در این یادداشت میکوشم با استفاده از مفهوم «تعادل نش» جایگاه مرحوم هاشمی رفسنجانی در سیاست ایران را نشان دهم و برآوردی از وضعیت جدیدی داشته باشم که هاشمی در آن حضور ندارد.
«تعادل نش» یک مفهوم مهم در «نظریهی بازی» هاست. نظریه بازیها بسیاری از وضعیتها، رفتارها، تصمیمها و استراتژیها را در قالب یک «بازی» شبیهسازی کرده و به یاری ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. رفتار سیاسیون و استراتژیهای آنها را نیز میتوان به کمک این نظریه بررسی کرد و برآوردی نسبتا روشن و علمی از آن داشت. با پیشرفت این نظریه، مفهوم «تعادل نش» چنان اهمیت و کاربردی در علوم مختلف یافت که برای صاحب آن جایزه نوبل ۱۹۹۴ را به همراه داشت و به کمک یک مفهوم دیگر در همین نظریه بازی ها با نام «نقطه کانونی» نقش مهمی را در پایان جنگ سرد و تجهیز و رقابت تسلیحاتی آمریکا و شوروی ایفا کرد. داستان زندگی خالق این مفهوم، جان فوربز نش، در فیلم دیدنی «ذهن زیبا» به تصویر کشیده شده است.
در تئوری بازیها، عرصه رقابت و سیاست به مانند یک بازی ترسیم میشود که سیاستمداران و احزاب سیاسی، بازیگران اصلی آن هستند و هر کدام به نوبهی خود تلاش میکنند تا پیروز این بازی باشند و یا بیشترین امتیاز را در بازیهای سیاسی بدست آورند. در این میان «تعادل نش»، «راه حلی از بازی» را به دست می دهد که «باثباتترین نتیجهی ممکن» را در رقابتهای سیاسی به دست میدهد؛ نتیجهای که اگرچه به اندازه کافی دارای «ثبات» است اما «لزوما بیشترین عایدی و بهرهوری را برای تکتک بازیگران ندارد و حتی لزوما بهترین انتخاب هم برای مجموع بازیگران نیست»؛ اما استراتژیهایی که این راه حل پیشنهاد میدهد، نتیجهای نسبتا باثبات و گاه دارای ثبات کامل بهدنبال دارد.
به عبارت دیگر، استراتژیهایی که تعادل نش به بازیگران پیشنهاد میکند، میتواند سرانجام بازی را به نقطهای ثابت و قابل اطمینان برساند تا در آن نقطه، «بازی بعدی آغاز شود».از نکات قابل تامل تعادل نش یکی این است که سود هر بازیکن نه تنها به استراتژی او، بلکه به استراتژی برگزیده دیگر بازیکنان نیز بستگی دارد.
برای انکه تعادل نش بتوانددر دراز مدت و در بازی های متعدد ضامن پیشرفت جامعهی بازیکنان باشد، لازم است تمام بازیکنان بهرهوری خود را افزایش دهند تا تعادل نش بهتری را در بازی تامین کنند.
با ذکر یک مثال نسبتا آشنا میتوان به مفهوم و جایگاه تعادل نش در استراتژیها و تصمیمها پیبرد:
پلیس شواهد کافی دارد که دو متهم مرتکب خرید غیر قانونی اسلحه شده اند. اما پلیس برای آنکه بتواند آنها را به اتهام سرقت مسلحانه نیز محکوم کند، نیاز به اعتراف آنها یا شهادت یکی علیه دیگری دارد. در این وضعیت، اگر هیچکدام از متهمها علیه دیگری شهادت ندهد، هر دو فقط به جرم خرید اسلحه به ۱ سال زندان محکوم میشوند. اما اگر یکی از متهمها علیه دیگری شهادت دهد، به خاطر همکاری از حکم خرید اسلحه بخشوده و از سرقت مسلحانه تبرئه شده و نفر دیگر به هر دو جرم محکوم و به ۵ سال زندان محکوم میشود. و البته اگر هر دو متهم علیه یکدیگر شهادت دهند، هر کدام اندکی تخفیف گرفته و به سبب مشارکت در جرم ها به ۳ سال زندان محکوم میشوند.
در این وضعیت این دو متهم در شرایطی قرار گرفتهاند که باید استراتژی خود را در جلسات بازجویی انتخاب کنند. طبیعی است بهترین حالت برای این دو متهم یا بازیکن این است که هر دو سکوت پیشه کنند و یک سال در زندان بمانند، اما همین «بهترین انتخاب» میتواند یکی از بازیکنها را وسوسه کند که چون دیگری ساکت میماند، پس بهتر است علیه او شهادت دهد و خود از زندان رهایی یابد و دیگری را به ۵ سال زندان بفرستد. و البته همین وسوسه در خاطر دیگری نیز میتواند راه یابد و اینجاست که بازی و رقابت آغاز میشود.
متهمها در اتاقهای جداگانهای بازجویی میشوند و از نتایج بازجویی یکدیگر خبر ندارند. در این شرایط، یک بازی رقابتی شکل گرفته است و میتوان از راه حل «تعادل نش» بهره گرفت.
در نهایت ناباوری راه حلی که تعادل نش به بازیکنها پیشنهاد میدهد، اعتراف علیه دیگری است. وضعیتی که اگرچه بهترین انتخاب نیست، اما کاملا «ثبات» دارد و بازیکن میتواند اطمینان یابد که ۵ سال زندانی نخواهد بود و مشخصا ۳ سال زندانی است. و همین ثبات و اطمینان امکان ادامه برنامهریزی های بعدی برای زندگی و ماندن در زندان را فراهم میکند و…
البته تحلیل این بازی و پرداختن به جزئیات آن و نقش تعادل نش، پیچیدهتر از این میتواند باشد، اما در نهایت، انتخاب درست برای هر کدام از متهمان «اعتراف علیه دیگری» یا خیانت است.
این مثال، نمونه یک بازی ساده بود و در بازیهای پیچیده سیاسی و رقابتهای اقتصادی، ممکن است تعادل نشهای متعددی وجود داشته باشند اما در هر صورت این نقاط تعادل محصول استراتژیهای آگاهانه و ضامن بیشترین ثبات در نتیجهی بازی اند.
به هاشمی رفسنجانی برگردیم. کسی که نام او با مفهوم «مصلحت»، «ثبات» و «اعتدال» گره خورده است. حال به زبان نظریهی بازیها، میتوان گفت هاشمی از زمره سیاستمدارا زیرکی بود که همواره تلاش خود را برای بهرهگیری از راه حل تعادل نش در رقابتهای سیاسی به کار میگرفت و به دیگران توصیه میکرد. یعنی جناحها، احزاب و دستههای سیاسی و اشخاص را به نوعی به بهرهگیری از این راه حل سوق میداد. به زبان رایج، این همان مفهوم «مصلحت سنجی» است در معنای عام است و محصول آن همین ثباتی است که تا به امروز کم و بیش در چهار دههی اخیر در جمهوری اسلامی مشاهده شده است.( برای لحظهای تصور کنید هاشمی نتایح انتخابات ۱۳۸۴ را نمیپذیرفت و به جای آنکه به خدا پناه ببرد اعتراض میکرد و ناگفته ها را میگفت و قواعد بازی را عوض می کرد.)
عدم رضایتی که کم و بیش در بسیاری از مواضع و رفتارهای سیاسی هاشمی و استراتژیهای او نیز به چشم میخورد، میتواند اینگونه توجیه شود که تعادل نش تضمینی برای بهره وری حداکثری و تامین بیشترین سود حتی بازیکن پیروز را هم ندارد، بلکه حداقلها را تامین و امکان تداوم بازیهای بعدی را فراهم میکند. به زبان روزمره این معنایی جز اصلاحات تدریجی و قدم به قدم ندارد.
البته مدعا این نیست که هاشمی تنها کسی بوده است که در این مسیر کوشیده است، اما تردید نمیتوان داشت که موثرترین و اصلیترین چهرهای که نام او پس از انقلاب ۵۷ در سیاست داخلی و حتی خارجی ایران با این مفهوم گره خواهد خورد، هاشمی رفسنجانی است.
امروز، با رفتن هاشمی، این نگرانی وجود دارد که راهحلهای مبتنی بر تعادل نش در رقابتهای سیاسی ایران کمرنگ شده و یا به تمامی فراموش شود. در وضعیتی که یکی از بازیکنان استراتژیک از دست رفته، این نگرانی بهجا و غیر قابل انکار است. اما سوق دادن اذهان و امید به اینکه حسن روحانی و یا شخص دیگری بتواند جای خالی این بازیکن را پر کند، میتواند اسباب انحراف از صورت «مسئله جدید» شود. «مسئله جدید» این است که یا رفتن هاشمی یکی از اصلیترین بازیهای دو دههی اخیر که «رقابت قدرت میان خامنهای و هاشمی» بوده است به پایان رسیده است. فقدان این بازی میتواند تعاریف جدیدی از رقابتهای سیاسی در ایران امروز به دست بدهد که مهمتر و مقدمتر بر مسئله جانشینی هاشمی است.این نوشته مجال پرداختن به این موضوع را ندارد.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…