*برای دکتر حمیدرضای جلایی پور عزیز
که بسیار اهل گفتوگو است
این یادداشت یک مدعا بیش ندارد: اصلاحات زیر پوست جامعه ایران در حال زندگی است. تا اطلاع ثانوی، اصلاحات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی یگانه راهی است که آینده آباد و آزاد ایران را تضمین و تامین میکند، اما احزاب و فعالان فعلی اصلاحطلب توانایی راهبری و هدایت بخش سیاسی این اصلاحات را ندارند و جز هزینه برای بخشهای اجتماعی و فرهنگی اصلاحات و شکست سیاسی، دستاوردی نداشته و ندارند.
این یادداشت رویکردی آسیبشناسانه به فعالیت احزاب اصلاحطلب دارد. بخش نخست مدعا را اثبات شده میانگارد و لذا درون گفتمانی است و به اختصار به معرفی نشانههایی از بخش دوم میپردازد.
یکم : همان روزی که آیتالله خامنه ای آشتی ملی را بیمعنا خواند، علی شکوریراد، دبیرکل حزب «اتحاد ملت ایران اسلامی»، در توییتر نوشت:
«همانطور که رهبری فرمودند شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» شعار عده قلیلی بود. آن ها در صفوف مردم نفوذ کرده بودند. نباید به مومنین تهمت زد.»
دوم: آنچه شکوریراد در این توییت نوشته است، چند روز بعد به صورت تفصیلی در سخنرانی او در افتتاحیه دومین کنگره سراسری این حزب تکرار شد. یعنی میتوان گفت که این عبارات مبنایی برای موضعگیری و بلکه سیاستورزی این حزب اصلاحطلب پیرامون یک موضوع مهم روز است. دبیر کل حزب اتحاد در این توییت نه تنها میخواهد با آن شعار و آن شعاردهندگان «مرز بندی» کند، بلکه آنها را عده قلیلی میداند که در صف «مردم» نفوذ کرده اند و سرانجام نتیجه میگیرد [پس] نباید به «مومنین» تهمت زد.
سوم: شکوریراد ( و حزب اتحاد) در تفصیل این توییت، شعاردهندگانی را که ظاهرا محل نزاع اند، و مانعی بر سر راه آشتی، «عده ای اندک و مشکوک» میخواند که «مسئله آنها تمام شده است» و همهی رهبران اعتراضات ۸۸ بارها با «آشوبگران هر دو سوی میدان» مرز بندی داشتهاند.
چهارم: قابل درک است که علی شکوریراد در مقام دبیر کل حزبی که میخواهد در فضای سیاسی ایران حضور داشته باشد، نیازمند عبور از فضای امنیتی حاصل از اعتراضهای ۸۸ است و در این راه لازم است، بی اعتمادیها را کمتر و اعتماد حاکمیت را بیش از پیش جلب کند و برای دستیابی به فضای سیاستورزی، از خود و حزباش مایه بگذارد و خطر کند. این یادداشت ضمن اعتراف و تصدیق و حفظ این حق برای حزب اتحاد ملت و اقای شکوری راد و بسیاری از همفکرانشان میخواهد بر مرزهای این «خطر» حرکت کند و نشان دهد که این حزب و این دبیر کل و البته این اصلاحطلبان غالبا در تشخیص این «مرز» و نحوهی مواجهه با آن، به خطا رفتهاند و به همین سبب هر بار یک گام از قدرت و دو گام از گفتمان اصلاحات دورافتاده اند، تا جاییکه در نزد شماری از آنان هویت اصلاحطلبی به برچسب اصلاحطلبی ( و یا اصلاحطلبان حکومتی) تقلیل یافته است.
پنجم: به توییت مهم و استراتژیک شکوریراد بر میگردیم. مراد از «عده قلیلی» که در میان مردم نفوذ کرده بودند چیست؟ در کدام دادگاه و مطابق کدام آمار؟ «مردم» در این توییت کداماند؟
مطابق گفتمانهای اصولگرای و اقتدارگرایی جواب این سوالات بسیار روشن است. همان دادگاههای فعلی به ریاست صلواتی و صادق لاریجانی . همان آماری که دولت احمدینژاد میداد. مردم هم همان نظاماند و نظام هم عین مردم است و مخالفان ما هم همیشه اندکاند چون اکثر ایرانیان مومناند و با ما هستند.
اما برابر گفتمان اصلاحات، پاسخدادن به این سوالات غیرممکن اگر نباشد تا اطلاع ثانوی دشوارتر از آن است که بتوان به آن ورود کرد.
اینجا باید «دقت» کرد. سخن این نیست که در کنشها و بده بستانهای سیاسی با حریف به هر حال نباید کوتاه آمد. بلکه سخن اول این است: مگر می شود به دام گفتمان حریف افتاد و از آن بهره گرفت و باز هم توقع داشت که پایگاه اولیه را حفظ کرد؟ سخن دیگر: مگر حریف شعور سیاسی ندارد که این تاکتیک سیاسی را بفهمد و بداند که شما صرفا برای بازگشت به قدرت دارید از گفتمان خود عدول میکنید؟ و سخن اصلی: این چگونه سیاستمداری است که به هر دو طرف میبازد اما باز هم ادامه میدهد؟ ایا نباید در تواناییهای سیاسی و مدلی سیاستورزی (تکراری) این فرد/حزب تردید کرد؟
ششم: عمق فاجعه اما جای دیگری است. نتیجهای که شکوریراد در انتهای توییت خود میگیرد، جهش به منتهاالیه گفتمان اقتدارگرایی است و مصداق کاتولیکتر شدن از پاپ! دبیر حزب اتحاد نوشته است:« همانطور که رهبری فرمودند شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» شعار عده قلیلی بود. آن ها در صفوف مردم نفوذ کرده بودند. نباید به مومنین تهمت زد.»
«به مومنین نباید تهمت زد». این عبارت در گفتمانهای اصولگرا و اقتدارگرا عبارتی روشن، قابل فهم و قابل قبول است. در این گفتمانها مردم همان «مومنین» هستند و «تهمت» به آنها جایز نیست اما در شرایطی خاص میتوان به غیر مومنین و برای بدنام کردنشان به آنها «تهمت» زد. البته در گفتمان اصولگرایی مناقشهای بر سر این موضوع وجود دارد اما اقتدارگرایان در این موضوع تردیدی ندارند و حجت شرعی برای انها وجود دارد و عملا هم در منازعات و رقابتهای سیاسی از آن بهره میگیرند و صفحات کیهان و فارس و رجا نیوز سرشار از این سبک مبارزه است.
اما در گفتمان اصلاحات؟ یک اصلاحطلب وفادار به گفتمان اصلاحات، مفهومی جز «شهروند» در تقسیم بندی های «سیاسی» نمی شناسد. دبیرکل حزب اتحاد در این تعبیر، به هوای سیاست ورزی، نه تنها از گفتمان اصلاحات عدول کرده است بلکه یکی از مولفههای هویتی و بلکه اهداف اصلاحات را نادیده گرفته است.
ما فرض را بر این میگیرم که آقای شکوری راد شخصا به این تعابیر و گفتمان اصلاحات وفادار است، یعنی اعتقادی به انچه نوشته است ندارد.( در غیراین صورت که تکلیف اقتدارگرا بودنشان روشن است و ما را در این یادداشت با او کاری نیست)
یعنی باز هم فرض می کنیم که او به ضرورت از گفتمان حریف استفاده کرده و خواسته است به آنها بگوید که حتی به فرض درست بودن حرفهای شما و با وفاداری به گفتمان شما، باز هم نباید به مومنین تهمت زد. سخن «دقیقا» اینجاست. حتی به فرض اینکه تماما تسلیم گفتمان حریف هم شویم، سیاستورزی اقای شکوریراد با شکست مواجهه است چون یک مخاطب اصولگرا خیلی راحت در جواب شکوری راد میتواند بگوید: «باغی» در باطن در زمره کفار است، نه مومنین. اینجاست که شکوریراد اصلاحطلب به راحتی ضربه فنی شده و از طرفی به خاطر عدول از گفتمان اصلاحات، بخشی از پایگاهش را از دست داده و در گفتمان حریف هم بهدام افتاده و شکست خورده است. یعنی دوست اصلاحطلب ما نتیجهای جز شکست ندارد!
هفتم: آنچه در بندهای پیشین این نوشته آمد، غالبا «نمادین» بودند. آقای شکوری راد عزیز و حزب اتحاد را میتوان «نماد» بسیاری از فعالان اصلاحطلب سالهای بعد از ۷۸ دانست و آن توییت و این سبک سیاستورزی و این خبطهای سیاسی و عدول از گفتمان اصلاحات را به بسیاری از کنشها( و نه مواضع) سیاسی اصلاحطلبان در ۱۷ سال اخیر تعمیم داد.( این تعمیم البته شواهد بسیار میطلبد که در حوصله این یادداشت نیست). اما شهود نگارنده و دست کم فضای غالبی که در شبکههای اجتماعی و جامعه مجازی ایران که آزادتر است، به چشم میاید (نیازمند کار آماری است) رمزالرموز شکستهای پیاپی اصلاحطلبان را همین سبک سیاستورزی می داند. شکستهایی که منجر به پیشروی روز افزون رقیب و غلبهی ناامیدی در فضای غالبا اصلاحطلب ایران شده است. در اینباره باید بیشتر گفت و گو کرد.
هشتم: برای نزدیک شدن به ریشههای اینگونه ناتوانیهای –غالبا طبیعی- باید دامنه بحث از این یادداشت فراتر برود و آنگاه به راهکار رسید. اما هم زمان احزاب اصلاحطلب میتوانند با مروری بر کارنامه شکستها – تاکید می کنم کارنامه شکستها- و نگاهی «غیر جبری» به این کارنامه، به آسیبشناسی مدل سیاستورزی و بلکه توان و سابقه و مهارت سیاستمداران خود بپردازند. در آسیبشناسی به «اتفاق»هایی بیاندیشند که اگر نمیافتاد، کدامیک از آنها به فعالیتهای سیاسی روی نمیاورد. به احزابی بیاندیشند که بدون کادر سازی و با عجله ساختند. به شکست در شوراهای دوم، به شکست در مقابل احمدی نژاد، به بیتوجهی مردم تهران نمایندهای که با رای میلیونی و بیشترین رای بیشترین رای به مجلس فرستاده بودند و هیچکس از استعفایش خبردار و غصهدار نشد … در راس آنها به کسانی بیاندیشند که در گفتار و کردار به گفتمان اصلاحات پایبند نیستند اما عنوان اصلاحطلبی را یدک میکشند. و هر گاهی بیاد بیاورند پیروزی با شکوه جنبش اصلاحطلبی دوم خرداد ۷۶ را و راه و رمز اصلاحطلب شدن را.
نهم: آسیبشناسی الزاما به راهکار نمی رسد. گاهی حتی منجر به حذف صورت مسله میشود. نگارنده بر این باور است که نیاز به حذف صورت مسله نیست.انسانهایی دیگر در این ایران میزیند و ظرفیتهایی در قانون اساسی و طبقههایی در جامعه وجود دارند که هیچگاه مورد توجه اصلاحطلبان قرار نگرفته است و هماره به آنها باختهاند. گلوگاه توسعه ایران را «قوه قضائیه» و نه شورای نگهبان!! گرفته است. تعجیل برای رسیدن به قدرت و قدرتیابی اشخاصی خاص که فاقد تجربه کافی سیاسی هستند و ترجیحات و مناسبات شخصی و بعضا عدم آشنایی و پایبندی به مبانی اصلاحات، اصلاحطلبان را از این سه پتانسیل غافل کرده است. اصلاح قوه قضائیه لزوما قدرت و بودجه را به همراه ندارد. آنها فراموش کردهاند که خود محصول کدام گفتمان و کدام مشی سیاسی هستند و چگونه با خرداد ۷۶ همراه شدند و نمیدانند به همان روش میشود بخش های دیگر قدرت را نیز همراه کرد. برخلاف انچه تظاهر میکنند حوصله آنها برای رسیدن به دولت سر رسیده است. بازی را نابلدند اما اصرار به ادامهی شکست دارند. بسان تیمی که چند گل خورده دارد، تماشاچیان و دفاع ( قوه قضائیه) را رها کرده و بیهدف دارند به دروازه حریف شوت میکنند. حریف هم روز به روز دفاعش قویتر و سازمانش کاملتر و سرمایهاش بیشتر میشود.
دهم: این یادداشت محصول یک وعده و یک گفتوگو است. گفتوگویی که بسیار به حاشیه رفت. امیدوارم تداوم این گفتوگو منجر به سخن بیشتر در خصوص بند «نهم » شود.
یک پاسخ
آقای پارسای محترم، انگیزه شما از نگاشتن این یادداشت قابل درک است، اما ملاحظاتی که باعث شده بسیار سربسته اصلاح طلبان حکومتی را به چالش بگیرید، نه! شرایط بسیار خطرناک ایران و منطقه اجازه چنین ملاحظاتی را به هیچ فرد یا نیروی سیاسی تحول طلب که در قبال مردم و کشور احساس مسئولیت می کند نمی دهد. باید به زبان مردم و خیلی بی پرده سخن گفت.
به نظر من باید همچون قدیانی ها یا رضوی فقیه ها بی رودربایسی این خط سازش با استبداد در داخل را رسوا کرد و چنانچه ملی باشیم، خط تسلیم در برابر قدرت های منطقه ای و جهانی را نیز.
شما بسیار بجا به توئیت شکوری راد اشاره کرده اید، اما ای کاش در کنار آن مصاحبه شکوری راد با سایت عصر ایران را نیز مبنا قرار می دادید. همانطور که شما هم بدرستی اشاره کرده اید، شکوری راد با تقسیم بندی جامعه به مومنین و غیر مومنین به بزرگترین انحراف از آرمان های اصلاح طلبی که جامعه مدنی را به مردم وعده داده بود دچار شده است. اما در کنار این واقعیت که اصلاح طلبان حکومتی از دست شکوری راد و … مزورانه در داخل بر تسلیم به مستبد اصرار می ورزند، در سیاست خارجی اما برخلاف سیاست “ولی امر مسلمین” شان بسیار جسورانه بر طبل تسلیم و سازش با قدرت های منطقه ای، یعنی عربستان، قطر، ترکیه و اربابان غربی اشان اصرار دارند. شاید در فرصتی دیگر به انگیزه های بشدت ضد ملی آنها از تسلیم طلبی خفت بار در داخل و سازشکاری خائنانه در سطح جهان بظردازم، اما تا آن زمان مایلم توجه شما را به سخنان شکوری راد در آن مصاحبه دعوت کنم،: «انقلاب ایران یک تحول اسلامی بود و خط بطلانی کشید بر انقلاب های پیش از خود که به اسم سوسیالیسم و مارکسیسم اتفاق می افتاد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دوره انقلاب های کمونیستی به پایان رسید و باعث شد یک هویت اسلامی قدرتمند برای مسلمانان اعم از شیعه و سنی بخصوص در منطقه ما معنا پیدا کند و پس از آن وحدت نسبی جهان اسلام را به دنبال داشت. همچنین فارغ از دستاورد داخلی در عرصه بین الملل هم مزیت خوبی برای ما ایجاد می کرد.
یکی از منافع ملی ما در چنین شرایطی تقویت این هویت وکمک به افزایش همبستگی بین کشورهای اسلامی بوده است.۳۸ سال از انقلاب گذشته و ما نتوانستیم جایگاه زمان ابتدای انقلاب را به آن صورت حفظ کنیم»…
«بینید پس از پیروزی انقلاب، و شکل گیری احساس دوستی تمام مسلمانان در جهان نسبت به تحول اسلامی که در کشور ایران رقم خورد ما می توانستیم برای اصلاح رفتار و عملکرد دولت های اسلامی حاکم در سایر کشورها، تعامل مثبتی برقرار و به اصلاح روش های آنها کمک کنیم تا هم دموکراسی آنها را تهدید نکند و هم انقلاب.
اما به دلیل جبهه بندی و خطاهای استراتژیکی که ما در برهه هایی از زمان انجام دادیم، این تعامل محقق نشد.»
دیدگاهها بستهاند.