بالاخره روز بیستم ژانویه فرا رسید و دونالد ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رئیسجمهور آمریکا، سوگند یاد کرد و کار خود را از ده روز پیش آغاز کرد. چنانکه افتد و دانی، سیاستهای مهاجرتی غیرعاقلانهی ترامپ، در روزهای اخیر برای بخش قابل توجهی از شهروندان، مشکلزا و دردسر آفرین بوده است. جماعتی بلاتکلیفاند و نمیدانند با در دست داشتنِ ویزا و یا کارت اقامت دائم، میتوانند به امریکا سفر کنند یا نه. دیروز در یکی از برنامههای صبحگاهیِ « سیانان»، تحلیلگری توضیح میداد که طی ۱۰-۱۵ سال گذشته، به گواهی آمار، حداقلِ آسیب از سمت شهروندان ایرانی، عراقی، سوری، سومالیایی، یمنی… به مردم آمریکا رسیده و ردّ پای آنها در عموم حملات تروریستی دیده نمیشود. در مقابل، کشورهای پاکستان، عربستان و افغانستان، که شهروندانشان مسببِ اکثر حملات تروریستی در خاک آمریکا بوده اند، در فهرست اعلام شده جایی ندارند. از اینرو میتوان چنین انگاشت که تصمیمِ اخذ شده، افزون بر مباینت آشکار با سیاستهای مهاجرتی و حقوقبشری و دگر پذیریِ آمریکا، مبتنی بر نظر کارشناسان نبوده و سویهای پوپولیستیِ آشکار دارد.
هر چه پیش میآییم، معالاسف، قرابتهای شخصیتیِ ترامپ و احمدینژاد بیشتر سر بر میآورد و هویدا میگردد: دست به دامان متافیزیکشدن برای مؤید نشان دادنِ خویش،[۱] دست بردن در آمار و اعداد و ارقام مطابق با میل خود،[۲] تصمیمهای ضربتی و ناگهانیِ غیرعاقلانه، بیاعتنایی به نظر کارشناسان و متخصصان، اخراج و کنار گذاشتنِ کسانی که که با مشی و مرام رئیس جمهور، مخالفت میکنند و در پی اجرای قانوناند…
دانالد ترامپ و محمود احمدینژاد، در زمرهی سیاستپیشگانیاند که از ساز و کار دموکراتیک استفاده میکنند و از نردبانِ انتخابات بالا میروند، اما در دل به کرامت انسانی و پاسداشت حقوق اقلیتهای قومی، نژادی و مذهبی باور ندارند. آنها شیفتهی «دیدهشدن» و «بحثبرانگیز بودن» به هر قیمتیاند و متاسفانه برای تحقق این امر خط قرمزی ندارند. مهم نیست با ایشان موافق باشی یا مخالف؛ بلکه نفسِ جنجالی بودن و اذهان را معطوف به خود کردن ، گزینهی مطلوب و اختیارکردنی است. به نزد ایشان، مرکز توجهات قرار گرفتن تحت هر شرایطی؛ اعم از توجه مثبت و همدل بودن و یا توجه منفی و نقد شدن، خواستنی و برگرفتنی و لذتبخش است. شعار نانوشتهی این جماعت از این قرار است: « شهرت بد از بیشهرتی و گمنامی و دیدهنشدن بهتراست»[۳]؛ که بیچاره کسی است که محل اعتنا و توجه قرار نمیگیرد. ازاینرو، بر زبان آوردن سخنان غریب، دروغ گفتن، دستورات آنی و ضربتی صادر کردن و حملات مستقیم و در شکم رقیب رفتن، بخشی از کار و بار سیاسی ایشان است.
همچنین، اقامهی استدلال و سخن گفتنِ منطقی و موجه در قاموس این حضرات چندان جایی ندارد که «هدف وسیله را توجیه می کند»؛ به وقتش دوغ و دوشاب را به هم میآمیزند و حقه سوار میکنند و «مار و مار» میکشند و جهت کرسینشاندن سخن خود از ابزارهایی چون تسخر زدن و تهدید و ارعاب استفاده میکنند. نحوهی پیش کشیدنِ مباحث و سخن گفتنِ ترامپ طی مناظرات انتخاباتیِ ریاست جمهوری اخیر آمریکا، تداعی کنندهی سبک و سیاق مناظرات احمدی نژاد با میر حسین موسوی و مهدی کروبی در سال ۸۸ شمسی بود.
به تعبیر دوستی، مواجهشدن با پدیدهی احمدینژاد پس از اتمام دوران ریاست جمهوری خاتمی، همچنین سر و کله زدن با پدیدهی ترامپ پس از اتمام دورانِ ریاست جمهوری اوباما، مثل رفتن زیر دوش آب سرد پس از سونای بخار است. تو گویی با وضعیتی مواجه میشوی که در آن کثیری از امور در سپهر سیاست تغییر کرده؛ فرد موقرِ معقولی که دغدغههای انسانی و اخلاقیِ پررنگ و اصیلی داشته، جای خود را به کسی داده که به هیچ صراطی مستقیم نیست و پروای حقوقِ بنیادین انسانهای گوشت و پوست و خوندار را ندارد و تنها در اندیشهی پیشبرد اهداف خویش و راضی نگه داشتنِ طایفه و طرفدارانی است که گرد او جمع شده و مشوق اویند.
سرو کار داشتن با چنین شخصیتهای نامتعادل و غریبی در عرصهی سیاست، انصافا دلآزار و غمانگیز و رماننده است. به رغم بادهای ناموافقی که این روزها میوزد، از قضای روزگار، به سبب وجود جامعهی مدنی قوی در آمریکا ( بر خلاف ایران)، امری که قدمتی طولانی دارد و قوامبخش ظهورِ جنبشهای اجتماعی چندی در آمریکای قرن بیستم بوده است؛ میتوان به آیندهی پیشرو، کم و بیش خوشبین و امیدوار بود. کنشگرانِ مدنی میتوانند متناسب با قدرت بسیجِ اجتماعی خود، مانع از تحقق سوداهایی شوند که ترامپ و حواریونش در سر میپرورانند. در این راستا، خوشبختانه، در روزهای گذشته، اجتماعات اعتراضیِ مدنیِ نیکویی در فرودگاهها و شهرهای ایالتهای مختلف آمریکا برگزارشد.
میتوان به تحرکات جامعهی مدنیِ جوان، منسجم و پرنشاطِ کنونی دل خوش داشت و آیندهای بهتر را در افق سیاستِ آمریکا رصد کرد.
——————-
[۱] در مراسمی که به مناسبت تحلیف، شب هنگام برگزار شد، ترامپ به اتفاق همسرش به روی صحنه آمد. وی پس از تشکر از طرفدارانش، به روز مهم و سرنوشت ساز ۲۰ ژانویه پرداخت و تاکید کرد که ما دوباره آمریکای بزرگی را خواهیم ساخت. آنچه دراین میان تامل برانگیز بود، اشاره ترامپ به بارش باران در روز ۲۰ ژانویه، بین دو مراسم صبح و شب و تببین این پدیدهی عادی و متعارف به سبک خویش بود. به روایت وی، بارش باران بر این امر دلالت می کرد که خداوند نیز نظاره گر ما در این واقعه و رویداد خوش و مبارک است. به میان کشیدنِ پای امور متافیزیکی و سوء استفادهی از آن در مسائل سیاسی، سابقه ای طولانی دارد. برای ما که هشت سال دورانِ ریاست جمهوری احمدی نژاد را تجربه و تحمل کردیم و سخنانی نظیر « دیدن هالهی نور» و« ادارهیجلسۀ دانشگاه کلمبیا توسط امام زمان» را از او شنیدیم؛ سخن ترامپ، چندان غریب نمی نماید.
[۲] تعداد بالای کسانی که در راهپیمایی های اعتراضیِ سراسر آمریکا در ده روز اخیر شرکت کردند، از بیدار بودنِ وجدان بخشی از جامعۀ آمریکا و حساسیت ورزیِ نسبت به امور حقوق بشری ای حکایت می کند که ترامپ در دوران مبارزاتی خود، بدانها آشکارا بی اعتنا بود؛ اعم از حقوق زنان، حقوق رنگین پوستان و حقوق اقلیت های دینی. مطابق با آمار، بیش از ۲.۵ میلیون نفر در سراسر آمریکا در تظاهرات های اعتراضی که به مناسبت روز تحلیف ترامپ، سامان یافته بود، شرکت کردند. جالب است، تعداد کسانی که در واشنگتن در این تظاهرات شرکت کردند، از تعداد کسانی که در مراسم تحلیف ترامپ حضور یافتد، بیشتر بود؛ هر چند تیم رسانه ای جدیدا مستقر شده در کاخ سفید، به سبک احمدی نژاد، به تحریف ما وقع پرداخت و تعداد شرکت کنندگانِ در این مراسم را بسی بیش از رقمِ عموم رسانه ها، اعلام کرد.
[۳] Bad publicity is better than no publicity.