نگذاریم پلاسکو به مسألهای حلنشده تبدیل شود.
جامعه ایرانی تعداد زیادی از مسائل (سقوط هواپیماها، برخورد قطارها، فسادهای بزرگ، و مجرمان مجازاتنشده) را در حافظه جمعی خود دارد.
جامعه همواره صداقت نهادهای تعیینکننده مقصر سوانح هوایی را زیر سؤال برده، به شناسایی دقیق عوامل پروندههای بزرگ فساد شک کرده، و در چنین فضایی حتی برای حوادث طبیعی نیز علتهای عجیب و غریب تراشیده است.
مسائل در چنین فضایی که هیچ نهادی آن قدر اعتمادپذیر نیست تا اعلام موضعاش پایانبخش مسائل باشد، همواره زیر پوست جامعه حرکت میکنند و همچون زخمی باز و بهبودنیافته باقی میمانند.
حتی وقتی مقصرهای واقعی شناسایی میشوند و به مجازات میرسند، وجدان جمعی به آرامش نمیرسد.
همواره گروهی هستند که کثیرند و مطمئناند که عامل اصلی مجازات نشده، علت اصلی حادثه پنهان نگه داشته شده، و رویههای منجر به بروز فاجعه آشکار نشدهاند.
بنابراین، هر بار که مسألهای رخ میدهد، بار و فشار آن بر جامعه احساس شده و در عالم ذهن باقی میماند و بر مردم فشار میآورد. مسائل دائم روی هم تلنبار میشوند و گویی جامعه هیچ مسألهای حل نمیکند و از آن عبور کند.
چنین خصیصهای برآمده از فقدان اعتماد نهادی و زوال سرمایه اجتماعی نهادی در جامعه ایرانی است. مرجعیتی باید قادر باشد مسائل را ختم کند.
این مسأله به گمان من بیش و بزرگتر از خود مسائلی است که برای جامعه به صورت دورهای پیش میآیند.
فردی در جامعهای نظیر نروژ با همه شاخصهای توسعه انسانی و آرامشی که به آن نسبت داده میشود، پیدا میشود که بمبگذاری کند و اجتماع جوانان حزب حاکم را به گلوله ببندد. قریب هشتاد نفر در حادثه سال ۲۰۱۱ در این کشور کشته شدند.
بروز چنین سطحی از خشونت در جامعه نروژ هم ممکن است، اما جامعه در نهایت مسأله را شناسایی کرده و در اذهان پایان یافتن آنرا به رسمیت میشناسد.
آتشسوزی هم ممکن است در کشورهای توسعهیافته رخ دهد و خسارات بسیار به بار آورد.
حالت طبیعی جامعه، بروز مسائل عذابآور برای وجدان جمعی است.
همه جوامع از پیشرفتهترین تا توسعهنیافتهترین به چنین مسائلی دچار میشوند.
تیراندازی به دانشآموزان مدارس در آمریکا یا قتلهای سریالی در کشورهای مختلف از جمله این مسائل هستند.
بروز چنین مسائلی در جوامع امروزی ناخوشایند و در عین حال طبیعی است.غیرطبیعی آن است که جامعه نمیتواند به حل مسأله اعتماد کند و مطمئن نیست که چه درسی از این حوادث گرفته میشود. جامعهای به این ترتیب خلق میشود که مسائل مثل اشباح در اطراف مردم پرسه میزنند، و بر روح و روان آدمیان فشار میآورند.
آدمیان خود را در حصار مسائلی احساس میکنند که بخشی از خاطره جمعی نیستند، بلکه بخشی از حس روزمرهاند بدون آنکه نشانهای از پایان یافتن آنها وجود داشته باشد.
بحران اعتماد و زوال سرمایه اجتماعی، یکی از اصلیترین عوامل خلق چنین وضعیتی است.
«جامعه مسائل حلنشده» وصف چنین جامعهای است.
حادثه پلاسکو فرصتی است تا یک بار هم که شده قدرت سیاسی و جامعه به کمک یکدیگر ثابت کنند میتوانند مسألهای را خیلی روشن بررسی کنند و به نتیجه برسند. معلوم شود حادثه چگونه و در چه فرایندی رخ داده است، و چگونه میشود از این حادثه درس گرفت و مسأله را ختم کرد. «جامعه مسائل حلناشده» باید ثابت کند یک مسأله را میتواند حل کند.
منبع: کانال تلگرام نویسنده