زیتون:آناهیتا بختیار: کنفرانس عمومی یونسکو در سال ٬۱۹۹۹ روز ۲۱ فوریه را به عنوان «روز جهانی زبان مادری» به منظور کمک به تنوع زبانی و فرهنگی نامگذاری کرده است. مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز به همین دلیل، سال ۲۰۰۸ را سال جهانی زبانها خوانده است. با وجود چنین اهمیتی، اگرچه تجربههای کشورهای مختلف در آموزش چندین زبان در مدرسه به ثمر رسیده است، اما همچنان در جمهوری اسلامی چنین مطالبهای با سرکوب و تصور «تجزیهطلبی» همراه است.
حالا هم با نزدیک شدن به انتخابات ریاستجمهوری این گمان میرود که این مطالبه فرهنگی اجتماعی مثل دورههای گذشته به شعاری انتخاباتی تبدیل شود؛ بدون آنکه ماحصلی در پی داشته باشد.
حسن روحانی، رییسجمهور نیز در وعدههای انتخاباتیاش از رفع تبعیض و تحصیل زبان مادری خبر داده بود. برای همین در دانشگاه کردستان چند واحد آموزش زبان کردی اختصاص یافته است. هرچند کنشگران مدنی معتقدند این مساله با عملی شدن وعدهای که روحانی داده بود مغایر است.
دولت روحانی چقدر در این زمینه موثر بوده است؟ آیا اصلا میتوان توقع رفع این تبعیض را از جمهوری اسلامی داشت؟ فراکسیون ترکزبانها تا چه اندازه قرار است به دنبال این مطالبه فرهنگی اجتماعی باشد؟ پیامدهای فقدان تحصیل زبان مادری برای کودکان چیست؟
این سوالها و سوالهایی دیگر را با محمدعلی توفیقی، روزنامهنگار و کنشگر سیاسی کرد مطرح کردیم.
متن کامل گفتگو را بخوانید:
آقای توفیقی٬ از عملکرد دولت یازدهم شروع کنیم. با توجه به وعدههای آقای روحانی در خصوص رفع تبعیض از اقوام و ملیتهای مختلف و همچنین ایجاد امکان تحصیل زبان مادری، چقدر ایشان در انجام این قولها موفق عمل کرده است؟
اگر این مساله را صرفا به شکل کمی بررسی کنیم، آقای روحانی در نسبت با قول صدور مجوز برای آموزش زبان مادری که در جریان تبلیغات انتخاباتیاش بیان شده، قدم مثبتی برداشته است که مصداق آن ایجاد دو واحد آموزش زبان کردی در دانشگاه کردستان است. با این حال با توجه به محرومیتهای درازمدت و فقدان زمینههای اجرای این موارد، میتوان گفت از نظر کیفی، هیچ تاثیری نداشته است٬ ولی از نظر روانی همین ایجاد دو واحد درسی را میتوان مثبت ارزیابی کرد.
مساله آموزش زبانهای مادری از ابتدای انقلاب یکی از اصول معطلمانده قانون اساسی بوده که همیشه درباره آن بحث شده است. اختصاص همین دو واحد زبان کردی در دانشگاه کردستان نیز به دوران آقای خاتمی برمیگردد. نمایندگان مجلس ششم بودند که این مساله را تصویب کردند و حالا بعد از چندین سال اجرایی شده است. حالا باید منتظر گذر زمان بود تا دید در این خصوص تداومی در کار خواهد بود یا خیر.
در این سالها آقای یونسی به عنوان معاون امور اقوام به آقای روحانی مشاوره داده است. یعنی عملکرد ایشان زیر سوال است؟
طبیعتا میتوان گفت این موارد به نوعی عملکرد مشاور آقای روحانی یعنی آقای یونسی محسوب میشود. ایشان از ابتدای دولت یازدهم پیگیر این مساله بوده که به هر حال تا حدودی موثر بوده است. ولی این تاثیرگذاری تنها در همین یک زمینه اتفاق افتاده است٬ چراکه دیگر وعدههای آقای روحانی در خصوص جغرافیایی مثل کردستان یا برای اهل سنت، در حد قول انتخاباتی باقی مانده است. مثلا ایشان وعده داده بود با توجه به محرومیت استان کردستان، بودجههای جهشی برای برطرف کردن این محرومیتها در نظر خواهد گرفت.
آقای یونسی هم مسوولیت پیگیری را برعهده داشته است. در نمونهای دیگر در خصوص وعده رفع تبعیض از اهالی سنت، آقای یونسی بارها در مصاحبههایش شعارهایی مطرح کرده که تفاوتی بین اقوام و ملیتها و همچنین مذاهب مختلف قایل نیست در حالیکه در عمل چنین نیست و هیچکدام از این وعدهها به انجام نرسیده است. همین چند روز گذشته، آقای مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان اعلام کرده که اجازه ندارد از زاهدان به جز برای رفتن به تهران خارج شود و علمای دیگر اهل سنت هم اجازه ندارند به زاهدان بروند. با توجه به ادامه چنین محرومیتهایی، عملکرد آقای یونسی هم مثبت به نظر نمیآید.
در کنار وعدههای دولت، در مجلس نیز برخی از نمایندگان مثل آقای قاضیپور به دنبال این بودند که فراکسیون ترکزبانها را ایجاد کنند که موفق هم شدند. بسیاری از ترکزبانها تشکیل این فراکسیون را دستاوردی مثبت محسوب میکنند. از طرفی مهمترین مطالبه اقوام و ملیتهای مختلف٬ حق آموزش زبان مادری است که مقاومت چشمگیر فرهنگستان زبان فارسی را به دنبال داشته است. به نظر شما آیا این فراکسیون صرفا سیاسی است یا قرار است به دنبال مطالبه فرهنگی اجتماعی حق آموزش زبان مادری هم باشد؟
فراکسیون ترکزبانها به جز اعلام تشکیل، عملکرد چشمگیر دیگری از خود نشان نداده است. با توجه به حملاتی که از سوی اصولگراها به تشکیل این فراکسیون صورت گرفت و همچنین این فراکسیون متشکل از طیف وسیعی از نیروهای مختلف اصولگرا و اصلاحطلب است، نتوانست منسجم و هماهنگ در مدت زمان کوتاهی که از حیاتش میگذرد، عملکرد معینی بروز بدهد. واقعیت این است که موضوع زبانهای مادری در کشور ما، مسالهای سیاسی است و نه فرهنگی. گفته میشود تحصیل دانشآموزان به زبان مادری باعث تضعیف فرهنگ ایرانی میشود. در حالیکه تحلیل اشتباهی است. به نظر من ترویج زبانهای دیگر موجب تقویت نهاد فرهنگ اجتماع چند ملیتی و قومی خواهد شد.
از آنجایی که به تحصیل زبان مادری نگاهی امنیتی وجود دارد، این نگاه بعضی اوقات حاکمان را به رفتارهای غیرمنطقی و غیرمعقول سوق میدهد
از آنجاییکه حاکمان جمهوری اسلامی عمدتا به مساله اقوام و ملیتهای غیر از فرهنگ حاکم، جنبه سیاسی میدهند، زبان مادری هم ماهیت سیاسی پیدا کرده است و به آن با نگاه امنیتی نگریسته میشود. تصور حاکمان جمهوری اسلامی این است که اگر در مناطقی مثل کردستان، دانشآموزان به کردی تحصیل کنند، یا در سیستان و بلوچستان دانشآموزان به زبان بلوچی درس بخوانند یا در جایی مثل آذربایجان، دانشآموزان به زبان ترکی تحصیل کنند، از ضریب امنیت ملی کاسته خواهد شد و در درازمدت ممکن است باعث تقویت احساسات تجزیهطلبانه شود. در حالیکه خود محدودیتهایی که تا به امروز در رابطه با زبان و تبعیض علیه اقلیتها، اقوام و ملیتها و مذاهب مختلف در کشور وجود داشته، به مراتب بیشتر باعث تهدید امنیت ملی، همبستگی ملی و اتحاد و انسجام ما شده است. به تصور من حق آموزش زبان مادری بیشتر از آنکه موضوعی فرهنگی باشد، با ممانعتهای سیاسی مواجه است. در واقع آنچه مانع از تقویب ابعاد فرهنگی مملکت شده، همین محدودیتها و مسایل سیاسی است.
با تمام این موارد، فکر میکنید در جمهوری اسلامی که به گفته شما تحصیل به زبان مادری را مسالهای امنیتی تلقی میکند، امکان حصول این مطالبه فرهنگی اجتماعی وجود دارد؟
این مساله به میزان پیگیری این مطالبه از طرف نهادهای مدنی، احزاب و جریانات سیاسی بستگی دارد که با توجه به ضعف این نهادها و غیرقابل انعطاف و غیراصلاحپذیر بودن جمهوری اسلامی، بعید است بتوانیم نتایج مثبتی را پیشبینی کنیم.
از طرفی هم میتوان تغییر دولت و سلیقهای بودن را موثر دانست؟ یعنی دولتی بیاید و دستاورد کوچکی مثل دو واحد زبان کردی را در دانشگاه تعیین کند، اما آیا تضمینی هست که با روی کار آمدن دولت بعدی این دستاورد بر باد نرود و عقبگرد حاصل نشود؟
به تصور من در خصوص اقوام و ملیتها و همچنین اهل سنت و مسایل فرهنگی، تغییر دولتها صرفا ممکن است سرعت و ابعاد کار را تغییر دهد.
در کلیت قضیه این مساله باید در جناح حاکمیت پیگیری شود. اگر واقعا در حاکمیت ارادهای برای پیگری مطالبات اقوام از جمله زبان مادری وجود داشت، میتوانستیم امیدوار باشیم با تغییر دولتها وضعیت پایدار بماند. اما در حال حاضر با توجه به اینکه دولت در راس امور است و تا حدودی به این مساله از این زاویه مثبت نگاه میکند و سعی دارد تا حدودی بخشی از مطالبات مردم را به ثمر برساند، وقتی یک مطالبهای برآورده شد و پاسخی به آن داده شد، برگشت آن به عقب بسیار سخت خواهد بود و هزینههای سنگینتری را به جمهوری اسلامی وارد خواهد کرد.
ممکن است دولتی روی کار بیاید که اعتقادی به این مسایل نداشته باشد، در آن صورت سعی میکند فقط ظاهرسازی کند و با قضیه به شکل فرمالیته برخورد کند اما اینکه محدودیتهای قبلی برگردانده شوند، بعید به نظر میرسد.
انتخابات دوره بعدی ریاستجمهوری نزدیک است. فکر میکنید حق تحصیل زبان مادری تا چه اندازه در این انتخابات وارد باشد؟
متاسفانه موضوع اقوام و ملیتهای مختلف و مطالبات آنها به ابزاری انتخاباتی تبدیل شده است. نکتهای منفی که عملا میتواند جنبه تاکتیکی پیدا کند٬ در حالیکه ممکن است به لوث شدن و بیاهمیت شدن آن بیانجامد.
کمی از جناح حاکمیت فاصله بگیریم. فکر میکنید پیامدهای فقدان تحصیل زبان مادری برای کودکان چیست؟
تحقیقات نشان داده است بچههایی که مجبور میشوند به زبانی غیر از زبان مادریشان تحصیل را شروع کنند، معمولا همپای سایر دانشآموزان جلو نمیروند و از نظر تحصیلی عقبافتادگی پیدا میکنند. آمارها هم نشان داده است که میزان ترکتحصیل و مردودی در سالهای اول تحصیل در جاهایی که آموزش به زبان مادری وجود ندارد، اتفاق میافتد. این اولین پیامد این اقدام است که میتواند عواقب بسیاری تا انتهای زندگی فرد داشته باشد. در عینحال ممکن است احساس دوگانگی برای فرد ایجاد کند. چراکه تا ۷ سالگی در خانه به زبان دیگری ارتباط برقرار میکرده و حالا در مدرسه باید با زبان جدیدی، دوره دیگری از زندگیاش را شروع کند. احتمال بروز دوگانگی از این جهت برای بچهها زیاد است.
از سوی دیگر ممکن است این افراد تا پایان عمرشان فرصت یادگیری خواندن و نوشتن زبان مادریشان را به دست نیاورند. این مساله منجر به نوعی محرومیت از فرهنگ مادری است که به آن وابسته هستند و شخصیتشان را شکل داده است. به نظرم فقدان تحصیل به زبان مادری در درازمدت میتواند انسجام و همبستگی ملی را تهدید کند٬ چراکه افرادی که با این محرومیت مواجهاند ممکن است بعدتر راههایی در پیش بگیرند که منطقی و مسالمتآمیز به نظر نرسد.
از ترس حاکمیت از «تجزیهطلبی» صحبت کردید و در کنار این موضوع خیلیها عنوان میکنند فقدان آموزش زبان مادری اعتماد به نفس را در کودکان ایجاد میکند. آیا چنین تحلیلی را درست میدانید که تضعیف اعتماد به نفس و ایجاد عقبماندگی در این قشر از مردم، میتواند باعث تسلط بیشتر حاکمیت و سهولت سرکوب اقوام و ملیتها باشد؟
از آنجایی که به تحصیل زبان مادری نگاهی امنیتی وجود دارد، این نگاه بعضی اوقات حاکمان را به رفتارهای غیرمنطقی و غیرمعقول سوق میدهد. رفتارهایی که ممکن است یکی از عواقب آن کاهش اعتماد به نفس باشد. من تصور نمیکنم با کاهش اعتماد به نفس در جمعی انسانی، میتوان آنها را راحتتر کنترل کرد. اتفاقا این مساله از نکاتی است که میتواند وحدت ملی و همبستگی سرزمینی ما را مورد آسیب قرار دهد. یعنی رفتار اشتباه حاکمان و برخورد ناصحیح آنها با موضوعات فرهنگی مثل آموزش زبان مادری و فقدان آزادی عمل برای اقوام و ملیتها و مذاهب دیگر، نه تنها زمینههای حکومتداری سهل را برای حاکمان فراهم نخواهد کرد بلکه همبستگی ملی را مورد تهدید قرا خواهد داد. در نهایت ممکن است گروههای ساکن در یک سرزمین را به رفتارهایی وارد کند که در درازمدت تجزیه و جدا شدن مردم از همان سرزمین اولیه را در پی داشته باشد.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…