سخنان آقای جهانگیری درباره محتوای گفتوگوهای ایشان با مقام معظم رهبری را میتوان نقطه آغاز خوبی برای عبور از گذشته و وارد شدن به دوره جدیدی از تعامل و وحدت همه نیروها در ذیل ساختار سیاسی کشور و در عین حال حفظ هویتهای تاریخی آنان دانست. شاید این ذهنیت پیش آید که چرا در این شرایط اصلاحطلبان اقدام به چنین ارتباطی کردهاند؟ واقعیت این است که اتفاقات سال ٨٨ فارغ از علل و عوامل ایجادکننده آن موجب شکاف و گسستی در جامعه سیاسی ایران شد که طمع بیگانگان به این مرز و بوم را برانگیخت ولی هر دو طرف ماجرا به سرعت متوجه شدند که حفظ کشور و انقلاب را باید بر هر عنصر دیگری مقدم شمرد؛ اتفاقی که اگر در کشورهای دیگر منطقه رخ میداد، با تبعات فاجعهباری همراه میشد ولی در ایران و با تکیه بر یک تجربه سیاسی ارزشمند و در نهایت با یک انتخابات آزاد و قابل قبول در چهار سال بعد؛ آن رویدادهای تاسفآور به تاریخ سپرده شد. در عین حال فراموش نکنیم که کماکان بدبینیها و رفتار ناشی از آن اتفاقات در دلها باقی مانده بود و هنوز هم هست و برخی گمان داشتند که میتوان التیام این زخمهای پیش آمده را به دست مرور زمان سپرد ولی معلوم نبود که این راه نتیجهبخش باشد لذا برای پیدا کردن راهی جهت تعامل و گفتوگو اقدام کردند؛ اقدامی که تاکنون هم انجام آن دیر شده بود.
آنچه از این ملاقات منتشر شده است نشاندهنده نگرش تاریخی رهبری نظام نسبت به دو جناح سیاسی کشور است که در گذشته به عنوان چپ و راست و سپس محافظهکار و اصلاحطلب و اکنون اصولگرا و اصلاحطلب شناخته میشوند. واقعیت این است که این دوگانهها را نمیتوان از جامعه زدود. اینها بخشی از واقعیت اجتماعی هستند. از این رو حتی اگر یک بخش از این دو گرایش به هر دلیل حذف شوند، دیر یا زود جناح باقیمانده نیز تقسیم بر دو خواهد شد. چرا؟ به این دلیل هر کسی که رای مردم را میخواهد باید به مطالبات آنان پاسخ دهد و چون این جناحبندی کلی در بطن جامعه وجود دارد هر کدام نیروی سیاسی متناظر خود را ایجاد خواهد کرد. بنابراین اگر جناح چپ حذف شود، جناح راست به سرعت تبدیل به دو جناح راست و چپ جدید خواهد شد، زیرا بخش چپ آن باید مطالبات چپ جامعه را نمایندگی کند و بر عکس. پس چه بهتر که سودای حذف را از سر بیرون کنیم.
سودایی که تا پیش از این ذهن همه را به خود مشغول میکرد، در سالهای اخیر تبدیل به این شده که چگونه میتوان در کنار یکدیگر همزیستی مسالمتآمیزی را تجربه کرد؟ این پرسش که چگونه میتوان ستیزه را با رقابت جایگزین کرد؟ برای تحقق این هدف موثرترین راه و حتی شرط لازم آن داشتن ارتباط نزدیک و گفتوگوی مستقیم با همه کنشگران سیاسی است و مهمترین مقامی که باید در سرتیتر این گزاره قرار گیرد رهبری نظام است. اصلاحطلبی بدون عبور از حکومت و حضور در آن فقط یک شعار پوچ و لقلقه زبانی است به همین دلیل باید رابطه تعریف شده و مشخصی را با همه و بهطور ویژه با رهبری داشته باشد. البته این ارتباطات باید همراه با اقدامات روشن و عملی نیز باشد و شامل گفتوگو با افراد و گروههای بیشتری شود. فقط هم به گفتوگو ختم نشود. بلکه میتوان آن را به امور عملی نیز تعمیم داد. برای اعتمادسازی نمیتوانیم فقط به سخنان یکدیگر بسنده کنیم. بهتر از گفتار؛ کردار و رفتار طرفین است. اصلاحطلبان میتوانند و باید از سوی خود نقشه راهی برای تحقق این هدف ترسیم کنند و خود را ملتزم و متعهد به اجرای آن بدانند. این نقشه راه باید کمک کند تا جامعه ایران همدلتر از گذشته و با گسست کمتری دیده شود. تنها عاملی که میتواند اجماع نظری میان نخبگان کشور ایجاد کند و پیام روشنی را نیز به دشمنان این کشور دهد، کوشش برای تشکیل دادن این تفاهم است. مجموعه اخبار و اطلاعاتی که از دیدار آقای جهانگیری با مقام معظم رهبری بهصورت رسمی یا غیررسمی منتشر شده، نقطه امیدی را ایجاد کرده است و اکنون اصلاحطلبان هستند که میتوانند نقشه راه خود را بر اساس این ملاحظات تنظیم کنند و زمینه را فراهم نمایند تا برای نخستین بار شاهد شکلگیری پیوند دوستی و اتحاد میان نیروهایی باشیم که یک بار تا مرز گسست از یکدیگر پیش رفتهاند، هر چند اجازه ندادند این پیوند برای همیشه قطع و بریده شود.
منبع: روزنامه اعتماد