگهبان و البته دقیقتر میتوان گفت از سوی شخص آقای جنتی و در حقیقت اطلاعات و دفتر سیاسی سپاه از حالا چیده شدهاند. ولی من همانطور که از قبل هم تاکید میکردم همچنان معتقدم اهمیت مجلس خبرگان خیلی بیشتر از مجلس است و میارزد که برای یک نفر، یک نفر هم تلاش کرد که افراد میانهروتر وارد این مجلس بشوند چون در روز انتخاب رهبر جدید همین تک رایها بسیار موثرند. هر چند متاسفانه شورای نگهبان و در واقع باند پنهان شده در پوشش و پشت سپاه سعی کردند که این مجلس ضعیفتر از قبل هم بشود. ولی چارهای هم نیست باید همه تلاشها را در هر دو جا مصروف کرد. اما با واقعبینی و نه خیالپردازی. متاسفانه انتخابات تهران دارد جور غیررقابتی و بسیار کمرقابتی بودن اکثر نقاط کشو را به دوش میکشد و به وزنکشی سیاسی و البته نمادین تبدیل شده است. همین هم ارزش ریسک و قمار را دارد. همانطور که کاهش افراطیون از مجلس.
از نوشتهها و صحبتهای شما چنین بر میآید که در عین حمایت از اصلاحطلبان معتقدید نباید مصلحتسنجی کرد و باید آنها را نقد هم کرد. اما در سال ۷۸ که نقد به هاشمی رفسنجانی اوج گرفته بود٬ گفته شد که شاید نباید آنطور تند نقد صورت میگرفت. همین نگاه در سال ۸۸ در مقابل جنبش سبز گفت مصلحت نیست موسوی و کروبی در مقابل دهه ۶۰ موضع چنان قاطعی بگیرند. خیلی از نیروهای نزدیک به اصلاحطلبان و ملیمذهبیها چنین مطرح میکنند که دولت درگیر برجام بوده و طرح مساله حصر را همچنان به مصلحت نمیدانند. چرا آن زمان سکوت به مصلحت بود و الان به نظر شما نیست؟
مهندس سحابی و مجله ایران فردا و بسیاری از دوستان ملی – مذهبی ما از اولین منتقدان آقای هاشمی بودهاند. اما همان موقع هم از افراط در این مساله خودداری میکردند. ما در ایران فردا در رابطه با مجلس ششم تیتر زدیم آمدن هاشمی فاجعه نیست و میتواند یک راست میانه را تشکیل دهد. ضمن اینکه بعدا مواضع هاشمی خیلی تغییر کرد. البته همیشه حمایت دوستان ما از جریان اصلاح و اعتدال و غیره به تعبیر اکثر دوستان حمایتی- انتقادی بوده است. در رابطه با دولت روحانی نیز بسیاری از دوستان ما همین موضع را داشتهاند. نامههایی که پیش کسوتان جریان ما در داخل به آقای روحانی دادهاند نشان میدهد که افراد قدیم و ریشهدار جریان به هیچوجه صلح و مصالحه در خارج را از مصالحه در داخل جدا نمیکنند، همانطور که نظریهپردازان جریان مثل دکتر پیمان نیز بارها از رابطه متقابل توسعه سیاسی و اقتصادی یاد کردهاند.
دولت روحانی در سیاست خارجی موفق و در سیاست منطقهای به علت مداخلات نیروهای غیر مسوول ناموفق بوده است. در سیاست داخلی اما به علت برخی ضعفهای درونی خودش ناموفق بوده است. البته از انصاف نباید گذشت که در برخی حوزههای فرهنگی و مدنی و مطبوعاتی وضع از دولت احمدینژاد بهتر شده هر چند در اینجا نیز نقش پیشروی خود جامعه مدنی پررنگتر است. بنابراین برخی سیاستزدگیها و پراگماتیسم و رئال پلتیک افراطی و توجیه کردنهای مکلفانه ضعفهای دولت چندان با محکمات و ادبیات جریان ما نمیخواند. هرچند جریانی بودهایم که در کوتاه آمدن از منافع جمعی خود در برابر منافع ملی تردید نکردهایم. این همیشه در کنار نوعی پرنسیب گرایی ملی، آزادیخواهی و عدالتطلبی و سماجت در پیگیری آنها بوده است. هم باید آن انعطافها را دید و هم این سماجتها و پایبندیهای بر اصول و نیز هویت خاص جریان.
انتخابات پایان تاریخ نیست. آینده را باید در تقابل و تعامل مثلث بین قدرت و دولت و جامعه مدنی دید. دولت روحانی نیز بعد از موفقیت در برجام که امیدواریم به تدریج اثرات اقتصادی مثبتی در زندگی مردم داشته باشد و نیز پس از انتخابات باید وزن بیشتری به اصلاحات سیاسی بدهد.
شما در سخنرانی «سه مشعل سبز» در پاریس که به مناسبت پنج ساله شدن حصر برگزار شد به تخلفات اخلاقی در این انتخابات اشاره کردید اما گفتید فعلا مطرح نمیکنید. در حالی که شما در آن سخنرانی بر حقیقتگرایی تاکید داشتید آیا این مصلحتسنجی نیست؟ سکوت چه معنایی میتواند داشته باشد؟
امیدوارم فیلم آن جلسه همگانی شود. این بحث من در رابطه با سوالی بود که چرا مساله حصر کش پیدا کرده و آیا چشماندازی برای آن هست یا نه؟ من ضمن اشاره به نقش اصلی آقای خامنهای در این رابطه و نیز ضعف دولت گفتم باید یک نقد درونی هم داشته باشیم که چرا این مطالبه مرتب به اولویتهای پایینتری میرود؟ در آنجا به آسیبشناسی پراگماتیسم و رئال پلتیک افراطی پرداختم که یکی از دغدغههای چند ساله اخیرم بوده است. من خودم نیز نسبت به دهههای قبل مرتب پراگماتیستتر شدهام ولی احساس میکنم باید به آسیبشناسی آن نیز پرداخت. ایرانیها هر طرف میپیچند در آنجا افراط می کنند. چه وقتی انقلابی میشوند و چه وقتی اصلاحطلب و حالا که به حداقلخواهی رسیدهاند. یک روز در اوج جنبش سبز ملی مذهبیها میگفتند جلوتراز توانتان نروید و چپ نزنید حالا باید بگویند راست نزنید!
اما در رابطه با آن تخلفات اگر میخواستم بگویم که همان جلسه میگفتم. بهتر است تا بعد از انتخابات صبر کنیم ولی اگر نگاهی به افراد برخی لیستها یا نحوه بسته شدنشان و نیز برخی تحلیلهای انتخاباتی بیندازید حکایت چندان پنهان نیست!
شما در صحبتهایتان به حمایت از اصلاحطلبان اشاره کردید و در ضرورت رای دادن صحبت کردید. شاید در تئوری قابل فهم باشد که امروز رای بدهیم و بعد از رای آوردن لیستهای مورد نظر پیگیر مطالباتمان شویم. اما در عمل چطور؟ انتخابات هر نتیجهای که ممکن است داشته باشد، برنامه فردای روز انتخابات چیست؟
ببینید چند استراتژی کلی برای تغییر در ایران هست. یکی میخواهد فقط از بالا یعنی انتخابات حرکت کند و نسبت به پایین ناامید یا بیاعتماد است. یکی میخواهد از پایین حرکت کند و در بالا راهی نمیبیند. یکی میخواهد از بیرون و توسط قدرتهای جهانی کاری بکند و هم به بالا و هم به پایین ناامید است. برخی نیز مانند بسیاری از دوستان ما معتقد به حرکت موازی و ترکیبی از بالا و پایین هستند و نسبت به حرکت از بیرون هم کاملا کافرند.
برخی تئوریهای گذار به دموکراسی هم الان میگویند یک حرکت و جنبش اجتماعی از پایین موقعی میتواند کمهزینهتر، بهتر و برگشتناپذیرتر به نتیجه برسد که متحدی در بالا داشته باشد. این مساله در جامعه و حکومت نفتی مثل ما اهمیت بیشتری مییابد. بر اساس همه این حرفها «انتخابات» بخشی از راه حل ایران است و نه همه آن. هر چند برخی افراط و اغراق میکنند. در تاریخ ایران از این افراطها و اغراقها زیاد شنیدهام که بعد یا فراموش شده یا به تعادل رسیده است. مثلا موقعی میگفتند مبارزه مسلحانه هم تاکتیک هم استراتژی یا اصلاحات هم تاکتیک هم استراتژی.
برخی قائلان این تئوری بعدا گفتند تئوری ما «اصقلابی» است یعنی انقلاب و اصلاح را ترکیب کردند. حداقلخواهی در مقطع فعلی در انتخابات که آن هم سویههای سلبیاش بیشتر میچربد نیز در همین ردیف است. من آرزو میکنم همین هم به نتیجه و موفقیت برسد. برای همین حد هم با توجه به وضعیتی که جامعه مدنی تحت فشار ما دارد باید خوشحالی کنیم. اما به قول شما باید به فکر فردای انتخابات هم باشیم.
انتخابات پایان تاریخ نیست. آینده را باید در تقابل و تعامل مثلث بین قدرت و دولت و جامعه مدنی دید. دولت روحانی نیز بعد از موفقیت در برجام که امیدواریم به تدریج اثرات اقتصادی مثبتی در زندگی مردم داشته باشد و نیز پس از انتخابات باید وزن بیشتری به اصلاحات سیاسی بدهد. خودش هم از برجام دو یا برجام داخلی یاد میکند ولی نباید فقط حرف و شعار باشد مثل منشور حقوق شهروندی یا برخی توجیهگران افراطی دولت در این رابطه آرزواندیشی کنند و بعد همه چیز به فراموشی سپرده شود.
به یاد آوردم که از مدتها قبل برخی از این افراد میگفتند دولت چند افشاگری مفاسد اقتصادی را نگه داشته است برای دم انتخابات. اما ظاهرا اینها تصور بود تا تحلیل. خلاصه اینها همه فعلا آش کشک خاله شده است که باید برای سد جوع بخوریم اما نباید خودمان را فریب بدهیم و آش کشک را چلوکباب بنامیم. البته واقعیت عریانتر از این حرفهاست و افرادی که در کف خیابان فعالیت تبلیغی انتخاباتی میکنند یا کسانی که در زندگی روزمره عینی و ملموس تلاش اقتصادی دارند از یک طرف و مسوولان کشور که از آمار و ارقام وضعیت جامعه اطلاع دهند از سوی دیگر اهل افراط و اغراق نیستند. اما چون ما ایرانیها زود جوگیر میشویم و تب میکنیم قبل از در آمدن عرقمان در درون هر خط مشی مرحلهای و دورانی باید خودمان به آسیبشناسی و حل تدریجی این آسیبها بپردازیم قبل از اینکه سیلی واقعیت آنها را به یادمان بیاورد.
پیشبینی شما درست یک روز پیش از انتخابات چیست؟
پیشبینی واقعا سخت است، فضای تهران دارد بتدریج اما به سختی انتخاباتی میشود، شهرستانها هم همینطور. خدا کند موجی راه بیفتد و در یک وزنکشی سیاسی در حد همین حداقلخواهی سلبی درس خوبی به حاکمان بدهد. این به همت و تلاش بچههای کف خیابان – البته خیابان انتخابات – در شهرهایی که رقابت در آنها معنادار است بر میگردد تا مردم را قانع کنند که همین حد ابراز وجود و ابراز نظر کردن و نه گفتن در برابر کسانی که در سیاست خارجی میخواهند به سیاستهای تنشزاشان ادامه بدهند و در برابر غرب به روسیه فرصتطلب و معاملهگر تکیه کنند و در منطقه هم میخواهند سرمایههای ملی را در جنگهای نیابتی بیحاصل و ضد منافع ملی ما هدر دهند و در داخل هم در را بر همان پاشنه قبل بچرخانند و دنبال نفوذی بگردند، در برابر سیاستهای میانهروانهای که میخواهند در جهان و منطقه و در داخل هم تا حدی تعامل کنند؛ ارزش و اهمیت قمار کردن انتخاباتی را دارد.