پنج نکته در نقد رهبری آشتی‌گریز

مرتضی کاظمیان

در سخنانی که غیرمترقبه نبود، رهبر جمهوری اسلامی به پیشنهاد «آشتی ملی» خاتمی، «نه» گفت. آیت‌الله خامنه‌ای تعبیر «آشتی ملی» را «بی‌معنی» توصیف کرد و با تحریف دوباره حقیقت، اظهار داشت: «مردم با آن کسانی که به روز عاشورا اهانت کردند، قهرند. آنهایی که آمدند وسط خیابان روز عاشورا و با قساوت و لودگی و بی‌حیایی، جوان بسیجی را در خیابان لخت کردند و کتک زدند، ملت با اینها قهر است، و با اینها آشتی هم نمی‌کنیم.»
سخنان رأس هرم نظام سیاسی در ایران از زوایای گوناگون قابل تأمل است؛ نگارنده در زیر به پنج محور اشاره می‌کند.

۱. تحریف‌گری رهبری
آیت‌الله خامنه‌ای بی‌هیچ پروا از حافظه‌ی میلیون‌ها ایرانی و عکس‌ها و فیلم‌های گوناگونی که سرکوب خونین شهروندان معترض را پس از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ ثبت و ضبط کرده‌اند، به تحریف حقیقت می‌پردازد؛ جعل رویدادها در عصر ارتباطات و تکنولوژی اطلاعات.
این نخستین بار نیست که رهبر جمهوری اسلامی به تحریف وقایع خونبار مرتبط با کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ دست می‌یازد. مشکل آنجاست که این‌بار، او با تحریف حقیقت می‌کوشد از پاسخ مثبت به پیشنهاد آشتی‌جویانه و اثباتی خاتمی بگریزد.
رأس هرم نظام سیاسی برای توجیه آشتی‌ستیزی خود، با دروغ‌گویی درباره حوادث پس از انتخابات ۱۳۸۸، می‌کوشد خاتمی ـ و رهبران جنبش سبز و سبزها ـ را «خشونت‌طلب» معرفی کند.
این در حالی‌است که او در نهایت بی‌تفاوتی و بی‌مسئولیتی از کنار قتل ده‌ها شهروند معترض به نتایج دروغین انتخابات ۱۳۸۸ و سرکوب خشن و بازداشت هزاران شهروند دیگر در شهرهای مختلف کشور و حتی فاجعه کهریزک عبور می‌کند؛ کهریزکی که حکایت لخت کردن بازداشت‌شدگان و شکنجه آنان را حتی دستگاه قضایی و نیروی انتظامی جمهوری اسلامی نیز پذیرفتند. رهبر جمهوری اسلامی اما به روایت مجعول خود بسنده می‌کند و از لخت کردن بسیجیان در عاشورای ۱۳۸۸ می‌گوید.

۲. کدام «مردم»؟
آیت‌الله خامنه‌ای از «اجتماع» و «اتحاد» مردم ایران می‌گوید و اینکه افتراق و اختلاف و قهری در کار نیست. او آگاهانه بر مطالبه «رفع حصر رهبران جنبش سبز» که در مراسم تشییع پیکر هاشمی رفسنجانی یا مراسم ۱۶ آذر مطرح شد، چشم و گوش فرومی‌بندد.
معنادارتر آن‌که از نظر شخص اول نظام، حبس خانگی موسوی و کروبی و رهنورد برای شش سال، یا جلوگیری از انتشار اخبار و تصاویر خاتمی در رسانه‌های ایران، شامل هیچ قهری نیست.
رهبر جمهوری اسلامی که خود را عین نظام، و نظام را از آن خویش می‌داند، ظاهرا مردم ایران را نیز تنها همان اقلیتی می‌داند که همراه با هسته اصلی قدرت هستند.
معلوم نیست رهبری که ۲۸ سال پس از نشستن‌اش بر صدر نظام هنوز حاضر به مصاحبه‌ با هیچ نشریه‌ای نیست، و فقهای منصوب وی در شورای نگهبان با «نظارت استصوابی» انتخابات «دومرحله‌ای» سامان می‌دهند، از کدام «مردم» سخن می‌گوید.

۳. فراموشی تاریخ
شخص اول نظام درحالی از پیشنهاد «آشتی ملی» می‌گریزد و بر آن طعن می‌زند که خود را مستظهر به نیروهای نظامی و امنیتی، مستقر و حاکم بلامنازع اوضاع سیاسی ـ اجتماعی می‌داند.
اگرچه آیت‌الله خامنه‌ای زمانی «اهل کتاب» بوده، اما ظاهرا او در مقام حاکمی اقتدارگرا، همچون دیگر خودکامگان تاریخ نیازی به پند گرفتن از رویدادها و تجربه‌های پرشمار تاریخی نمی‌بیند.
او درحالی در بهمن‌ماه به پیشنهاد «آشتی ملی» خاتمی بی‌توجهی نشان می‌دهد که بعید است پیام مشهور محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران را در آبان‌ماه ۱۳۵۷ نشنیده باشد. آنجا که شاه بر «انقلاب ملت عزیز ایران» و خشم و خیزش مردم ایران علیه «فساد و ظلم»، مهر همدلی و تأیید زد و تصریح کرد: «متعهد می‌شوم که خطاهای گذشته و بی‌قانونی و ظلم و فساد دیگر تکرار نشود، بلکه خطاها از هر جهت جبران نیز گردد.»
شاه هم‌چنین اعلام کرد: «من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم. تضمین می‌کنم که حکومت ایران در آینده براساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و اراده ملی به‌دور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود.»
رهبر جمهوری اسلامی اما ظاهرا تاریخ را از یاد برده یا به هر علت و دلیل، خود را در اداره کشور، بی‌نیاز از تکیه به مشارکت اجتماعی فزاینده و همه‌جانبه‌ی لایه‌های اجتماعی می‌بیند.

۴. از «آشتی‌گریزی» تا «سرزمین سوخته
»
هیچ حاکم اقتدارگرایی بدون کنش‌گری مخالفان و بروز فشار اجتماعی، و بدون تکوین نیروی اجتماعی خواهان آزادی و دموکراسی، به بسط فضای سیاسی و مذاکره و مصالحه تن نداده است.
حتی در مواردی نیز که گذار به دموکراسی از طریق داد و ستد در حاکمیت و با تکیه بر نقش نخبگان متحقق شده (مواردی چون اسپانیا، شیلی و برزیل)، باز میان جناحی که در ساختار سیاسی قدرت به دموکراتیک‌سازی مشغول می‌شود و طیفی از مخالفان معتدل، نوعی تفاهم رخ می‌دهد.
تکلیف مواردی چون آفریقای جنوبی و لهستان و کره جنوبی که گذار به دموکراسی از طریق مصالحه و مذاکره متحقق شده، مشخص است؛ جایی که حکومت متأثر از جنبش‌های اجتماعی توانمند و کنشگری مخالفان، ناگزیر از مصالحه با مخالفان شده است.
بدیهی است هرچه اقتدارگرایان حاکم در پیگیری پروژه‌های خود و تداوم ماندگاری غیردموکراتیک خویش اصرار داشته باشند، هزینه‌های گذار به دموکراسی برای کشورهای زیر استیلا، افزایش یافته است. نمونه‌های لیبی و سوریه تنها دو شاهد فاجعه‌بار پیش چشم هستند.
رهبر جمهوری اسلامی ظاهرا اصرار دارد ازجمله رهبرانی باشد که حتی به «ناگزیر» تن به مصالحه ندهد. آیت‌الله خامنه‌ای ظاهرا از تداوم رژیم سرکوبگر اسد در سوریه ـ با تکیه بر خشونت حاد و گسترده علیه مخالفان ـ به شوق آمده و ابایی از حکمرانی بر سرزمین سوخته نیز ندارد.

۵. خشونت‌پرهیزی مخالفان در ایران
بخت با ایران است که رهبران و کنش‌گران جنبش سبز، و نیز اکثریت معنادار منتقدان و مخالفان سیاسی، در برابر سرکوبگری مستقر، «خشونت‌پرهیزی» نشان داده و می‌دهند.
برخلاف روایت مجعول رهبر جمهوری اسلامی، رهبران جنبش سبز پیوسته بر پیگیری مطالبات بدون خشونت تاکید کرده‌اند. اگر مواجهه‌ی بی‌رحمانه و غیرانسانی نیروهای سرکوبگر در عاشورای ۱۳۸۸ نبود، چه‌بسا که همان معدود واکنش‌های تند رخ نمی‌داد.
چنان‌که موسوی در بیانیه پس از عاشورای ۱۳۸۸ خود تصریح کرد: «مشاهده فیلم‌های تکان‌دهنده عاشورا نشان می‌دهد که اگر شعارها و حرکات جاهایی به سمت افراط غیرقابل قبول کشانده می‌شود، ناشی از به زیر انداختن افراد بی‌گناه از روی پل‌ها و بلندی‌ها، تیراندازی‌ها و آدم ‌زیرکردن‌ها و ترورهاست… هیهات! مسئولان اشتباهات گذشته را این‌بار در وسعت بیشتر تکرار می‌کنند؛ آنها می‌اندیشند سیاست ارعاب تنها راه‌حل است.»
رهبر جمهوری اسلامی اما بی‌اعتنا به توصیه‌های موسوی و کروبی و خاتمی، و بی‌توجه به واقعیت‌های اجتماعی ـ سیاسی، برای تداوم اقتدارگرایی مسلط، همچنان به تحریف حقیقت و تقدیس خشونت بسنده می‌کند. ادامه حبس غیرقانونی رهبران جنبش سبز، شاخصی از مواجهه سرکوبگرانه کانون مرکزی قدرت است.
واکنش قابل پیش‌بینی شخص اول نظام به پیشنهاد «آشتی ملی» خاتمی، از سویی تأسف‌بار بود و از سوی دیگر، تذکری دوباره برای منتقدان وضع موجود.
راه خروج از بن‌بست سیاسی مستقر، از «بن‌بست اختر» و «رفع حصر» رهبران جنبش سبز می‌گذرد.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

4 پاسخ

  1. مسئولیت حاکمیت ایران در لباس ماموران سازمانهای جاسوسی خارجی در جنگ داخلی و نابودی ایران تعریف شده . همانند سوریه و لیبی . حتی گروههای مسلح را هم در آستین خود پرورش داده با در شمایل مخالف حکومت برآشوبند ، تا به این بهانه حاکیمت بتواند نابودگری را توجیه کند . سران دول قدرتمند دنیا از حاکمان ایران حمایت میکنند و اپوزیسیون ایران فقط تحلیل و تفسیر میکند و حرف میزند . حتی اپوزیسیون در دامن کشورهای قدرتمند زندگی میکند و هیچ وقت از نقش کثیف و مسئولیت آنها چیزی نمی گوید و افکار جهانی را مطلع نمیکند . این روش اپوزیسیون هم خواست دول جهانی و حاکمیت ایران است . حاکیمت ایران از اینکه خشن ، وحشی و تروریست قلمداد شود بیشتر راضی است .

  2. همه راه خروج پیشنهاد میکنند، من راه ورود!
    صداقت !
    موسوی و کروبی و حامیانشان در برائت از روزهای سرکوب گری شان صادق و صریح نبوده اند!
    هواداران بعضا افراطی شان، تکلیف خود را معلوم نکرده اند که کدام طرف جوب، جوی ایستاده اند.
    راه ورود به نظام و رهبری آن مرزبندی با ساختار شکنان و دودوزه بازان است. کاری که همه بنوعی تردید و رو دربایستی دارن رهبران نظام ها وقتی در قدرتند و یا توهم قدرت، به این زودی ها وا نمی دهند. آنها هم تند روانی در اطراف خود دارند!
    انصافتان کجا رفته؟ به هم در!

  3. دوستان اصلاح ظلب که هرکاری میکنیدکه شایدنظام ولایت مطلقه حاضرشودشمارادرقدرت سهیم گرداند ولی میبینید که نمیشه زیرا این خلاف ماهیت نظام اقتدارگراست خودراخسته نکنیدوبااین اعمال ملت راهم به بیراهه نبریدبگذاریداین نظام درآتش قهری که خودشعله ورساخته بسوزدوملت وکشوربه آزادی واستقلال ورشدوعدالت برمبنای اسلام بمثابه بیان آزادی داستقلال برسد

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه می‌پردازم. به امید مانایی صلح، جنگ حتا حوصله‌ای برای نگارش و خواندن اینگونه مطالب نخواهد

ادامه »

در جهان امروز، رادیکال‌های فکری اغلب به چهار جریانِ عمده رادیکالِ راستِ سکولار، رادیکالِ چپِ سکولار، رادیکالِ بنیادگرای مذهبی و رادیکال عرفانی دسته‌بندی می‌شوند.

ادامه »

آقای خاتمی، بسیار کوشید اصلاحات مورد نظر خود را به عنوان یک روش برای اصلاح و بهبود جمهوری اسلامی در

ادامه »