پیش‌گفتاری درباره‌ی «نسبت تکنولوژی با فرهنگ و دین»

محمدرضا واعظ شهرستانی

مقدمه :
فرهنگ و ارزش های مرسوم در هر جامعه تابعی از آداب و رسوم، سنت ها، اعتقادات و آموزه‌های دینی مرسوم در آن جامعه است؛ در این میان نقش اعتقادات وآموزه های دینی در شکل گیری فرهنگ و ارزش‌ها در جوامع دینی[۱] چشمگیرتر است و معمولا تفکر دینی به عنوان عنصر اصلی شکل دهندۀ فرهنگ و ارزشهای اخلاقی در جوامع دینی قلمداد می‌شود. با ظهور علم جدید و تکنولوژی مدرن[۲] در دنیای جدید، تقابلی میان دین و تکنولوژی در شکل گیری فرهنگ و ارزشها ایجاد شد؛ به طوریکه تکنولوژی نیز نقش به سزایی در شکل‌گیری فرهنگ حاکم بر جامعه پیدا کرد و سبک زندگی جدیدی را برای مردم به ارمغان آورد. بنابراین درچنین وضعی لزوم بررسی رابطۀ میان دین و تکنولوژی و نسبت آنها با یکدیگر در یک جامعه و به خصوص جوامع دینی احساس می‌شود.[۳]

دو نظریۀ مهم دربارۀ ماهیت تکنولوژی
تکنولوژی فعالیت ذاتی بشر است؛ این عبارت، ادعای بسیاری از فیلسوفان است. در این زمینه، عموما دو نظر برای تعریف تکنولوژی وجود دارد؛ عده‌ای آن را به عنوان یک ابزار می‌انگارند و معتقدند تکنولوژی صرفا ابزاری است که بشر به کمک آن،  به منظور تامین نیازهای خود و دیگران، به تغییر محیط و طبیعت پیرامون می‌پردازد. نظر دوم، متعلق به برخی از فیلسوفان همچون جوزف پیت[۴] است؛ آنها تکنولوژی را یک فعالیت انسانی می‌دانند و معتقدند تکنولوژی ابزاری  برای به کارگیری نیست بلکه به کارگیری ابزار است. در حقیقت، پیت تکنولوژی را « انسانیت در مقام کار»[۵] تعریف می‌کند. به عبارت دقیق‌تر، مطابق با این تعریف، تکنولوژی خلق و به کارگیری ابزار برای تغییر محیط اطراف به منظور رفع نیازهای بشری است.

در این زمینه این پرسش مطرح می‌شود که اصولا چرا انسان‌ها به فعالیت‌های تکنولوژیکی می‌پردازند و این فعالیت برای آن‌ها چه ضرورتی دارد؟  شاید بتوان پاسخ به این پرسش را در نیازهایی جستجو کرد که انسان در صدد برآورده کردن آنهاست. آبراهام مازلو[۶] این نیازها را نیاز فیزیولوژیکی، نیاز به ایمنی، نیاز به تعلق خاطر و محبت، نیاز به ارج و اعتبار و نیازِ خودشکوفایی می‌داند. همینطور فردریش راپ[۷] در کتاب خود با نام «فلسفه تحلیلی تکنولوژی» معتقد است انسانها در خلق تکنولوژی سه انگیزه ی عمده دارند: نخستین انگیزه، نیاز پایه‌ای برای بقاست؛ در درجۀ دوم، انگیزۀ قدرت و کنترل قرار دارد و سومین انگیزه با قابلیت‌های عقلانی بشر مرتبط است.

اما رابطه میان تکنولوژی و مقولاتی چون فرهنگ و نظام ارزشی چگونه است؟ برای پاسخ‌گویی به این پرسش ابتدا باید به تعریف واژه فرهنگ پرداخت. در این زمینه تعاریف زیاد و مشابهی برای فرهنگ وجود دارد. اجمالا مجموع فرآورده‌های عقلی و هنری، آداب و رسوم، اخلاق، عقاید، قواعد و عرفیات یک مجموعه  انسانی را فرهنگ آن مجموعه می‌خوانند. اندیشه اصلی در مورد فرهنگ این است که هر جامعه انسانی هویتی دارد و این هویت به منزله  مادریست که همه  آداب و رسوم، هنرها، اخلاق، علوم و مذهب، فرزندان آنند.» اکنون با در دست داشتن چنین تعریف متداولی از فرهنگ، به منظور بررسی رابطه میان فرهنگ و تکنولوژی بهتر است به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش باشیم که آیا تکنولوژی امری خنثی و عاری از محتوای ارزشی است؟ به عبارت دیگر، آیا تکنولوژی مستقل از مقولات فرهنگ و ارزش‌هاست و به کارگیری آن در یک جامعه بر فرهنگ و ارزشهای آن جامعه تاثیرگذار نخواهد بود و یا اینکه تکنولوژی با ظهور خود در جامعه،  فرهنگ و نظام ارزشی حاکم بر آن جامعه را متاثر از جلوه های خویش می کند؟

تکنولوژی و ایجاد یک نظام فرهنگی جدید
فینبرگ[۸] در کتاب «نظریه انتقادی تکنولوژی»  نظریه‌های موجود در مورد تکنولوژی را به دو نوع نظریه تقسیم  می‌کند. نظریه اول، نظریه ابزار‌انگارانۀ تکنولوژی است که تکنولوژی را عاری از محتوای ارزشی و امری خنثی می‌داند؛ یعنی تکنولوژی نسبت به اهدافی که می‌تواند تحقق بخشد خنثی است. به عبارت دیگر، اگر محصولات تکنولوژیکی سبب خیر یا شر شوند، این موضوع تنها به کاربران آنها در هنگام استفاده از آنها بستگی خواهد داشت و تکنولوژی برای هرگونه هدفی که می‌تواند از پس آن برآید، چه خوب و چه بد، قابل به کارگیری است. بنابراین معتقدین به نظریه ابزار‌انگارانه، تکوین و بقای تکنولوژی را تاثیرگذار در مقولات فرهنگی و نظام ارزشی نمی‌دانند.

نظریه دوم، نظریه ذات انگارانه است که ریشه  این نگاه در فلسفه  هایدگر و ایلول است. این نظریه بیانگر آن است که تکنولوژی خنثی نیست و ارزش بار است و با ورود خود به جامعه، نظام فرهنگی جدیدی را به وجود می‌آورد و تمامیت جامعه و نظام اجتماعی را به منظور سازگاری با خود از نو سامان می‌دهد. در این نگاه تکنولوژی یک ابزار نیست، بلکه از ذاتِ مستقل برخورد است و به نحوی خاص برای تامین هدفی خاص طراحی می‌شود و از طریق تعامل با محیط اطراف به یک کل یکپارچه تبدیل می‌شود.

در ادامه به منظور دفاع از دیدگاه دوم، ابتدا به نظر بعضی از فلاسفه که با اعتقاد به جنبۀ خنثی نبودن تکنولوژی نگرانی خود را ابراز می‌دارند، می‌پردازم و سپس به نقد دیدگاه ابزارانگارانه خواهم پرداخت.

هایدگر در آثار خود در این باره شدیدا ابراز نگرانی می‌کند که انسانها با تلقی بیش از پیش از محیط پیرامون خود به منزلۀ چیزی که در اصل باید منابعی را برای کاربرد عملی فراهم آورد، عموما از کیفیت وجود خود می‌کاهند. او معتقد است که تحت چنین شرایطی این تهدید وجود دارد که وجود بشری به وجودی تکنولوژیکی تبدیل شود. هایدگر در مصاحبه ای معروف با مجله ی آلمانی تسایت[۹]، اظهار داشت که : «فقط خدایی می‌تواند اکنون ما را نجات دهد». همینطور برخی فیلسوفان تکنولوژی چون دن آیدی و آلبرت بورگمان نیز آشکارا در سنت پدیدارشناسی و اگزیستانسیالیسم بر نحوۀ تجربۀ افراد از واقعیت تمرکز کرده و عموما تضعیف اینگونه تجارب از واقعیت را از طرف تکنولوژی مخاطره آمیز و خطرناک می‌دانند. همچنین فلاسفه‌ای چون فینبرگ و لانگدن[۱۰] وینر ملهم از جریان فکری مکتب فرانکفورت، که جنبه های سیاسی و اجتماعی را عوامل اصلی مؤثر در تغییر واقعیت می دانند، نیز این جنبۀ تکنولوژی را خطرناک دانسته و انتظار دارند که بتوان از طریق سیاست بر تکنولوژی تاثیر گذاشت. ژاک ایلول[۱۱]، فیلسوف فرانسوی، نیز این بعد تکنولوژی را  مد نظر قرار داده و به ماهیت سیستمی تکنولوژی که نوعی خودمختاری به آن می‌بخشد اشاره می‌کند. او تاثیری بدبینانه از تکنولوژی بر جامعه تصویر می‌کند و هیچ گزیری از آن نمی‌بیند. او معتقد است که تکنولوژی به سازوکاری خود سامان بخش تبدیل شده که جامعه هیچ تاثیر و نفوذی بر آن ندارد. از جمله دیگر نظرات در این رابطه تحلیل زیبای ژرژ سیموندون از مصنوعات تکنولوژیکی به عنوان واسطه های میان جهان طبیعی و جهان فرهنگی است. او معتقد است مصنوعات تکنولوژیکی شکل دهندۀ گذاری هستند از جهان طبیعی به جهان فرهنگی یا مصنوعی. در این حالت سه امکان به چشم می‌خورد: یا آنها جهان‌های طبیعی و مصنوعی را رو در روی یکدیگر قرار می‌دهند(برای مثال هنگامی که به محیط زیست آسیب می رسد)، یا آنها جهان طبیعی را منزوی می‌کنند(به عنوان نمونه هنگامی که شهری زیر زمین ساخته می‌شود) و یا آنها به موجب تلاقی دو جهان از کارکردی برخوردار می شوند(برای مثال آسیاب بادی).

از طرف دیگر، دُن آیدی از فیلسوفان تکنولوژی معاصر که می‌توان آن را در سنت پدیدارشناسی و اگزیستانسیالیسم جای داد در مقاله‌ای با عنوان «اخلاق، ارزیابی تکنولوژی و صنعت» به نقد نگاه ابزارانگارانه می‌پردازد و معتقد است که ما نمی‌توانیم ادعا کنیم که صورت‌بندی اهداف از امکانات تکنولوژیکی مستقل است؛ او اشاره می‌کند که گاه صورت‌بندی اهداف از توسعه و ابزار تکنولوژیکی مستقل نمی‌باشد و ما به واسطۀ پیشرفت و توسعۀ امکانات تکنولوژیکی به تعریف و صورت‌بندی اهداف می‌پردازیم.برای مثال استفاده از تکنولوژی لیزر در ساخت اسباب بازیهایی که فناوری لیزر در آنها به کار برده شده نمونه ای از آن می‌باشد.[۱۲]

همچنین نیل پُست من در این رابطه در مقاله‌ای با عنوان «پنج چیز که ما باید در مورد تکنولوژی بدانیم» این موضوع را غلبۀ تکنولوژی بر فرهنگ دانسته و معتقد است که ظهور تکنولوژی تغییر ارزشهای فرهنگی را به دنبال خواهد داشت. در این مقاله همچنین او اشاره می‌کندکه با ورود تکنولوژی به جامعه، تغییرات تکنولوژیکی ایجاد شده، افزودنی نیست بلکه بوم شناختی است؛[۱۳] یعنی هنگامی که تکنولوژی وارد اجتماع  می‌شود، جزئی از رفتار و آداب و رسوم جامعه خواهد شد و تمامی ابعاد اجتماعی را تحت تاثیر قرار می‌دهد و به راحتی برگشت پذیر نخواهد بود.

باتوجه به مطالب ذکر شده مشاهده می‌شود که تکنولوژی به عنوان فعالیت ذاتی بشر نه تنها خنثی نیست و اثرگذار است، بلکه دارای محتوای ارزشی است و به گونه‌ای حیرت انگیز خود و آثار و لواحقش را در تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسان وارد می سازد. انسان برای تامین نیازهای خویش، اعم از نیازهای زیستی و فیزیولوژیکی، ایمنی، تغذیه، بهداشت، محبت و عاطفه، حمل و نقل و ارتباطات، آموزش و پرورش و… از این پدیده مدد می‌جوید و گویی که از پذیرش آثار و لواحق آن گزیری نیست. حال با داشتن چنین پیش زمینه‌ای از تکنولوژی، مسئله ای که مطرح می‌شود این است که در عصر جدید و دنیای جدید که علم و تکنولوژی سایۀ خود را بر جوامع گسترده، ظهور تکنولوژی در جوامع دینی چه تاثیرات و پیامدهایی را به همراه خواهد داشت؟

در این زمینه به طور کلی می توان گفت در جوامع دینی، دین جوهر و عنصر سازندۀ فرهنگ وارزشها ست، به طوریکه هر نوع کنش فرهنگی متضمن مفاهیم دینی است و ادغامی ذاتی(نه آشکار) میان دین و فرهنگ حاکم بر آن جامعه وجود دارد. در یک جامعۀ دینی، انسان در کانون تعالیم و معارف دینی قرار دارد و گفتار دین به تمامی ترجمان حال و احوال اوست و ترسیم کنندۀ راهی است که انسان برای نائل شدن به سعادت باید بپیماید.

اما این بیان که دین جوهر یا عنصری است که مقوّم فرهنگ و ارزشهاست، در عصر و زمانی که دین تنها تفسیر موجود از جهان و انسان و یگانه منبع تامین کنندۀ کمال و سعادت آدمی است واجد معنا می باشد؛ ولی آیا این نظر در عصر حاضر که جوهر شکل دهندۀ فرهنگ اساسا پراکنده و متکثر شده است نیز صادق است؟ در عصری که بشر فارغ از دین، با ظهور علم جدید و تکنولوژی در دنیای مدرن به آفرینش تفسیرهای دیگر از انسان و جهان دست زده و کمال و سعادت آدمی را به انحای دیگر تصویر کرده و نیازهای دیگری  با      گرایش های  بیشتر به این دنیا کشف کرده، آیا چنین نظر و عقیده ای صادق خواهد بود؟

تلاقی دین و تکنولوژی در دنیای مدرن
انسانهایی که از دل یک جامعۀ دینی بیرون آمده‌اند، ذهنیتی با زمینه های دینی- مذهبی دارند که نمی توان آن را نادیده گرفت؛ پرورش، رشد، شکل‌گیری و قالب ذهنی آنها در فضا و محیطی دینی صورت گرفته است و به همین خاطر همواره هنگامی که فکر می‌کنند، تصمیم می‌گیرند و قضاوت و داوری می‌کنند، بخشی از ذهن آنها معطوف به آن اندیشه‌ها و آموزه‌هایی است که در قالب آنها رشد یافته‌اند و فرار از آنها و نادیده گرفتن آنها تا حدود زیادی ممکن نیست. ریشۀ دین به عنوان منبعی تاثیر‌گذار درتمامی اعتقادات، افکار و اندیشه‌ها و رفتار و شئون انسانی به جهان قدیم بر می‌گردد و عنصری است که از جهان گذشته برای ما باقی مانده و بهترین نماد جهان قدیم است که هنوز در جهان جدید حضور دارد و دلها ی بسیاری را به خود معطوف کرده است.

اما از طرف دیگر، جهان جدید واجد عناصر و ویژگی‌هایی است که در برخی موارد با جهان قدیم و اندیشه‌ها و آموزه‌های دینی سازگاری ندارد. با نگاهی عمیق‌تر می‌توانیم بگوییم که آنچه میان جهان قدیم و جهان جدید فاصله افکنده است، پیدایش و ظهور علم مدرن است که بیش از سه چهار قرن از تولد آن نمی‌گذرد. علم مدرن و خصوصا علوم تجربی طبیعی با چنین مشخصاتی، محصولی امروزین است که در جهان قدیم وجود نداشته است. تکنولوژی محصول و میوۀ علم مدرن است که با تولید محصولات جدیدی چون ایینترنت و فضای مجازی، تلفن‌های هوشمند، ماهواره‌ها، هواپیما، کامپیوتر، راه‌آهن، داروهای مدرن، بمب‌های شیمیایی و تسلیحات هسته‌ای، روش‌های جلوگیری از بارداری، سقط جنین، مرگ آسان، ارتباطات رایانه‌ای و سفرهای فضایی به خط کشی میان جهان قدیم و جهان جدید پرداخته است.

بنابراین می‌پذیریم که آنچه امروز هست و پیش از آن نبوده و در عصر جدید اهمیت محوری دارد و بسیاری از وقایع و ویژگیهای جهان جدید به واسطۀ آن است، عنصر مهمی به نام علم تجربی و محصول آن تکنولوژی مدرن است. علم تجربی به همراه تکنولوژی و صنعت جدید، به منزلۀ یک  مشخصۀ دنیای مدرن می‌باشند و معتقدیم که این امر واقعیت دارد، جریان ساز است و نبض جهان جدید را در دست خود گرفته است. هرجا که مدرنیته می‌رود، علم، تکنولوژی، صنعت و ابزارها و وسایل صنعتی از نخستین چیزهایی هستندکه با خود می‌برد و زندگی امروز بدون این عناصر کم و بیش ناممکن و غیر قابل تصور شده است.

در قسمت های قبلی به این مطلب اشاره شد که تکنولوژی خنثی نیست و هدف ساز است و به تغییر اهداف و غایت‌های انسان می‌پردازد. بنابراین هنگامی که انسان واجد وسایل تازه شد، لزوما واجد اهداف تازه هم می‌شود. در چنین شرایطی، دیگر این تنها هدفها نیستند که ما را به ساختن وسایل فرمان می‌دهند و هدایت می‌کنند، بلکه گاهی این وسایل هستند که به تعریف و صورتبندی اهداف می‌پردازند و به زندگانی ما شکل تازه می‌بخشند و ما به تناسب آنها  نوع روابط انسانی و نوع رابطۀ خود با طبیعت و جهان را تنظیم می‌کنیم و خواه ناخواه نگاه ما نسبت به عالم تغییر می‌کند. برای مثال، امروزه دیگر کمتر کسی پیدا می‌شود که به دنیا نگاه ابزاری نداشته باشد، در حالی که در نگاه گذشتگان به دنیا اثری از نگاه ابزارانگارانه دیده نمی‌شد. نمونۀ آن تصاویری است که از عالم و طبیعت در دیوانهای شعر و آثار ادبی گذشتگان ما همچون حافظ، سعدی و مولانا به جای مانده است. در اینجا جملۀ معروف هگل را یاد‌آوری می کنم که «انسان امروز وقتی به رودخانه‌ای نگاه می‌کند، به پدیده‌ای در حال گذر و به آبی که در این لحظه هست و در لحظه‌ای بعد نیست، نگاه نمی‌کند. انسان امروز مفهوم فنا و مرگ را از آب روان استنباط نمی‌کند، بشر امروز به آب جاری به چشم استخدام می‌نگرد. او از خود می پرسد: آیا می شود این آب را مهار کرد؟ آیا می‌توان توربینی در مقابل آن گذاشت و از آن برق گرفت؟ نگاه امروز یک نگاه صد در صد استخدام‌گرایانه است».  به طور کلی، نگاه امروزین علم و تکنولوژی به جهان چنین نیست که جهان همچون جویباری است که می‌گذرد و خوب است که ما در کنار آن بنشینیم و فقط آن را تماشا کنیم و درس عبرت بگیریم؛  بشر امروز هنگامی که دنیا را مشاهده می‌کند چنین پیش فرض و نگاهی را ندارد که این دنیا بهترین نظم ممکن را دارد، او می گوید شاید در این دنیا بهترین نظم ممکن حاکم نباشد و شاید ما باید خودمان دست به کار بشویم  و نظم بهتری به آن ببخشیم.

حال می توانیم به تلاقی دین و تکنولوژی به خوبی اشاره کنیم.  با مراجعه به منابع دینی (حداقل ادیان توحیدی) این تفاوت دیدگاه نسبت به طبیعت و جهانی که انسان در آن زندگی می‌کند به روشنی قابل تمییز است. برای مثال با مراجعه به کتاب قرآن که منبع معتبر دین اسلام می‌باشد، نگاه دین به طبیعت نگاهی قانع و رضایتمندانه است و هدف علم درجهان‌بینی دینی کشف حقایق هستی و یافتن کارکردهای طبیعت برای هماهنگ شدن با آن و جلب رضایت الهی است، در صورتی که در دنیای مدرن نگاه علم و تکنولوژی به طبیعت و نظام عالم نگاهی استخدام‌گرایانه است و انسان در صدد است تا با استفاده از صنعت و تکنولوژی طبیعت را مطابق با میل و خواسته های خود تغییر دهد.

از دیگر موارد تلاقی دین و تکنولوژی تغییر اهداف و غایات انسان در دنیای مدرن می باشد. تکنولوژی با تغییر وسایل،  اهداف و غایاتی را آگاهانه و یا نا آگاهانه پیش پای انسان می‌گذارد، بطوریکه انسان خود را در شرایط جدیدی می‌یابد. این وسایل و اهداف جدید همراه با مفاهیم و تلقی های جدیدی که انسان از این عالم می‌یابد، ظاهر و باطن زندگی انسان را تغییر می‌دهد. برای مثال، تبدیل شدن یقین به شک یکی دیگر از محصولات دنیای مدرن است که در تقابل با آموزه های دینی قرار دارد؛  دین در جهان قدیم این اطمینان را به آدمیان می‌داد که یقین در اختیار اوست، تنها کافیست انسان از راه و روشی که آن  پیشنهاد می‌کرد پیروی کند تا به سر منزل مقصود دست یابد.

در این راستا همچنین می توان به ظهور سکولاریسم در دنیای مدرن نیز اشاره کرد که علم و تکنولوژی مدرن در پیدایش آن نقش به سزایی دارند. یکی از محصولات دنیای مدرن جهان بینی سکولار است که در اغلب کشورهای پیشرفته و صنعتی جایگزین جهان‌بینی دینی شده است. بدون تردید می‌توان گفت سکولاریسم محصول تغییر اندیشه‌ها و انگیزه‌های بشر امروز است. در سکولاریسم عقل بشری جایگزین دین می‌شود؛ به قول متدینینی همچون دکتر سروش «سکولاریسم در معقول‌ترین و انسانی‌ترین چهره‌اش[۱۴]، معتقد است با توجه به اینکه میان یافته های عقل و احکام شرع و مرادات خداوند انطباق برقرار است، حتی اگر خدا را کنار هم بگذاریم و از او غفلت سهوی و یا عمدی بورزیم، چیزی را از دست نداده‌ایم و زیان نکرده‌ایم؛ بلکه باز هم بر جادۀ صوابیم و خانۀ دنیوی ما آباد خواهد بود»بنابراین همانطور که مشاهده می‌کنیم در عصر جدید تلاقی بسیار جدی و مهمی میان دین و دنیای مدرن که از مهمترین مؤلفه های آن تکنولوژی می باشد، صورت گرفته است.

در چنین شرایطی، با توجه به ویژگی و ماهیت ذاتی دین و تکنولوژی و هم پوشانی این دو عنصر در تاثیرگذاری و جهت دهی به افکار، اندیشه ها و رفتار و شئون انسانی، لزوم بررسی بیشتر نسبت میان دین و تکنولوژی و میزان اثرگذاری هریک در شکل گیری فرهنگ و ارزش های حاکم بر یک جامعۀ دینی به وفور احساس می شود.

پی‌نوشت‌ها:
————————————————–

[۱] منظور از جوامع دینی جوامعی است که بخش به سزایی از باورهای فردی و جمعی افراد آن جامعه یا صریحا دینی است و یا الهام گرفته از دین به‌خصوصی است.

[۲] اگرچه نگارنده به این نکته توجه دارد که انسان‌ از ابتدای پای گذاشتن بر روی کرۀ زمین دارای تکنولوژی خاص خود برای رفع نیازهای زندگی بوده است اما در اینجا منظور تکنواوژی مدرن برآمده از علم جدید بعد از انقلاب علمی قرن شانزدهم میلادی است.

[۳] رابطۀ دین و تکنولوژی همانند رابطۀ علم و دین همواره یکی از موضوعات مورد بحث فیلسوفان به خصوص فیلسوفان متدین بوده است. در این زمینه می توان به فیلسوف معروف علوم اجتماعی ماکس وبر(۱۹۲۰-۱۸۶۴) اشاره کرد. او بر موضوع همکاری مسیحیت پروتستان در توسعۀ صنعتی شدن سرمایه داری توجه و تمرکز داشت. همچنین بعد از مخالفت‌های بسیار با آداب و رسوم سنتی در طول قرن شانزدهم، مدرنیته همراه با بحثهایی بر سر ارجحیت تکنولوژی در امور انسانی به وجود آمد. این بحث ها و مجادله ها به سمت انتقاد از باورهای سنتی مذهب متمایل شد. در این زمینه برای نمونه می‌توان به فرانسیس بیکن(۱۶۲۶-۱۵۶۱) اشاره کرد. او معتقد بود فعالیتهای خیرخواهانۀ مسیحیت به کنترل طبیعت و بهره‌گیری از آن به منظور رفاه وضع بشر نیاز دارد. همچنین مقاله وبر با نام «اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری» (۵-۱۹۰۴) در الهیات کالوینست منابع دیگری از تعهد و التزام به تغییر جهان و طبیعت را ارائه کرد. بر طبق نظر وبر فرهنگ ها با حضور تکنیک ها و فنون شکل می‌گیرد. در این زمینه فیلسوفانی چون رابرت مرتون (۱۹۳۸)، ژاک ایلول و لین وایت (۸۷-۱۹۰۷) نیز اظهار نظر کرده‌اند. برای مطالعۀ بیشتر در این زمینه نگاه کنید به:
Micham, carl., “Religion and Technology”, A Companion to the Philosophy of Technology

[۴] Joseph.c.Pitt

[۵] Humanity at work

[۶] Abraham Maslow

[۷] Friedrish Rapp

[۸] Feenberg

[۹] Der Zeit

[۱۰] Langdon Winner

[۱۱] Jacque Ellul

[۱۲] منظور این است که ابتدا لیزر به عنوان یک ابزار برای هدف مشخصی در علم فیزیک تولید شد. سپس این محصول تکنولوژیک خود هدف ساز شد و در ساخت اسباب بازی‌ها از آن استفاده شد.

[۱۳] Technological change is not additive, It is ecological.

[۱۴] این گفته نقل قول مستقیم دکتر سروش در کتاب سنت و سکولاریسم می‌باشد و لزوما نظر نویسنده نمی‌باشد.

 منابع:

 ۱-Pitt, J. C., (2001), Thinking about technology, Seven Bridge Press, New York

۲-Vries, M.J.de., (2005), Teaching about Technology(An introduction to the Philosophy of Technology for Nonphilosopher), Springer, Chapter. 5, pp. 67-68.

۳- سروش، ع.، ۱۳۷۹، تفرج صنع، ویرایش دوم، صراط: تهران، ص. ۱۰۴

۴-Feenberg, A., (1991), Critical Theory of Technology, New York: Oxford University Press.

۵-Vries, M.J.de(2005), Teaching about Technology(An introduction to the Philosophy of Technology for Nonphilosopher), Springer, Chapter. 5

۶- Van de Poel, I., (2001), Ethics, Technology Assessment and Industry. TA -Datenbank-Nachrichten, ۱۰(۲): ۵۱-۶۱.

۷-Postman, N., “5Thing We Need to Know about Technology

 ۸- سروش، ع.، ۱۳۸۱،  «دین ودنیای جدید۱»، سنت وسکولاریسم، چاپ چهارم، صراط: تهران

۹- همان منبع، «دین و دنیای جدید ۲»

۱۰- مشکی، م.، «دین و تکنولوژی»، منبع پایگاه اینترنتی باشگاه اندیشه(http://www.bashgah.net)

۱۱- سروش، ع.، ۱۳۸۱،«سکولاریسم»،  سنت و سکولاریسم، چاپ چهارم، صراط: تهران

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »