در جدیدترین اظهارنظرش، رهبر جمهوری اسلامی با اشاره به تغییر رییس جمهور ایالات متحده گفته است: «ما از این آقایی که تازه آمده، متشکریم؛ تشکر ما بهخاطر این است که زحمت ما را کم کرد و چهرهی واقعی آمریکا را نشان داد. نشان میدهد که حقیقت آمریکا چیست؛ حقوق بشر آمریکایی یعنی چه؛ بچهی پنجساله را دستبند میزنند! حقوق بشر اینها این است.»
بسیار بعید است که از جمع مدافعان و پیگیران بهبود وضع حقوق بشر در ایران، کسی مدعی عدم نقض حقوق بشر در ایالات متحده باشد.
این درحالی است که آیتالله خامنهای و رییس قوه قضاییه منتصب وی و دیگر مقامهای ارشد قضایی جمهوری اسلامی مکرر از نقض حقوق بشر در غرب ـ بهویژه آمریکا ـ میگویند، و به انکار موارد فاحش نقض حقوق بنیادین ایرانیان میپردازند.
مستقل از مکث بر مورد مشخصی که رهبر جمهوری اسلامی به آن اشاره کرده (دستبندزدن کودک پنج ساله) و ظاهرا منبع موثقی برای آن موجود نیست؛ آیتالله خامنهای اتفاقی بسیار مهمتر در آمریکای امروز را از یاد میبرد. رأس هرم نظام سیاسی چشم بر این رخداد معنادار و احترامبرانگیز در ایالات متحده فرومیبندد: صدور حکم مستقل و متفاوت چند قاضی در ایالات متحده علیه دستور ترامپ.
آنجا که قاضی فدرال علیه فرمان ترامپ حکم صادر میکند و دستور میدهد که بخشهایی از فرمان رییسجمهوری آمریکا مبنی بر منع ورود شهروندان هفت کشور به ایالات متحده و بازگرداندن آنها، متوقف شود.
آیتالله خامنهای که از نقض حقوق بشر در آمریکا میگوید، از کنار استقلال باارزش و موثر دستگاه قضایی ایالات متحده میگذرد.
بدیهی است وقتی در ایران، رییس قوه قضاییه منصوب شخص اول نظام است و دادگاههای سیاسی و عقیدتی و امنیتی نظام، تابع منویات و دستورالعملها و رویکردهای رهبر جمهوری اسلامی، و بازوهای سرکوب حکومت، استقلال قضات در این دادگاهها عملا مخدوش شده است.
و در چنین وضع ناگواری در ایران، طبیعی است که رهبر جمهوری اسلامی به استقلال دستگاه قضایی در آمریکا بیتوجهی عامدانه نشان دهد.
چند روز دیگر (۲۵ بهمنماه که فرا رسد) بازداشت غیرقانونی و بدون محاکمه رهبران جنبش سبز، پا به هفتمین سال میگذارد. اتفاق اسفباری که با نظر رهبر جمهوری اسلامی رخ داده و اینچنین تلخ، کش یافته است.
ادامه حصر خانگی موسوی و کروبی و رهنورد، تنها مورد نقض حقوق بشر در ایران امروز نیست؛ اما بیگمان یکی از موارد برجسته و شاخص آن محسوب میشود.
آیتالله خامنهای اما همچنان به مطالبه محسوس رفع حصر و حتی توصیه مشفقانه برخی کارگزاران حکومت و همراهان سابق نظام، بیاعتنایی نشان میدهد.
در سطحی دیگر، هیچیک از احکام قضایی و مجازاتهای ناعادلانه صادرشده علیه فعالان سیاسی و مطبوعاتی و شهروندان معترض در دادگاههای انقلاب، بدون پروندهسازی نهادهای امنیتی و اطلاعاتی و بازجوها، ممکن نبوده و نیست.
به بیان دیگر، استقلال دستگاه قضایی یکسر زیر سایهی پروژههای سیاسی ـ امنیتی کانون مرکزی قدرت، مخدوش شده است.
در عرصهای متفاوت، نکتهی غیرقابل اغماض، آزادی رسانهها و نخبگان و کارشناسان و شهروندان برای انتقاد از سیاست و نظر نفر نخست رژیم سیاسی در آمریکاست. آنجایی که از تجمع خیابانی و شعار گرفته تا انتشار بیانیههای امضادار و انتشار طنز و کاریکاتور و تحلیل صریح، دیدگاه و دستور ترامپ مورد انتقاد و حتی هجو و اعتراض و حمله واقع شده است. وضعی که در جمهوری اسلامی به رویا شبیه میماند.
کدام رسانه در ایران از آزادی و امنیت برای نقد و پرسشگری از دیدگاه رهبر جمهوری اسلامی و مخالفت با آن برخوردار است؟
کدام رسانه یا منتقد و صاحبنظری در ایران از شخص اول نظام انتقاد کرده و به پیامدهای تلخ امنیتی و قضایی مترتب بر آن گرفتار نشده است؟ توقیف روزنامه نشاط پس از انتشار نامه زندهیاد دکتر یدالله سحابی به آیتالله خامنهای در سال ۱۳۷۸ تنها یک مورد مشهور است.
پرهیز آیتالله خامنهای از مصاحبه با هیچ رسانهی داخلی در تمام ۲۷ سال سپری شده از رهبریاش، شاهدی دیگر و برجسته از نشستن وی بر جایگاه «مقام غیرپاسخگو» و «قدسی» است و «خود را از توضیح به شهروندان و افکار عمومی، برتر دانستن».
فهرست موارد نقض حقوق بشر در ایالات متحده یا دیگر کشورهای جهان و منطقه، هیچ توجیهی برای نقض حقوق بشر در ایران نیست. افسوس که حاکمان با این ابزار و توجیه، در مقام گریز از پاسخ به افکار عمومی درباره شواهد پرشمار نقض حقوق بنیادین شهروندان برآمدهاند. نمونههایی که هر روز بیشتر میشوند.
بازداشت شهناز اکملی، مادر شهید مصطفی کریمبیگی (از جانباختگان مظلوم جنبش سبز و عاشورای خونین ۱۳۸۸) یک نمونهی ناگوار و جدید است که در نخستین هفته بهمنماه جاری رخ داده و همچنان ادامه دارد…