زیتون- آناهتیا بختیار: دانلد ترامپ به زودی دوران چهار ساله اقامت خود در کاخ سفید را آغاز خواهد کرد و در میان همه کسانی که با نگرانی به تغییرات سیاسی آمریکا چشم دوختهآند٬ ایرانیان حامی دموکراسی هم هستند که از پیامدهای احتمالی ریاست جمهوری ترامپ بر روند دموکراسی در ایران هراس دارند.
تردید درباره تداوم یا نقض برجام در آینده یکی از مهمترین محورهای نگرانی است و این تصور وجود دارد که اگر این توافق نقض شود عملا فضای سیاسی در ایران به دست تندروهای محافظهکار میکند و از این موقعیت در جهت تشدید سرکوب استفاده خواهند کرد. در همین زمینه با اردشیر امیرارجمند مشاور ارشد میرحسین موسوی و سخنگوی شورای راه سبز امید گفتگو کردیم. آقای امیرارجمند بهترین سناریو را در شرایط فعلی این میداند که سیاست تنشزدایی امتداد پیدا کند و دولت روحانی در همین ماههای پایانی باقیمانده از دور اول ریاستجمهوریاش برخی از وعدهها در زمینه آزادیهای مدنی و حقوق شهروندی را اجرایی کند.
متن کامل این گفتگو را بخوانید:
به نظر شما بعد از روی کار آمدن ترامپ، چه استراتژیای در قبال آمریکا تامینکننده منافع ملی است؟ اصولا با توجه به گرایش و طرز تفکر ترامپ، جریانهای دموکراسیخواه باید چه رویکردی داشته باشند؟
پاسخ دقیق به این سوال منوط به شناخت استراتژی ترامپ در مورد ایران، منطقه، اروپا، روسیه و چین است. هنوز معلوم نیست ترامپ، جدای از خطابههای انتخاباتی، چه میخواهد بکند. اما به نظرم به صورت کلی عقلانیت و ادامه سیاست تنشزدایی به ویژه در سطح منطقه، فراموش نکردن نقش اروپا به عنوان عنصر تعادلبخش در مقابل آمریکا، در کنار صلابت در مواضع و اعتقاد به استمرار کارآمدی راهبرد نه شرقی نه غربی، تامین کننده منافع ملی ما در منطقه و جهان است.
آنچه نباید کرد، روشنتر است. ما متاسفانه شاهد دو جریان برانداز عملگرا هستیم که برای آنها هدف وسیله را توجیه میکند. این دو جریان با هم در تضاد هستند، ولی هر دو متمسک به ترامپ میشوند: یکی از او دعوت میکند تا برجام را پاره کند؛ یعنی ایران را وارد دوران تنش جدی جدید کند و جریان دیگر به ترامپ نامه مینویسد و از او تقاضا میکند تحریمها را تشدید کند و ایران را در فشار قرار دهد تا جهموری اسلامی سقوط کند. گروهی در داخل و خارج معتقد هستند که مقابله با یک نظام استبدادی در شرایط کنونی، بدون حمایت و حتی مداخله خارجی ممکن نیست. لذا شاهد بودیم که برخی در این راستا تا آنجا پیش رفتند که در کنار صدام، وارد جنگ با کشور خود شدند و اکنون هم برخی از آن حوادث درس نگرفتند و برای ترامپ نامه مینویسند که چنین و چنان کن. آنها فکر میکنند برای استقرار دموکرسی در ایران، باید متوسل به فردی مثل ترامپ شد و او را تشویق و تحریک به مداخله کرد. این عمل ضد منافع ملی است. آنچه آنها از ترامپ میخواهند جز کمک به افزایش فقر و آسیبهای اجتماعی و فساد اثر دیگری نخواهد داشت. با چنین رویکردهایی نه میتوان دموکراسی را برقرار کرد، نه حقوق بشر. چنین اقدامات زیانباری پایگاه مردمی ندارد و باعث خشم مردم میشود.
افرادی مثل آقای شریعتمداری هم در واقع همین رویکرد را دارند، البته با انگیزه متفاوت. آنها هم برانداز هستند چون با جمهوریت مخالف هستند. آنها میخواهند قدرت خود را به هر شکل حفظ کنند، حتی با ایجاد تنش و جنگ برای کشور. آنها هم خواستار تاثیر آمریکا بر توازن قوا در داخل کشور هستند. آنها ادامه حیات خود را در وجود دشمن و وجود بحران مستمر و وضعیت اضطراری مستمر میدانند تا دستشان در جلوگیری از باز شدن فضای سیاسی و سرکوب در صورت لزوم باز باشد.
در کنار برجام و مسایل بینالملل، فکر میکنید موارد احتمالی نقض حقوق بشر هم ممکن است باعث بروز مشکلی برای کشور شود؟
تا هنگامی که نقض حقوق بشر در سطح کنونی ادامه دارد، حقوق بشر در عرصه بینالمللی و در روابط بین ایران با بخشی از جهان، همچنان برای دیپلماسی کشور و متولیان آن چالشزا خواهد بود. بخشی از حکومت، به ویژه قوه قضاییه و نیروهای امنیتی در مقابل نقض حقوق بشر پاسخگو نیستند و شاید بدشان هم نیاید برای وزارت امور خارجه و دولت مشکل درست کنند.
به نظر من گفتمان اصلاحطلبی دچار رخوت شده است و اصرار بر استراتژی انتخاب بین بد و بدتر در بسیاری از زمینهها ما را تنبل میکند
اما آقای روحانی منشور حقوق بشر را منتشر کرده است، لذا انتظار میرود خود عملا به آن پایبند باشد؛ در همین مدت کوتاهی که از عمر دوره اول ریاست جمهوری ایشان باقی مانده هم میتوانند این وعده را با اقدامات موثر به عمل تبدیل کنند. منظورم وعدههایی در چهارچوب قوه مجریه و همچنین در چهارچوب اختیارات و وظایف ایشان به عنوان مجری قانون اساسی است. مثلا در مورد توقف پارازیتها که ناقض حق حیات و حق سلامت مردم است. ایشان باید قبل از فرد یا نهاد دیگری اعتقاد راسخ داشته باشد که واقعا مجری قانون اساسی است. صرفا اینکه تکرار بفرمایند به وعدههای خود پایبند هستم، کفایت نمیکند. در حد امکان باید اقدام کنند.
با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری و حل مساله هستهای، فکر میکنید آقای روحانی باز هم نامزد مناسب اصلاحطلبان و نیروهای تحولخواه و سبز است؟
ابتدا باید یادآور شوم که مساله هستهای کاملا حل نشده است. برجام را باید به صورت یک فرآیند نگاه کرد. اگر درست عمل نشود حفظ همین دستآوردهای موجود هم – چه با دیدگاه موافق و حتی با دیدگاه مخالف – با چالش جدی مواجه میشود و مهمتر اینکه نمیتوان از پتانسیلهای آن استفاده حداکثری کرد. لذا دولت آینده باید دولتی باشد که از آن حفاظت کند و در این راستا هم از همه پتانسیلهای کشور استفاده کند. یک بار ماجراجوییهای آقای احمدینژاد و حامیان او در راس قوا و با محدود و ممنوع کردن مطبوعات و نخبگان حقوقی و غیره از طرح درست بحث و جستوجوی راهحلهای درست و تامینکننده منافع ملی، کشور در وضعیت بحرانی شدید قرار گرفت. انشالله آن را تکرار نکنیم و از گذشته درس بگیریم.
و درباره انتخابات و آقای روحانی؟
در مورد انتخابات و آقای روحانی توجه به چند نکته لازم است:
اول: فعلا این جریان در طیف وسیعی از آن کاندیدای دیگری ندارد. البته آینده میتواند آبستن حوادث مختلفی باشد، زیرا متاسفانه ما تنها تصمیمگیرنده نیستیم و کانونهای اصلی قدرت میتوانند خیلی چیزیها را تغییر دهند که البته امیدواریم که عاقلانه رفتار کنند و غافلگیری ایجاد نکنند.
دوم: با توجه به ساختار حقیقی و نحوه توزیع قدرت و همچنین اشکلات حقوقی به ویژه نظارت استصوابی، انتخابات ریاست جهموری تبدیل به چالشی جدی هم برای مقامات ارشد نظام و اقتدارگرایان و هم دموکراسیخواهان شده است.
البته برای دموکراسیخواهان این انتخابات فرصت هم هست. فرصت هم برای تقویت دموکراسی در کشور و هم برای تمرین آن در جمع خود. لذا در مورد هر انتخابات باید با توجه به مجموعه شرایط تصمیمگیری کرد. آنچه بیش از همه اهمیت دارد و تامین کننده منافع ملی است این است که مجموعه طیفهای مختلف اصلاحطلب و تحولخواه و جنبش سبز با وحدت و به صورت منظم عمل کنند. تنوع و تکثر در این طیف را قبول کنند و به دور از برتریطلبی و زیادهخواهی تلاش کنند.
فرآیند بحث و تصمیمگیری در مورد کاندیدا در حد ممکن دموکراتیزه شود. تبدیل فرآیندهای بوروکراتیک به فرآیندهای دموکراتیک در تعیین کاندیداها چه در مجلس چه در شوراهای شهر و چه در ریاستجمهوری اهمیت اساسی دارد. همچنین برنامهمحور بودن که در انتخابات مجلس به آن توجه نشد و شاهد آسیبهای آن اکنون هستیم. امیدواریم در دو انتخابات پیش رو واقعا در دستور کار همه قرار گیرد.
سوم: اینکه به نظر من گفتمان اصلاحطلبی دچار رخوت شده است و اصرار بر استراتژی انتخاب بین بد و بدتر در بسیاری از زمینهها ما را تنبل میکند. با کنار رفتن آقای احمدینژاد این رویکرد اثر و کارکرد سابق خودش را دیگر نخواهد داشت. از فرصت انتخابات به ویژه انتخابات شوراها باید برای زایش دوباره استفاده کرد که برنامه و مطالبهمحور بودن میتواند در آن نقش اساسی داشته باشد.
باید توجه کنیم تجربه نشان داد که آن رویکردی که اصلاحطلبی را منحصر به اصلاحات حکومت بنیاد و ان هم در سطح بالای آن میکند، عقیم است و کارآمدی لازم را ندارد.
چهارم اینکه این انتخابات ریاست جمهوری با انتخابات دورههای گذشت یک تفاوت دارد. این احتمال وجود دارد که برای تقلیل ریشههای بحرانهای ناشی از انتخابات ریاست جمهوری و امکان مدیریت سادهتر آن تصمیم به بازنگری در قانون اساسی گرفته شود. مثلا یکی از راهحلها میتواند مدتدار کردن دوره رهبری همراه با حرکت به سمت نوعی از نظام پارلمانی باشد که در عین حفظ پست ریاست جمهوری از اهمیت حقوقی سیاسی و دموکراتیک آن کاسته شود. لذا باید تلاش شود رییسجمهور این دوره هم قوی باشد و هم مشروعیت دموکراتیک بالا داشته باشد تا در چنین حالتهایی٬ قدرت اثرگذاری مطلوب برای حفظ جنبه دموکراتیک نظام را داشته باشد.
جنبش سبز میان این جریانهای دموکراسیخواه چه جایگاه و کارکردی دارد؟ آیا در وضعیت حاضر میتوان برای جنبش سبز در عرصه سیاسی ایران، موجودیت قائل شد؟
جنبش سبز یک دسته اصول و پایههای گفتمانی دارد، یک سری مطالبات و گونههایی از بروز و ظهور. تجربه هشت سال اخیر نشان داد که اصول و پایههای گفتمانی و مطالبات جنبش سبز درست مشروع و کارآمد بوده و هست و امروز حتی بیش از سال ۸۸. برای مدتی شکل بروز آن در حرکتهای خیابانی بود که فعلا نیست اما هر کجا کوچکترین فرصتی پیدا میشود آن مطالبات و آن معیارها و آن خواستها دوباره مطرح میشوند.
جنبش سبز زیر پوست وطن است. تا زمانی که مطالبات هست جنبش سبز حیات و نقش محوری دارد. تجربه نشان داد آن رویکردی که اصلاحطلبی را منحصر به اصلاحات حکومتبنیاد و ان هم در سطح بالای آن میکند، عقیم است و کارآمدی لازم را ندارد. جنبش سبز به نقش مردم و جامعه و جوامع مدنی و ضرورت توجه به این پایه دوم، بدون نفی ضرورت اصلاح در حکومت، تاکید داشت؛ به مساله فساد ساختاری٬ به مساله سبک زندگی و بسیاری از مسایل دیگر که مساله حال جامعه است. هر وقت به مشکل برمیخوریم، نباید برگردیم و به عقب صرفا نگاه کنیم بلکه باید به جلو برویم. جنبش سبز اراده برای رفتن به جلو است. با استقامت و صبر و تلاش
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…