زیتون-فیروزه رمضانزاده: عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان به تازگی گفته است که «زنان میتوانند در انتخابات آینده ریاست جمهوری به عنوان نامزد ثبت نام کنند ولی موضوع رجل سیاسی در شورای نگهبان هنوز به نتیجه نهایی نرسیده است.»
البته این برای نخستین بار نیست که موضوع حضور زنان در انتخابات ریاست جمهوری از سوی این مقام مسوول در شورای نگهبان مطرح میشود اما طرح دوباره آن به گمانهها درباره ارایه تفسیری تازه از عبارت رجل سیاسی و اجازه حضور زنان به عنوان کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری منجر شده است.
در این زمینه با مهرانگیز کار، حقوقدان، پژوهشگر و فعال حقوق زنان گفتگویی انجام دادهایم. خانم کار معتقد است که امکان تحول در نگاه شورای نگهبان نسبت به ریاستجمهوری زنان بسیار بعید است و این اظهارات را نمایشی میداند.
متن کامل گفتگو را بخوانید:
خانم کار در حالی که همچنان تکلیف کلمه «رجال» در اصل اصل ۱۱۵ قانون اساسی مشخص نشده است٬ فکر میکنید تا چه اندازه احتمال دارد که صلاحیت زنان داوطلب برای انتخابات ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان تایید شود؟
من تا آنجایی که یادم میآید قبلا هم زنان را از نام نویسی برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری منع نکرده بودند و حتی سالها پیش تعداد زیادی زن نامزد شده بودند، چون اگر نامزد شدن برای زنان ممنوع بود که اساساً نمیتوانستند اسم نویسی کنند و نمیتوانستند خودشان را به عنوان نامزد ریاست جمهوری معرفی کنند. حتی یادم میآید تعدادی از آنها برنامههای آینده خود را هم اعلام کرده بودند. البته صرف نظر از اینکه اغلب این زنان، زنان بسیار ضعیفی در امر سیاست بودند و هیچ گونه تجربهای نداشتند اما یک حرکت نمادین بود که حتی فیلمی از این حرکت نمادین از سوی خانم دکتر شهلا حائری تهیه شد. در این فیلم مستند که من گمان میکنم در دسترس باشد، با یک یک این زنان مصاحبه کردند.
جمهوری اسلامی از ابتدای تاسیساش نه فقط نسبت به زنان به اصطلاح بیحجاب یا زنان شاغل نامهربان بوده و سرکوب کرده٬ بلکه هر گونه آزادی برای زنان ایرانی و حتی اصلاحات قانونی قبل از انقلاب را بیاعتبار اعلام کرده
اما بعداً در جمع کسانی که صلاحیتشان احراز شد نام هیچ یک از این زنان نبود و به نظر من نباید هم میبود چرا که هیچ کدام از آن زنان دارای شایستگی لازم نبودند. در مورد سخنان اخیر آقای کدخدایی نظر به اینکه اضافه کرده که هنوز در مورد تعریف و تفسیر رجل به یک نتیجه نهایی نرسیدهاند این بار میتوان به این خبر به گونه دیگری نگاه کرد به این معنا که به نظر میرسد شاید میخواهند تفسیری از کلمه «رجل» ارائه بدهند که آن تفسیر جنسیتی نباشد. البته اینها پیشبینی خوش بینانه ما است و معلوم نیست این اتفاق بیافتد و احتمال دارد که این حرکت و این اعلام آقای کدخدایی بیشتر وجهه تبلیغاتی داشته باشد٬ مخصوصاً اینکه بحث حقوق بشر دوباره مطرح شده و قرار شده مذاکراتی با اتحادیه اروپا در این زمینه داشته باشند. بسیار محتمل است که این فقط جنبه تبلیغاتی داشته باشد و به این زودیها شورای نگهبان تفسیر مناسب حال زنان از این اصل قانون اساسی ارائه نکند.
اساساً با توجه به ساختار سیاسی موجود، آیا در حال حاضر زنی که دارای ویژگیهای لازم برای ریاست جمهوری در ایران باشد٬ وجود دارد؟
البته که نه، وقتی که بلندگوها و تریبونهای جمهوری اسلامی مثل خطبههای نماز جمعه یا حتی بیانیههای آقای خامنهای عموما بر این تاکید دارند که اولویت برای زنان خانه داری و شوهرداری است و حتی در عرصه اشتغال کوشش میشود که آنها را به حاشیه برانند، حالا به بهانه وضعیت اقتصادی یا به بهانههای دیگری مثل ضرورت فرزندآوری بیشتر برای کشور و ایجاد مشوقها و اینکه در قانون تعالی جمعیت تاکید شده بر اینکه هر چه خانواده پرفرزندتر باشد زنان و مردان از نظر اشتغال در اولویت قرار میگیرند، همه اینها را که در مجموع در نظر بگیریم به این نتیجه میرسیم که سیاست کلان جمهوری اسلامی اساساً در جهت توانمند شدن زنان حرکت نمیکند. بنابراین در این ساختار، بسیار دشوار است که ما فکر کنیم به فرض، شورای نگهبان تفسیر مناسب حالی از این اصل قانون اساسی ارائه کند. دیگر نهادها و مردان بسیار مقتدر در این نظام سیاسی روی خوشی نشان نمیدهند به اینکه مثلاً یک رییس جمهور زن در ایران حضور داشته باشد٬ به خصوص اینکه میدانیم بدون اشاره آقای خامنهای کسی نمیتواند در انتخابات ریاست جمهوری امیدی به توفیق داشته باشد.
باوجود محدودیتهای قانون اساسی برای نامزدهای ریاست جمهوری، اساسا اگر شورای نگهبان این اصل را به نفع زنان تفسیر کند٬ آیا شانسی برای زنان وجود دارد که رییس جمهور شوند؟
وقتی که میبینیم گفته میشود از جمع رجال سیاسی مذهبی باید رییس جمهور انتخاب شود اینجا برخورد میکنیم به اینکه جمهوری اسلامی از ابتدای تاسیساش نه فقط نسبت به زنان به اصطلاح بیحجاب یا زنان شاغل نامهربان بوده و سرکوب کرده٬ بلکه هر گونه آزادی برای زنان ایرانی و حتی اصلاحات قانونی قبل از انقلاب را بیاعتبار اعلام کرده یا مثلاً حجاب را اجباری اعلام کرده است. خب در این صورت باید یک نگاه تاریخی بیاندازیم به طرز برخورد جمهوری اسلامی با زنان حوزوی، برای اینکه میدانیم یکی از لوازم رییس جمهور بودن این است که او باید یک شخصیت مذهبی و سیاسی داشته باشد، یعنی هم باید درسهای حوزوی را خوانده باشد و از آن نظر شخصیت مناسبی داشته باشد و هم اینکه در عرصه سیاست، فعالیت و کارورزی کرده باشد و با تجربه و آبدیده باشد و این در حالی است که جمهوری اسلامی حتی نسبت به زنان حوزوی و زنان مجتهده به گونهای رفتار کرده که این زنان در حیطههای محدودی فعالیت کنند، با وجود اینکه حکومت، دینی است و ارکان مهم حکومت را شخصیتهای دینی تسخیر و اشغال کردهاند از ولی فقیه بگیرید تا فقهای شورای نگهبان تا اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام تا اعضای شورای عالی امنیت ملی یا شورای عالی انقلاب فرهنگی یا هر نهاد دیگری، نمیبینیم که زنان مذهبی حتی در حد مجتهد در مناصب بالا توانسته باشند این مشاغل را احراز کنند چون مردان به آنها اجازه ندادهاند که به حیطه سیاست به صورت جدی وارد شوند، فقط برخی را میبینیم که در مجلس هستند و آنها هم لزوماً مجتهد نیستند و تحصیلات حوزی ندارند. در هر حال جمهوری اسلامی راه را بر زنان حوزوی هم در امر سیاستگذاری بسته و اغلب، آنها در مقام معلم هستند یا در مقام مربیان پرورشی در مدارس کار میکنند یا در امر به معروف و نهی از منکر و در دانشگاههای مذهبی تدریس میکنند. بنابراین میتوان گفت از نظر سیاسی این زنان همچنان پشت کاروان سیاسی قرار گرفتهاند و به آنها اجازه داده نشده که روی صحنه رفتار و فعالیتها و نمایش سیاسی قرار بگیرند.
بنابراین وقتی که یک جمعی از زنان امکان نداشتند که سیاست ورزی کنند، فعالیت کنند، اشتباه کنند، مورد نقد قرار بگیرند، کنار گذاشته شوند و منصوب شوند٬چگونه میتوانند این زنان به عنوان شخصیت مذهبی سیاسی شناخته شوند، دیگر زنان ایرانی هم که حوزی نیستند و تحصیلات دانشگاهی دارند و در مراتب و درجات بالا قرار دارند عموماً کسانی هستند که شورای نگهبان، آنها را به عنوان شخصیتهای مذهبی، قبول ندارد، این زنان، شخصیتهای دانشگاهی هستند و تعدادشان هم بسیار زیاد است، بسیار هم قابل هستند ولی حتی آنها هم اجازه نداشتهاند که سیاستورزی کنند و خودشان را به عنوان شخصیتی که میتوان گفت از نظر سیاسی پخته است نشان بدهند. زنان سکولار، زنان لاییک، زنانی که معتقد به برابری هستند نیز پیشینه آنها، اعتقادات و مبانی اندیشه سیاسی آنها مبتنی بر برابری است٬ تبدیل میشوند به افرادی که صلاحیت ندارند کاندیدای ریاست جمهوری شوند یا اینکه اگر هم کاندیدا شوند بلافاصله رد صلاحیت میشوند، برای اغلب این زنان، پیشینه قضایی ایجاد شده، برای بسیاری از زنان کارآمد ایرانی هم که خود را به درجات بالایی از آگاهی سیاسی و تجربه سیاسی رسانده بودند پیشینه قضایی درست کردند و باعث شدند کشور را ترک کنند. در این حالت، به فرض هم که اگر از نظر نمایشی، ویترینی و بینالمللی، تفسیری توسط شورای نگهبان بر رجل سیاسی اضافه شود که این تفسیر برای زنان مثبت باشد باز به نظر نمیرسد که حتی زنان حوزوی، زنان مورد قبول خودشان هم که تعدادشان هم بسیار زیاد است در مقام ریاست جمهوری کشور قرار بگیرند، چرا که افراد بیتجربه در امر سیاسی نمیتوانند شایستگی این را داشته باشند که در مقام ریاست جمهوری کشوری قرار بگیرند.
پس با تمامی توضیحاتی که ارائه دادید، اساساً هیچ شانسی برای انتساب زنان به ریاست جمهوری وجود ندارد چه برای زنان کارآزموده دانشگاهی و چه زنان تحصیل کرده حوزی.؟
به عقیده من خیر، برخلاف بسیاری از کشورهای جهان سوم که میبینیم روسای جمهور زن دارند. به علت این محدودیتهایی که جمهوری اسلامی ایجاد کرده- حالا محدودیتهای ذهنی خودشان را کنار بگذاریم- محدودیتهای قانونی که درست کردهاند، بخش بزرگی از زنان، اساساً خودشان نمیروند اعلام نامزدی کنند برای اینکه میدانند میروند دنبال پیشینه آنها و در نتیجه یک موضوعی را پیدا میکنند، مثلاً بدحجابی پیدا میکنند، یا هر چیزی که به آن اسم «ارزشهای اسلامی» گذاشتهاند، آنها که نه خودشان نام نویسی میکنند و اگر نام نویسی کنند تایید صلاحیت میشوند، بخش بزرگی از زنان تحصیل کرده ایرانی هستند که به آنها هم در این ۳۸ ساله مجال داده نشده که در امر سیاسی، کارورزی کنند. این زنان کسانی هستند که در امور فرهنگی کارورزی کردهاند ولی در امور سیاسی هیچ وقت اجازه نداشتهاند و حوزههای زمامداری در ایران، گوش تاگوش مردانه است.
چون همین الان هم خانم مولاوردی که رییس جمهور نیست و یک منصب اجرایی دارد با مشقت کار میکند و نگرش و دیدگاه چیره و غالب فقهای شورای نگهبان اصلاً به منش و روش ایشان علاقهای ندارد.
بخشی هم که میتوان گفت متعلق به خودشان هستند و بهتر است بگوییم دستاموز خودشان هستند و در مدرسههای حوزی درس خواندهاند و کار کردهاند٬ آنها هم هیچ وقت اجازه پیدا نکردهاند که روی صحنه سیاست بیایند. پس بنابراین در هر دو نوع جمعیت زنان، ما مشکل پیدا میکنیم. یک جا میبینیم زن ممکن است شخصیت مذهبی داشته باشد ولی کارورزی سیاسی و شخصیت سیاسی ندارد، یک جای دیگر میبینیم که زن اگر هم شخصیت سیاسی داشته باشد شخصیت مذهبی ندارد، این جداسازی که ایجاد کردهاند حتی در جمعیت زنان، در نهایت سودی برای زنان ایرانی ندارد و به عقیده من تا این نظام سیاسی برجاست زنان نمیتوانند در ایران رییس جمهور شوند.
فکر میکنید زنانی مثل وحید دستجردی یا خانم مولاوردی که در پستهای بالای دولتی فعالیت داشته یا دارند تا چه اندازه برای حضور در عرصه انتخابات ریاست جمهوری شانس موفقیت خواهند داشت؟
من گمان نمیکنم، چون همین الان هم خانم مولاوردی که رییس جمهور نیست و یک منصب اجرایی دارد با مشقت کار میکند و نگرش و دیدگاه چیره و غالب فقهای شورای نگهبان اصلاً به منش و روش ایشان علاقهای ندارد. میبینیم یک روزنامهای به آن شکل به ایشان توهین میکند و اساساً به شکایت ایشان از آن روزنامه اعتنایی نمیکنند، بنابراین ایشان، شخصیت مورد علاقهای برای حکومت نیست. خانم دستجردی را هم گمان نمیکنم تایید صلاحیت بکنند، ممکن است به ایشان علاقمند باشند و موافق سلیقه و طبع مقام رهبری باشد و با دیدگاههای شورای نگهبان توافق آرمانی داشته باشد، چون در کارنامه ایشان بسیاری از حرکتهای ضد زن را پیدا میکنیم، ایشان در مجالس مختلف، کارچرخان طرحهایی بودهاند که این طرحها همه مبتننی بر جداسازی بودند یا زنان نتوانند در مطبوعات حقخواهی بکنند و برای آنها مجازات تعیین شد. این زن یا مردی با این سلیقه اساساً نمیتواند منافع ملی ایران را تامین کند ولی ممکن است منافع شخص رهبری و دیگر نهادهای انتصابی را تامین کند. با این وضع به نظر من این آقایانی که انقدر احساس مردانگی و خودبزرگ بینی میکنند و همه اینها را هم به اسلام نسبت میدهند، حتی این خانمی که میتوان گفت کاسه داغتر از آش است و از خودشان هم نسبت به زنان بیمهرتر است را گمان نمیکنم که تایید صلاحیت بکنند.
یک پاسخ
آقای خمینی در سال ۴۲ با برخورداری زنان از حق رای مخالفت کرده بود. در توجیه این مخالفت امروز گفته می شود ایشان نگران سوء استفاده نظام حاکم از این امر بوده. همین بانوان در سال ۵۷ بر نظامی که برای اولین بار در تاریخ کشور بسیاری از حقوق آنها از جمله حق رایشان را به رسمیت شناخت شورانیده شدند. اینک بعد از قریب به ۴۰ سال از شورش سال ۵۷ تجربه ثابت کرده، زنان ایرانی فارغ از طبقه اجتماعی، سطح سواد و … تمایل شدیدی به افکار محافظه کارانه دارند و نمونه های آنها در اکثر پست های سیاسی افرادی بوده اند که اگر ضد حقوق زن شناخته نشوند، طرفدار برابری حقوق زن و مرد هم نبوده اند. امید به حضور یک زن برگزیده نظام برای تصدی صندلی ریاست جمهوری بسیار خام است و حتی با فرض محال تحقق این تصدی، موجب پشیمانیهای بسیار خواهد بود. امروز موضوع اصلی جنسیت سیاستورزان ما نیست، بلکه جنس آنها مهم است که خراب باشد یا خرابتر.
دیدگاهها بستهاند.