پس از فرمان ترامپ مبنی بر لغو روادید هفت کشور از جمله ایران، جدای از وجه نژادپرستانه موضوع، یکی از سوالات متداول این بود که چرا ایران در این لیست است و عربستان نیست؟ اشارهها بیشتر به ردپای پر رنگ عربستان سعودی بود در حملات تروریستی داخل خاک آمریکا. این سوال را نه تنها کسانی که دامن حاکمان کشورمان را از بسیاری اتهامات مبرا میدانند میپرسیدند که حتی کسانیکه به سیاستهای داخلی و خارجی کشور خصوصا در بخش امنیتی منتقدند نیز چنین سوالی را در ذهنشان داشتند. ظاهرا به رغم آنچه حافظ سروده بود این بار رقیب این چنین محترم ماند!
برای پاسخ به این سوال خوب است که از اقتصاد آغاز کنیم، تولید نفت عربستان بیش از ده میلیون بشکه است که عملا این کشور هم به دلیل میزان صادرات و هم تنوع مشتریان، مهمترین صادرکننده نفت است. عربستان صادرکننده نفت به آمریکا هم هست و پس از کانادا، دومین صادرکننده نفت به این کشور است. علاوه براین بخشی از پالایشگاههای تگزاس و لوییزیانا نیز از آنِ این کشور است.
خوب است بدانیم که مجموع ظرفیت پالایشی عربستان حدود ۵.۳ میلیون بشکه است که ۲.۴ میلیون بشکه از این تولیدات پالایشگاهی خارج از مرزهای این کشور است و طبیعی است که این به مفهوم گرهزدن بیشتر امنیت این کشور به امنیت انرژی کشورهای مصرفکننده است. به این معنا که آرامکو شرکت نفت عربستان سعودی دست به سرمایهگذاریهای گستردهای در ژاپن، چین، اندونزی، کره و سایر کشورهای شرق آسیا زده و سهامهای زیادی را در بخشهای نیروگاهی و پالایشی این کشورها از آن خود کرده است. نکته مهم دیگر در نحوه شراکت این سرمایهگذاریهاست، بهطور مثال آرامکو در پالایشگاه فوجیان چین با شرکت اکسون موبیل (که در حال حاضر مدیرعامل آن وزیرامورخارجه آمریکا است) شریک است و در پالایشگاه موتیوای آمریکا با شرکت هلندی-انگلیسی شل. علاوه براینها بازی فروش و عرضه سهام آرامکو، بازی مهمی است که سعودیها آغاز کرده و شرکای تجاریشان را به وسوسه انداختهاند. فایننشال تایمز درخصوص ارزش آرامکو اعلام داشته که اگر ذخایر نفتی تقریبا ۲۶۲ میلیارد بشکهای آرامکو را ملاک قرار دهیم که تقریبا ۱۲ برابر ذخایر نفتی شرکت اکسون موبیل آمریکا در نقاط مختلف جهان است، یا اگر تولید روزانه را در نظر بگیریم، که بیش از مجموع تولید همه شرکتهای آمریکایی است، این شرکت سعودی بزرگترین شرکت نفتی جهان محسوب میشود. علاوه براین سهامها، میزان سرمایهگذاری مستقیم خارجی این کشور تا سال ۲۰۱۳ بیش از ۲۶ میلیارد دلار (این رقم برای ایران کمتر از ۳ میلیارد دلار است) بوده و گفته میشود که این کشور در سالهای اخیر بیش از ۷۰ درصد داراییهای خود را در بازارهای مالی سرمایهگذاری کرده است. نظیر این اطلاعات احتمالا در صنایع نظامی و بسیاری بازارهای مالی دیگر نیز برقرار است.
نتیجه اینکه آنچه امروز ضامن امنیت کشورهاست نه ایدئولوژیها که جریان سرمایه است. در واقع اگر دوران جنگ سرد را فضای تخاصم و تبادل ایدئولوژیها بدانیم امروز به جایی رسیدهایم که شاید بهتر باشد برای سنجش روابط سیاسی بین دولتها، جریان سرمایه را در روابط بین شرکتها بررسی کرد. شاید در دنیای امروز هیچچیز به اندازه تبادل سرمایه در برقراری امنیت کشورها موثر نباشد و برتری و سیطره سرمایه اگر هم تلخ باشد ولی واقعیتی غیر قابل انکار است. اما آنچه که زهر این تلخی را میتواند بگیرد سیاست است، در واقع کارویژه سیاست همین است که زشتیها و پلشتیهای غیرعادلانه را به واقعیات موجه ترجمه کند که اگر نشود دیگر این جنگ قدرت است که موارد را تعیین تکلیف میکند.
از اینرو امروز که با آمدن یک پدیده نوظهور، عدم اطمینان بیشتری بر سر فضای سیاسی کشور و منطقه افتاده، بیش از هر وقت دیگری نیاز به سیاستورزی غیرایدولوژیک و مبتنی بر واقعیات دنیای امروز است و شاید تنها راه نجات، استفاده از سرمایهگذاریهای مشترک برای حفظ امنیت باشد. این امنیتی است که نه با جنگ نیابتی که با صلح نیابتی محقق خواهد شد و به جای موازنه منفی با رقبا موازنه مثبت و کارامدی را فراهم خواهد آورد. شاید اینبار عدو سبب خیر شده باشد و در مضیقه فعلی یاد بگیریم که این امکان که ما نه با زبان ایدئولوژی که با زبان تجارت و نه در میدانهای تخاصم که در بازار تعامل با دنیا سخن بگوییم، امکانی صلحآمیزتر و مفیده فایدهتر است. زبانی که اگرچه همچون انبان ایدئولوژی حاوی کلمات شیک و جذاب نیست و سخن از عدالت و ایثار و انسانیت را فریاد نمیکند اما در افقی وسیعتر اتفاقا بهترین سرمایهگذاری برای صلح و دوستی است. فراموش نکنیم که صلح و امنیت خودبخود حادث نمیشود و برای نیل به آن باید برنامهریزی داشت و به گمانم اولین قدم در این مسیر آن است که به هر نحوی که شده از سرتیتر خبرهای سیاسی و نظامی خارج شویم و اسممان را حواله تیترهای اقتصادی و تجاری کنیم.
اینگونه میتوان با شراکت و تعامل با دنیا هم خطرات امنیتی را رفع کرد و هم رکود بیسابقه اقتصادی که متضمن رنج مضاعف مردمان است را برطرف نمود.
مساله مهم دیگر آن است که به نظر میرسد چرخشی در سیاستهای آمریکا در جهت بهبود وضعیت صنایع سختافزاری پدید بیاید. اگر اینطور باشد و جریان سرمایه به سمت کارتلهای نفتی و صنایع سنگینتر رهنمون شود که قاعدتا مساله انرژی را پررنگتر میکنند، این به معنای رونق احتمالی در بازارهایی است که ما هم در آن بازیگریم و فرصت خوبی برای تعاملات بیشتر فراهم خواهد آمد.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…