وضعیت اسفناک دانشگاه‌ها و علوم سیاسی

قبل از ورود به بحث اصلی باید پاسخی به سخنان دکتر لک‌زایی دهم. مقصودم از «زوال اندیشه سیاسی» این نیست که اندیشه سیاسی در کار نبوده، بلکه اندیشه سیاسی زوال پیدا کرده است. بنابراین شما هرچه بعد از آن بنویسید تا بگویید اندیشه سیاسی بوده است، یعنی نتوانستید سخن مرا درک کنید و پاسخی به ادعای من نیست. از طرفی دیگر شما کتابی منتشر کردید که انصافا فاجعه است. نام کتاب دوام اندیشه سیاسی است. این کلمه هیچ معنایی‌ ندارد. اگر حداقل قصد رعایت قواعد فارسی و حسن تألیف را داشتید باید می‌گفتید تداوم اندیشه سیاسی در ایران یا اسلام. درباره این موضوع در کتابم راجع به خواجه نظام پرداخته‌ام و عنوانش را نیز تداوم گذاشته بودم. پس شما باید درباره این موضوع فکر می‌کردید یا اینجا پیشنهاد می‌دهم بعد از این فکر کنید. آن پروژه را فعلا تعطیل کنید چون از نظر من غیر‌قابل ‌دفاع است. شما باید توضیح می‌دادید نسبت این زوال با آن تداوم در کجاست که بحث علمی و فلسفی مهمی است. با این مقدمه به بحث اصلی‌ام بازمی‌گردم: اندیشه سیاسی چیست و به چه کار می‌آید؟ بدیهی است بخش عمده صحبت‌های من انتقادی است. دانشگاه تهران و مدرسه عالی و بعدها دانشکده حقوق و علوم سیاسی اولین جایی است که ظاهرا اندیشه سیاسی حدودا دنبال شد. اگرچه قادر به فهم همه مسائل دراین‌باره نیستیم چون بسیاری از اسنادش از دست رفته است. اندیشه سیاسی احتمالا نخستین‌بار در سال‌های ١٣٣٠ وارد دانشکده حقوق و در گروه علوم سیاسی تدریس شده است. منبعی برای پیش از آن سراغ ندارم. در شرح درس‌ها که گاه دانشگاه منتشر کرده و همچنین در سالنامه دانشگاه نیز چیزی وجود ندارد. تا سال ١٣۴۵ – ١٣۴۶ دانشکده سه رشته داشت: دانشکده حقوق، علوم سیاسی و علوم اقتصادی. امروز علوم اقتصادی را حذف کرده‌اند. دانشکده ما عمدتا طبق مدل دانشکده‌های فرانسوی و به‌خصوص دانشکده حقوق پاریس شکل گرفته که به همین شکل سه رشته را با هم تدریس می‌کردند. بعدها متوجه شدند ضمن درس‌هایی که در پاریس داده می‌شود درسی وجود دارد به نام «اندیشه سیاسی». در پاریس این درس تا دهه‌های اخیر تدریس می‌شد. عنوان انگلیسی آن
«History of Political Ideas» است. بعد از ورود این درس به ایران، کلمه جمع Ideas را به اندیشه‌ها ترجمه کردند و در وزارت علوم درسی اضافه شد به نام اندیشه‌ها. این واحد یک و دو دارد. بعدها کلمه قرن بیستم را هم اضافه کردند. امروز در دانشکده درسی هست به نام اندیشه‌های یک و دو. با کلمه «اندیشه‌ها» شروع کردیم به کتاب‌نوشتن. چیزی درست شد به نام «سمت». ادعایش این بود که ما باید مقداری کتاب تولید کنیم. هم به منظور قطع وابستگی به کتاب‌های خارجی و ترجمه‌ها و هم برای آنچه امروز زیاد تکرار می‌کنند: «تولید علم». برای تولید این علم، یک گروه علوم سیاسی نیز وجود دارد که نمی‌دانم امروز چه کسانی آن را اداره می‌کنند ولی تعدادی از کتاب‌های علوم سیاسی نیز در آنجا نوشته شده‌اند. وقتی این کتاب‌ها را نوشتند فهمیدیم کلمه Ideas را خیلی خوب ترجمه نکرده‌ایم. تا پیش از سال‌های ١٣۴٠ در دانشکده با عنوان تاریخ «عقاید» سیاسی و اقتصادی شناخته می‌شد. ترجمه بهتری برای Ideas بود. بعدها تغییراتی دادیم و شد «اندیشه». ولی واژه «اندیشه‌ها» در مورد این درس جعلی‌ است. وقتی شروع کردیم به کتاب‌نوشتن، انتشارات سمت که محل علمای همه رشته‌های ماست – یعنی ظاهرا هم فارسی‌دان دارد و هم کسی که تاریخ اندیشه سیاسی می‌نویسد و هم انگلیسی‌دان که باید حدودا انگلیسی بداند – عنوانش را گذاشت تاریخ «اندیشه‌ها» و چون تولید در سطح جهانی بوده به «Political Thoughts» ترجمه شده است. شما نمی‌توانید در سطح جهانی کتابی درباره تاریخ اندیشه بیابید که به صورت جمع باشد. می‌توانید به کتابخانه کنگره یا سایت آمازون مراجعه کنید. اگر به صورت جمع جست‌وجو کنید، نتیجه آن به صورت مفرد است. وقتی درباره «اندیشه» صحبت می‌کنیم یعنی از افلاطون تا هگل و هایدگر و دیگران. آنها نه «اندیشه‌های سیاسی» بلکه «اندیشه سیاسی» دارند. اندیشه سیاسی یعنی نظام منضبط مفاهیمی که چفت‌و‌بست درونی و منطقی‌شان را از درون نشان داده‌اند.

هرکسی هر چیزی گفت اندیشه نیست. البته کلمه اندیشه‌ها نیز برخی مواقع استفاده می‌شود ولی تأملات جسته‌گریخته و نامنسجمی است. پیشنهاد من به انجمن علوم سیاسی این است که هرچه زودتر تکلیف این موضوع را روشن کنند. چون تاریخ اندیشه درس می‌دهیم یعنی تاریخ منطقی فکرکردن درباره موضوعی به نام سیاست و قدرت. در ٧٠ سال گذشته- که دانشگاه داشته‌ایم – و از ۵٠ سال گذشته یعنی از زمان مرحوم دکتر عزیزی – که اولین کتاب نوشته شده – این ابهام همچنان باقی است. اگر هم سفارش می‌دهیم باید تاریخ اندیشه بنویسند نه اندیشه‌ها. نکته بعدی اینکه اندیشه سیاسی در ایران دو متولی دارد. در وضعیت اسفناک دانشگاه‌ها و علوم سیاسی رسمی ما، تاریخ اندیشه سیاسی درس می‌دهند. دولت شرح درسی ارائه داده و سپس مؤسسه‌ای نیز تولید کرده به نام سمت که گفته شما کتاب بنویسید و ما آنها را به دانشجو و استاد «تحمیل می‌کنیم». این مورد نیز همچون همه موارد تحمیلی پیش نمی‌رود. فضا رقابتی نیست. دو کتاب با صدهزار نسخه مطلب غلط چاپ کرده‌ایم و به استاد و دانشجو داده‌ایم. دراین‌میان نه صدای معلم درآمده چون مسئله‌اش نیست و نه طبیعتا صدای شاگرد که بحث را نمی‌داند. به چه مناسبتی کاغذ و امکانات را حرام و وقت دانشجو را تلف می‌کنیم؟ برای مثال در یکی از این کتاب‌ها نوشته شده ابن‌سینا رساله‌ای دارد به نام سلامان و «آبسال». این کتاب تاکنون ۵٠‌هزار نسخه فروش رفته است. در این مدت کسی نگفته آبسال جانشین کارخانه «ارج» است و امکانات هم به ابن‌سینا اجازه نمی‌داد در زمان حال حضور داشته باشد. یا کسی این موضوع را نفهمیده‌ یا اگر هم فهمیده‌اند از کنارش گذشته‌اند. هر دو اینها فاجعه است. این وضعیت دانشگاه ما است. چند کتابی که وجود دارد بعضی رونویسی از بعضی دیگر است. دانشگاه تهران به مناسبت ٧٠ سالگی خواست ٧٠ کتاب از ٧٠ سال فعالیت چاپ کند و همچنان یکی از آنها کتاب دکتر محسن عزیزی است. این بدان معناست که در این فاصله چیزی تولید نکرده‌ایم. این فاجعه است. از طرف دیگر کتاب‌های زیادی ترجمه شده و اکنون در دست مردم است. در مورد بعضی از آنها نقدهایی نوشته‌ام. عمدتا اصطلاحات را بلد نیستند. کسانی که ترجمه می‌کنند زبان انگلیسی را درست نمی‌دانند. فاجعه‌تر آنکه فارسی هم بلد نیستند. یعنی شما در کمتر کتابی است که غلط فارسی نمی‌یابید. متأسفانه آقای فولادوند حضور ندارند که بنا بود این مسائل را بهتر از من توضیح دهند. من به‌عنوان جانشین ایشان این کار را انجام می‌دهم. هیچ کتابی نیست که غلط‌های اساسی در آن پیدا نکنید. وقتی آبسال می‌نویسند و کسی صدایش درنمی‌آید روشن است چقدر انگلیسی می‌دانیم. از طرف دیگر مرعوب کتاب‌هایی می‌شویم که دانشگاه و انتشارات سمت با ١٢ طبقه ساختمان و کلی اعضای هیئت علمی منتشر می‌کند. معلوم است در چنین فضایی صدای آدم معمولی نمی‌تواند دربیاید مگر اینکه درجه‌ای از جنون در او ظاهر شده باشد. دانشگاه ما نمی‌تواند به‌درستی وظیفه دانشگاه را انجام دهد و به عبارت دیگر دانشگاه ما ادامه دبیرستان است. کلمه دانشگاه هنوز برای ما جا نیفتاده است. درست است که «university» را به دانشگاه ترجمه کرده‌اند ولی این کلمه در زبان‌های لاتینی و اروپایی ١۵٠٠ سال سابقه تمدنی، فرهنگی و مفهومی دارد. وقتی دانشگاه تهران را تأسیس و لوگوی آن را طراحی کردند به فارسی نوشته شده بود: دانشگاه تهران و «میاسای از آموختن یک زمان» و بالای آن طبق سنت دانشگاه‌های جهان، عنوان دانشگاه را به لاتینی هم نوشته بودند. چون معنای اصلی دانشگاه مدنظر بود، نه دبیرستان. دانشگاه محل دانش نیست بلکه نهادی است که تداوم علم، فرهنگ و تمدن است و نمی‌توان به آن دست زد. پس از انقلاب تا جایی که می‌دانم عنوان لاتین را نیز حذف کردند که آن سابقه را بالکل قطع و به دانشگاه البرز تهران وصل کرده باشند.

این مطلب گزیده‌ای از سخنرانی سیدجواد طباطبایی در خانه اندیشمندان علوم انسانی است که  در «روزنامه شرق» منتشر شده است.

Recent Posts

اسرائیل؛ درون شورویه و بیرون مستبده!

درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…

۰۸ آبان ۱۴۰۳

اوضاع جریان اندیشه در عصر هخامنشیان

به بهانه سالگرد کوروش بزرگ

۰۸ آبان ۱۴۰۳

ایرانیان و نزاع اسرائیل و فلسطین

تردیدی نیست که تداوم نزاع اسرائیل و فلسطین که اینک منطقه‌ی پرآشوب و بی‌ثبات خاورمیانه…

۰۵ آبان ۱۴۰۳

حمله‌ نظامی به ایران: «برکت»، «فرصت»، «فلاکت»

تصور پیامدهای حمله نظامی اسرائیل به ایران نیروهای سیاسی را به صف‌بندی‌‌های قابل تأملی واداشته…

۰۴ آبان ۱۴۰۳

گذارطلبی و نفی اصناف جنگ‌طلبی!

ناقوس شوم جنگ در منطقۀ خاورمیانه بلندتر از هر زمان دیگری به گوش می‌رسد. سه‌گانۀ…

۰۲ آبان ۱۴۰۳