«مرگ پایان کبوتر نیست/… مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد/ مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن میگوید/ مرگ با خوشۀ انگور می آید به دهان/…مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است/ مرگ گاهی ریحان میچیند/ …گاه در سایه نشسته است به ما مینگرد».
حاجتی به یادآوری نیست که خانوادهی بازرگان، از خانوادههای مشهور و محبوب و خوشنام در ایران معاصر است. مهندس مهدی بازرگان، استاد دانشگاه، قرآن پژوه، نواندیش دینی، از بنیانگذارانِ «نهضت آزادی ایران»، اولین نخستوزیر پس از انقلابِ بهمن ماه سال ۵۷، نمایندهی مجلس … بود. چنانکه در جای دیگری آوردهام، اصالت، حریت و صداقت، میراث ماندگارِ آن بزرگوار بود[۱]؛ وی مصداق بارز این سخن حکیمانهی سعدی بود و نامی نیک از خویش بر جای گذاشت:
دو چیز حاصل عمر است نام نیک و ثواب
وز این دو درگذری کل من علیها فان
هر چند بخت یارم بوده و توفیق انس و بازخوانیِ آثار مرحوم بازرگان را داشته ام؛[۲] مع الاسف روزگاری که ایشان در قید حیات بود، مجال دیدار و در محضر ایشان نشستن را نیافتم. درعین حال، خرسندم که مجال آشنایی و نشست و برخاست درازآهنگِ با خانوادهی محترم بازرگان طی بیست و پنج سال اخیر را داشته ام. با امیر علی بنیاسدی، نوهی مهندس بازرگان که این روزها در غم از دست دادن مادرش، فرشته بازرگان، به سوگ نشسته، به یک دبیرستان میرفتیم و در سفر و حضر با هم بوده و دوستان و خاطرات مشترکِ بسیار داریم. با نوید بازرگان، فرزند مهندس بازرگان هم مدت مدیدی است رفاقت صمیمانهای داریم؛ بارها از گفتوگوی با او که در رشتهی ادبیات فارسی دکتری دارد و در متون کلاسیک ادب و عرفان فارسی، غور و توغل کرده، لذت برده و آموختهام. به خاطر دارم در مراسم ترحیمِ پدر در «حسینیه ارشاد» در سال هفتاد و سه شمسی، نوید از شب پیش از سفر بیبازگشتِ پدرش سخن گفت و تفالی که به همین مناسبت به دیوان حافظ زده و غزلی که آمده بود:
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
فرصت شمار صحبت کزاین دوراهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن
بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار
کاخر ملول گردی از دست و لب گزیدن
نوید از تفال به خواجه حافظ دلش لرزیده بود؛ تو گویی که دریافته بود این سفر، خوش عاقبت نیست.
در میان اعضای خانوادهی بازرگان، علاوه بر امیرعلی و نوید، به تفاریق، توفیق دیدار و گفتوگو با مهندس عبدالعلی بازرگان را داشته ام؛ افزون بر دیدار در جلساتِ « انجمن اسلامی مهندسین» و محافلِ دعای کمیل و شبهای قدر در دههی هفتاد شمسی، بیش از بیست سال است با آثار صوتی و قلمی ایشان دربارهی قرآن و نهج البلاغه آشنا بوده و از آنها بهرهمند گشتهام.
فرشته بازرگان، دختر مهدی بازرگان بود، همسر محمد حسین بنیاسدی و خواهر عبدالعلی بازرگان. او چند دوره عضو شورای مرکزی «نهضت آزادی ایران» بود، همچنین عضو هیات مدیرهی مجتمع نیکوکاری «رعد». علاوه بر فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، وی سالها دلمشغول مطالعات قرآنی بود و جلسات متعددی در این باب برگزار کرد.
فرشته بازرگان، نظیر دیگر فرزندان، ایام تلخ و رنجآلودی را سالهای پیش ازانقلاب تجربه کرد، روزگاری که پدرش در زندان برازجان، دوران حبس خود را سپری میکرد. همچنین در سالهای اولیهی انقلاب، به عنوان عضوی از «نهضت آزادی»، در معرض انواع فشارها و تضییقات سیاسیای بود که اعضای نهضت با آن مواجه بودند. اواخر دههی شصت شمسی، تعدادی از اعضای نهضت آزادی به زندان افتادند؛ عبدالعلی بازرگان و محمدحسین بنیاسدی در زمرهی دستگیر شدگان بودند. میتوان تصور کرد که در آن روزها و شبهای تیره و سرد و استخوان سوز، بر فرشته خانم چه گذشته؛ هم همسرش در بند بوده، هم برادرش، هم ناظرِ حوالِ پدر سالمندش بوده که دلنگران موقعیت پسر، داماد و یارانِ در حبسش بوده است.
زندگی معجون غریبی است، بالا و پایین و قبض و بسط و تلاطمهای بسیار دارد. به تعبیر حافظ:
بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند
تا کار خود ز ابروی جانان گشادهایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیدهای
ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم
انسان، مرغ مهاجر و شقایقی است که با داغ و رنج زاده میشود؛ در این میان، افرادی که بلند نظرند و در راستای تحقق آرمانهای خود، ناملایمات و سختیها را به جان میخرند، به رغم مواجهشدنِ با اصنافِ نابرخورداریها و کاستیها و بادهای ناموافقی که میوزد؛ مجدانه و صادقانه، از پی تحقق اهداف خویش روان میگردند و بدین نحو به رنجهای پیرامونی معنا میبخشند. بر خانوادهی محترم بازرگان، در دهههای گذشته، کمانهای ملالتِ بسیاری کشیده شده؛ درعین حال، ایشان به سبب آرمانهای بلند و پاک و وسعت نظری که داشته ، این رنج ها را تحمل کرده و با دل خونین، لب خندان آورده و دست از طلب برنداشتهاند. از این منظر، در ایران معاصر، خانوادهی بازرگان از تبارِ خانوادههای شریعتی، سحابی، طالقانی، منتظری… است؛ خانوادههای اصیل و عزیزی که «وارث آب و خرد و روشنیاند» و از امنیت و آسایش و داشتههای خود انفاق کرده و حقیقتِ «برّ» را نصیب بردهاند.[۳]
در سالیان اخیر، چند بار خدمت فرشته بازرگان در تورنتو رسیده بودم؛ دست تقدیر اینگونه رقم خورد که این بانوی محترم که با انواع تلاطمها و ناملایمات در زندگی خویش دست و پنجه نرم کرده بود؛ مادری که به قول فرزندش امیرعلی بنیاسدی، «ازحیث تاثیر گذاری روی خانواده و محیط، یک جمعیت بود»، خواهری که به قول نوید بازرگان، سرشار از شوق به زندگی بود، بر اثر ابتلای به بیماری سرطان، روی در نقابِ خاک کشد و به سمتِ بی سو پرواز کند.
درگذشتِ این بانوی محترم را به خانوادههای بازرگان و بنیاسدی، اعضای «نهضت آزادی ایران» و دوستداران ایشان تسلیت گفته، آرامشِ روان پاکِ آن عزیز از دست رفته را به دعا از خداوند خواستارم:
« تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی، همت کن/ و بگو ماهیها حوضشان بیآب است/ باد میرفت به سروقت چنار/ من به سروقت خدا میرفتم.»
پانوشتها
————————————-
[۱] نگاه کنید به مصاحبه ای که با اینجانب به مناسبت بیستمین سالگردِ وفات مهندس بازرگان تحت عنوان « میراث ماندگار بازرگان: اصالت، صداقت و حریت» انجام شده است: http://www.begin.soroushdabagh.com/pdf/329.pdf
[۲] بازخوانی و روایت خویش از آثار مهدی بازرگان را در درسگفتارهای پانزده جلسه ای در « بنیاد سهروردیِ»، در شهر تورنتو تقریر کرده ام: http://www.begin.soroushdabagh.com/lecture_f.htm
[۳] اشاره به آیه ۹۲ سورۀ آل عمران: لن تنالوا البرّ حتّی تنفقوا ممّا تحبّون.
یک پاسخ
با سلام و عرض تسلیت به خانواده ی بزرگوارو پر افتخار مرحوم مهندس بازرگان و آرزوی علو درجات برای دختر مرحوم ایشان و مادر معنوی آزادی در ایران معاصر, و دست مریزاد می گویم به دکتر دباغ عزیز و مهربان برای نوشتار سرشار از ادب و احساس و قدرشناسی.
کنار هم و با هم دیدن فرهیختگان و دلسوزان در مناسبت های گوناگون همواره پر برکت بوده و مایه ی مباهات.
خداوند رحیم, رفتگان این سلسله را غرق رحمت خود نماید و به بازماندگان طول عمر با عزت عطا فرماید.
دیدگاهها بستهاند.