جانباختن مظلومانهی شماری از آتشنشانان ایثارگر پایتخت در ماجرای اطفای حریق ساختمان پلاسکو بازتاب گسترده و معناداری در ایران و میان ایرانیان جهان داشته است. اینرا میتوان بهوضوح در کمیت و کیفیت بازنشر عکسها و خبرها و طرحها و کلیپهای مرتبط با رخداد ناگوار در شبکههای اجتماعی آنلاین و رسانههای گوناگون مشاهده کرد.
اینکه دلیل و علت این بازتاب گسترده و برانگیختن حس همدردی بخش بسیار مهمی از جامعه چیست، موضوع این مکتوب نیست. نکتهی قابل تأمل در حاشیهی ماجرا، و محور اصلی این یادداشت، پرداختن به تفاوت مواجههی محسوس اکثریت جامعه با جانباختگان آتشنشان و نیروهای نظامی ـ امنیتی کشتهشده در سوریه است؛ قربانیانی که در تریبونهای رسمی جمهوری اسلامی «مدافع حرم» توصیف میشوند.
ماههاست که بحث «مدافعان حرم» و جان باختن نیروهای نظامی ـ امنیتی جمهوری اسلامی در سوریه، از پس پرده بیرون افتاده است. انتشار خبر کشتهشدن سردار حسین همدانی، از فرماندهان ارشد سپاه در سوریه در نیمه مهرماه ۱۳۹۴، نقطه عطف علنی شدن ابعاد ماجرا بود.
بعدتر (اردیبهشت ۱۳۹۵) نیز حکایت اسارت و کشتهشدن گروهی از «مدافعان حرم» در شهرک خانطومان در حومه جنوبی حلب سوریه نیز سطحی دیگر از دخالت نظامی ـ امنیتی جمهوری اسلامی در سوریه را به تصویر کشید.
پیش از اینها (از سال ۱۳۹۲) البته جسته و گریخته خبر تشییع پیکر «شهید مدافع حرم» در گوشه و کنار ایران منتشر میشد؛ اما همزمان با علنیشدن دخالت و حضور نظامی ـ امنیتی ایران در سوریه، تبلیغات درباره تشییع پیکر «مدافعان حرم» شدت یافت.
از دیماه ۱۳۹۰ که ظاهرا نخستین نظامی ایران در سوریه جان باخت تا امروز که رهبری و سپاه و بازوهای تبلیغاتی آنان بیهیچ پروا از مداخله و حضور نظامی ـ امنیتی در سوریه سخن میگویند و تشییع پیکر قربانیان با تبلیغات رسمی و بهصورت علنی انجام میشود، راهی طولانی طی شده است.
هسته اصلی قدرت اولویتاش را برای تعقیب عمق استراتژیک ایدئولوژیکاش و نیز تداوم حمایت نظامی ـ امنیتی از حزبالله لبنان و تهدید اسراییل با استقرار در سوریه، به تدریج زیر سایهی ادعای مبارزه با داعش برای تأمین امنیت ایران و ایرانیان قرار داده است؛ نوعی سوءاستفاده از وطندوستی ایرانیان و میل به امنیت شهروندان.
قابل تأمل اما اینجاست که به نظر میرسد با وجود تبلیغات پرحجم رسانهی رسمی جمهوری اسلامی (صداوسیما) و دیگر بازوهای تبلیغاتی حکومت، اکثریت جامعه ارزیابی و نگاهی متفاوت دارد. واکنش اکثریت ایرانیان به کشتهشدن «مدافعان حرم» بهگونهای معنادار متفاوت با واکنش ایشان به جانباختن آتشنشانان است.
این به معنای خشنودی اکثریت ایرانیان از قربانیشدن هموطنان ایشان در سوریه نیست؛ بلکه به مفهوم نوعی نارضایتی از پروژهها و اهداف سیاسی و نظامی ـ امنیتی حکومت در سوریه و منطقه است. دستکم آنکه میتوان به نوعی «فاصلهگذاری معنادار» میان مطلوبها و اولویتهای اکثریت جامعه با حکومت اشاره کرد.
ارزیابی مزبور البته متکی بر هیچ نظرسنجی علمی و دقیق یا پژوهش میدانی و کیفی در ایران نیست؛ چنانکه قابل حدس است انجام اینگونه پیمایشها و تحقیقها در ایران امروز و زیر سایهی استبداد دینی، ممکن نیست. اما وقتی صدها خبر، تصویر یا طرح از آتشنشانان در شمارگان گاه چند صد هزار نسخهای در شبکههای اجتماعی آنلاین دستبهدست و بازنشر میشود، شاهد برای ادعای مزبور کم نیست.
به بیان دیگر، اکثریت جامعه بهشکلی ناخودآگاه میان آتشنشانانی که دغدغهدار نجات جان هموطنان خود هستند و آنرا مستقل از ارزیابیهای ایدئولوژیک و سیاسی ـ امنیتی متحقق میکنند، با «مدافعان حرم»ی که در راستای سیاستهای هسته اصلی قدرت راهی سوریه میشوند، تمایزی محسوس قائل میشود.
این سخن بهمعنای فقدان انگیزههای مذهبی یا ایدئولوژیک در میان تمامی آتشنشانان یا مرزبندی قطعی میان باورهای سیاسی تمامی آنان و هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی نیست؛ بلکه تنها ناظر به داوری متفاوت جامعه از رویکرد و کوشش آتشنشانان و مدافعان حرم، و مابهازای متمایز اقدام ایشان است.
مبتنی برآنچه آمد، میتوان مدعی شد که رفراندومی خاموش در متن جامعه و زیر پوست تبلیغات حکومت جریان دارد؛ عرصهای که اکثریت ایرانیان بهصورت غیررسمی در حال ابراز نظر و تبیین نگاه متفاوت خود هستند؛ تمایلی به هزینهکرد مادی و انسانی حکومت در سوریه نشان نمیدهند؛ رغبتی به صرف بودجه برای تداوم رژیم اقتدارگرای اسد ندارند؛ با حضور مستقیم نظامی ـ امنیتی ایران در سوریه همدلی ندارند؛ و به توسعه و رفاه و امنیت برآمده از مشارکت لایههای اجتماعی و همبستگی عمومی و آشتی در داخل و صلح در خارج، اولویت میدهند.
کانون مرکزی قدرت در جمهوری اسلامی البته همچون دیگر موارد، به خواست اکثریت ایرانیان بیاعتنایی نشان میدهد و به تعقیب چشماندازهای سیاسی و راهبردهای نظامی ـ امنیتی خود مشغول است.
اقتدارگرایان حاکم همچنان به «شکاف» معنادار مزبور (فاصله میان مطلوبهای اکثریت شهروندان و کانون مرکزی قدرت) بیتوجهاند؛ شکافی که بیگمان خود یکی از تهدیدهای مهم برای «امنیت ملی» است و با سانسور و نشر دروغ و تحریف حقیقت و ارعاب و سرکوب و خشونت، حل و رفع نمیشود.
7 پاسخ
در رابطه با فرض اول شما باید گفت که اسد این روزها تنها از سوی اقلیت علوی پشتیابانی نمی شود، بلکه همه اقلیت ها از یزیدیان تا مسیحی ها و … و نیز بخش قابل توجهی از سنی ها (بوِزه اهل تسنن شهری) از وی حمایت می کنند.
در رابطه به فرض دوم شما لطفا به سخنان مایکل فلین مدیر سابق آژانس اطلاعات دفاعی توجه کنید که گفته است: “پشتیبانی از داعش و گسترش آن نتیجه یک تصمیم آگاهانه دولت امریکا می باشد”.
فرض سوم شما هم باز ناشی از کم اطلاعی شما از سیر حوادث در سوریه می باشد. سخنگوی دولت اسد پیشنهاد مذاکره داد و حتی وعده آزادی زندانیان سیاسی و نیز مطبوعات را نیز. اما پیش از آنکه طرفین سوری دعوا بجز اخوان المسلمین بتوانند قدمی در این جهت بردارند، سیل پول، اسلحه و مزدور از مرز ترکیه به سوریه جاری شده بود.
بازهم فرض چهارم تان از سر کم اطلاعی است. ثابت شد که این بمب های شیمیایی از مرز ترکیه به سوریه وارد شده و توسط یکی از نیروهای شورشی برای وارد کردن مستقیم امریکا ره جنگ سوریه صورت گرفت. وگرنه کدام حکومت درگیر جنگی چند هفته بعد از اینکه اوباما گفت خط قرمزش سلاح شیمیایی است دست به چنین اقدامی می زند. و بعد اینکه ثابت شد که گاز بکار گرفته شده در آن جنایات از نوع گازی که در انبارهای ارتش سوریه آن زمان موجود بوده نبوده اند.
فرض پنجم اولا جنگ به خودی خود جنایت است. اما آنچه شما می گویید تکرار مکررات رسانه های غربی است. اوج جنایت از سوی شورشیان تحت حمایت عربستان، ترکیه، اسرائیل و غرب صورت گرفته منتهی رسانه های غربی در قبال آنها سکوت محض کرده و می کنند.
فرض ششم شما با وجود تصحیح آن کاملا مفهوم نیست. اما وضع سوریه نسبت به پیش از ۲۰۱۱ فاجعه است اما با آنچه در کشور لیبی شاهیدم یعنی هرج و مرج، هنوز فاصله دارد.
من به شما نسبت عامل اسرائیلی یا امریکایی بودن نمی دهم. اما شما در این نکته با طرفداران نظام ولایی گویا صد در صد هم نظرید که از هیچ کس پاسخ نخواهید. حتی از یک تحلیل گر!
در رابطه با فرض اول شما باید گفت که اسد این روزها تنها از سوی اقلیت علوی پشتیابانی نمی شود، بلکه همه اقلیت ها از یزیدیان تا مسیحی ها و … و نیز بخش قابل توجهی از سنی ها (بوِزه اهل تسنن شهری) از وی حمایت می کنند.
در رابطه به فرض دوم شما لطفا به سخنان مایکل فلین مدیر سابق آژانس اطلاعات دفاعی توجه کنید که گفته است: “پشتیبانی از داعش و گسترش آن نتیجه یک تصمیم آگاهانه دولت امریکا می باشد”.
فرض سوم شما هم باز ناشی از کم اطلاعی شما از سیر حوادث در سوریه می باشد. سخنگوی دولت اسد پیشنهاد مذاکره داد و حتی وعده آزادی زندانیان سیاسی و نیز مطبوعات را نیز. اما پیش از آنکه طرفین سوری دعوا بجز اخوان المسلمین بتوانند قدمی در این جهت بردارند، سیل پول، اسلحه و مزدور از مرز ترکیه به سوریه جاری شده بود.
بازهم فرض چهارم تان از سر کم اطلاعی است. ثابت شد که این بمب های شیمیایی از مرز ترکیه به سوریه وارد شده و توسط یکی از نیروهای شورشی برای وارد کردن مستقیم امریکا ره جنگ سوریه صورت گرفت. وگرنه کدام حکومت درگیر جنگی چند هفته بعد از اینکه اوباما گفت خط قرمزش سلاح شیمیایی است دست به چنین اقدامی می زند. و بعد اینکه ثابت شد که گاز بکار گرفته شده در آن جنایات از نوع گازی که در انبارهای ارتش سوریه آن زمان موجود بوده نبوده اند.
فرض پنجم اولا جنگ به خودی خود جنایت است. اما آنچه شما می گویید تکرار مکررات رسانه های غربی است. اوج جنایت از سوی شورشیان تحت حمایت عربستان، ترکیه، اسرائیل و غرب صورت گرفته منتهی رسانه های غربی در قبال آنها سکوت محض کرده و می کنند.
فرض ششم شما با وجود تصحیح آن کاملا مفهوم نیست. اما وضع سوریه نسبت به پیش از ۲۰۱۱ فاجعه است اما با آنچه در کشور لیبی شاهیدم یعنی هرج و مرج، هنوز فاصله دارد.
من به شما نسبت عامل اسرائیلی یا امریکایی بودن نمی دهم. اما شما در این نکته با طرفداران نظام ولایی گویا صد در صد هم نظرید که از هیچ کس پاسخ نخواهید. حتی از یک تحلیل گر!
با کمال عذرخواهی این بند تصحیح شود :
: فرض کنیم هواداران حکومت اسلامی و باند نطامی اطلاعاتی مثال لیبی را نشان ما دادند ایا باید باور کنیم که وضع امروز سوریه تحت حاکمیت بشار با یازده میلیون اواره چهار صد هزار کشته غیر نظامی و نابودی که در فیلم ها و عکس ها می بینیم بهتر از لیبی است ؟
ا:فرض کنیم حکومت شبه توتالیتر اسلامی سی سال به دیکتاتوری سرکوبگر خاندان اسد از اموال مردم ایران کمک نمی کرد ایا این حکومت با اقلیت علوی می توانست بر اکثریت سنی چنین سرکوبگرانه حکومت کند و چنان بحرانی بیافریند که بزگترین کشتار و اوارگی مردم در جهان عرب باشد ؟
۲: فرض کنیم حکومت اسلامی ایران از نوری المالکی حمایت بی قید و شرط نمی کرد تا سنی ها را از حکومت و ارتش بیرون راند ایا داعش چنین قدرتی در منطقه می یافت که سنی های بزرگترین شهر عراق را پشت سر خود متحد کند و به نیروی بهت اور بدل شود ؟
۳: فرض کنیم در ادامه انقلاب ها جهان عرب حکومت اسلامی ایران به بشار پشتیبانی نمی داد که سرکوب کن ما در کنار تو هستیم ایا بشار نمی کوشید با مذاکره با مخالفان به راه حلی سیاسی دست یابد ؟
۴: فرض کنیم تصویر ی که حکومت ایران از مبارزه بشار اسد با داعش می گوید باور کنیم ایا باید کشتارصد ها هزار نفر بر اثر بمباران و موشک باران ارتش بشار را هم به حساب بزرگی او بگذاریم . ایا بمباران شیمایی نیروهای بشار در شهرهای سوریه را باید فراموش کنیم ؟ ایا کشتار چهل هزار نفر از کودکان سوری که بخش اعظم ان با بمباران هواپیما های بشار رخ داد فراموش کنیم ؟
۵:فرض کنیم همچون طرفداران هیتلر که مردم را از کمونیست ها ترساندند و به توجیه گری کشتار فاشیستی مشغول شدند ما نیز باید در وحشت از داعش بر کشتار حکومت سوریه چشم ببندیم و با ان همدست شویم ؟
۶: فرض کنیم هواداران حکومت اسلامی و باند نطامی اطلاعاتی مثال لیبی را نشان ما دادند ایا باید باور کنیم که وضع امروز سوریه تحت حاکمیت بشار با یازده میلیون اواره چهار صد هزار کشته غیر نظامی و نابودی که در فیلم ها و عکس ها می بینیم بهتر از سوریه است ؟
۷: اقایان نظامی امنیتی که جنگ تحمیلی را ۵ سال دیگر با به کشتار دادن صد هزار جوان ایرانی ادامه دادید . که بحران اتمی را به قیمت حیف و میل بالا ترین درآمد نفتی هفتصد و پنجاه میلیارد دلاری ایران ادامه دادید . که دشمنی بی معنی با امریکا را به قیمت فقر مردم ایران و نابودی محیط زیستی ایران ادامه دادید . از یک روزنامه نگار نخواهید که پاسخگوی نظرات خود باشد چون او تاثیری بسیار ناچیز بر گروه اندکی خواننده دارد حتی اگر نظراتش اشتباه باشد شما نظامی امنیتی ها پاسخگوی اعمال خود باشید که دور نیست خانمان و تمدن چندین هزار ساله ایران را بر باد دهد !
ا:فرض کنیم حکومت شبه توتالیتر اسلامی سی سال به دیکتاتوری سرکوبگر خاندان اسد از اموال مردم ایران کمک نمی کرد ایا این حکومت با اقلیت علوی می توانست بر اکثریت سنی چنین سرکوبگرانه حکومت کند و چنان بحرانی بیافریند که بزگترین کشتار و اوارگی مردم در جهان عرب باشد ؟
۲: فرض کنیم حکومت اسلامی ایران از نوری المالکی حمایت بی قید و شرط نمی کرد تا سنی ها را از حکومت و ارتش بیرون راند ایا داعش چنین قدرتی در منطقه می یافت که سنی های بزرگترین شهر عراق را پشت سر خود متحد کند و به نیروی بهت اور بدل شود ؟
۳: فرض کنیم در ادامه انقلاب ها جهان عرب حکومت اسلامی ایران به بشار پشتیبانی نمی داد که سرکوب کن ما در کنار تو هستیم ایا بشار نمی کوشید با مذاکره با مخالفان به راه حلی سیاسی دست یابد ؟
۴: فرض کنیم تصویر ی که حکومت ایران از مبارزه بشار اسد با داعش می گوید باور کنیم ایا باید کشتارصد ها هزار نفر بر اثر بمباران و موشک باران ارتش بشار را هم به حساب بزرگی او بگذاریم . ایا بمباران شیمایی نیروهای بشار در شهرهای سوریه را باید فراموش کنیم ؟ ایا کشتار چهل هزار نفر از کودکان سوری که بخش اعظم ان با بمباران هواپیما های بشار رخ داد فراموش کنیم ؟
۵:فرض کنیم همچون طرفداران هیتلر که مردم را از کمونیست ها ترساندند و به توجیه گری کشتار فاشیستی مشغول شدند ما نیز باید در وحشت از داعش بر کشتار حکومت سوریه چشم ببندیم و با ان همدست شویم ؟
۶: فرض کنیم هواداران حکومت اسلامی و باند نطامی اطلاعاتی مثال لیبی را نشان ما دادند ایا باید باور کنیم که وضع امروز سوریه تحت حاکمیت بشار با یازده میلیون اواره چهار صد هزار کشته غیر نظامی و نابودی که در فیلم ها و عکس ها می بینیم بهتر از سوریه است ؟
۷: اقایان نظامی امنیتی که جنگ تحمیلی را ۵ سال دیگر با به کشتار دادن صد هزار جوان ایرانی ادامه دادید . که بحران اتمی را به قیمت حیف و میل بالا ترین درآمد نفتی هفتصد و پنجاه میلیارد دلاری ایران ادامه دادید . که دشمنی بی معنی با امریکا را به قیمت فقر مردم ایران و نابودی محیط زیستی ایران ادامه دادید . از یک روزنامه نگار نخواهید که پاسخگوی نظرات خود باشد چون او تاثیری بسیار ناچیز بر گروه اندکی خواننده دارد حتی اگر نظراتش اشتباه باشد شما نظامی امنیتی ها پاسخگوی اعمال خود باشید که دور نیست خانمان و تمدن چندین هزار ساله ایران را بر باد دهد !
۱- فرض کنیم داعش در قلب تهران و یا دیگر شهرهای میهنمان موفق به اجرای عملیاتی مرگبار شود، آیا در آنصورت همین مردم بیش از نیروهای آتش نشان از «مدافعین حرم» تجلیل و حمایت نمی کردند؟
۲- فرض کنیم ایران در سوریه هیچ نقشی بعهده نگرفته بود، آیا در آنصورت شما موضعی علیه مداخله انگلستان، عربستان، ترکیه تا همین چندی پیش، اسرائیل که نیروی هوایی داعش شده و در نهایت امریکا اتخاذ می کردید؟
۳- فرض کنیم اسد سقوط کرده و گروهبندی هایی که خود را اپوزیسیون می نامند بر سوریه مسلط می شدند، الف) آیا انتظار سرنوشتی غیر از آنچه در لیبی شاهدیم برای سوریه می توان متصور بود؟ ب) در آنصورت موضع شما در قبال شرایط حاکم بر کشور و مردم سوریه چه می بود؟ سکوت محض، همانند بی تفاوی یی که در قبال لیبی نشان می دهید یا شادی و سرور؟
فرض کنیم در ایران نظام استبدادی ولی فقیه حاکم نیست، آنوقت موضع شما در قبال سوریه، عراق، لبنان، لیبی و فلسطین چه می بود؟
فرض کنیم …
آقای کاظمیان شما که همچون من و هزاران شهروند دیگر مدعی اعتراض به غیر پاسخگو بودن قدرت حاکم در ایران هستید، برای یکبار هم که شده پاسخگوی نقطه نظرات خودتان باشید!
۱- فرض کنیم داعش در قلب تهران و یا دیگر شهرهای میهنمان موفق به اجرای عملیاتی مرگبار شود، آیا در آنصورت همین مردم بیش از نیروهای آتش نشان از «مدافعین حرم» تجلیل و حمایت نمی کردند؟
۲- فرض کنیم ایران در سوریه هیچ نقشی بعهده نگرفته بود، آیا در آنصورت شما موضعی علیه مداخله انگلستان، عربستان، ترکیه تا همین چندی پیش، اسرائیل که نیروی هوایی داعش شده و در نهایت امریکا اتخاذ می کردید؟
۳- فرض کنیم اسد سقوط کرده و گروهبندی هایی که خود را اپوزیسیون می نامند بر سوریه مسلط می شدند، الف) آیا انتظار سرنوشتی غیر از آنچه در لیبی شاهدیم برای سوریه می توان متصور بود؟ ب) در آنصورت موضع شما در قبال شرایط حاکم بر کشور و مردم سوریه چه می بود؟ سکوت محض، همانند بی تفاوی یی که در قبال لیبی نشان می دهید یا شادی و سرور؟
فرض کنیم در ایران نظام استبدادی ولی فقیه حاکم نیست، آنوقت موضع شما در قبال سوریه، عراق، لبنان، لیبی و فلسطین چه می بود؟
فرض کنیم …
آقای کاظمیان شما که همچون من و هزاران شهروند دیگر مدعی اعتراض به غیر پاسخگو بودن قدرت حاکم در ایران هستید، برای یکبار هم که شده پاسخگوی نقطه نظرات خودتان باشید!
دیدگاهها بستهاند.