حسن هاشمی، وزیر بهداشت دولت حسن روحانی، در جریان بازدید از شهرستان بدره در استان همیشه محروم ایلام، در حالی که از تجمع و خواستهای مردم به خشم آمده است، در حضور استاندار و نماینده مجلس آن شهر، خطاب به فرماندار که گویی از خواستههای مردم دفاع کرده ، میگوید:« اگر گذاشتم یکروز بمونی اینجا… بیشعور!»
گاهی شرایط عصبی انسان را در وضعیتی قرار میدهد که ممکن است ناخواسته مرتکب جرم شود. مثلا توهین کند، تهمت بزند، فحاشی کند و حتی به واکنشهای فیزیکی داشته باشد. از این لحاظ استفاده از لفظ «بی شعور» توسط حسن هاشمی، قابل درک و البته غیرقابل قبول است. با توجه به جایگاه حقوقی ایشان، عذرخواهی و جبران اثرات این موضوع حداقلهایی است که از مسئولان امر انتظار میرود. از این لحاظ عذرخواهی حسن هاشمی واجد فضیلت اخلاقی است. اما محور اصلی این یادداشت این نیست!
فیلم این توهین به سرعت در شبکههای اجتماعی منتشر شده و جناب وزیر روز بعد و تحت فشار شبکههای اجتماعی و رسانهها، گوشی تلفن را بر میدارد که از فرماندار مثلا عذرخواهی کند اما به محض اینکه خود را معرفی میکند، فرماندار گوی سبقت را از او ربوده و شروع به عذرخواهی میکند! و سرانجام عذرخواهی مقصر اصلی ماجرا میان حجم چاپلوسیهای فرماندار مظلوم واقعشده، چنان کمرنگ میشود که فضیلت اخلاقی عذرخواهی را به حاشیه تبدیل میکند.
مکالمهی تلفنی میان وزیر و فرماندار ، واجد آسیبشناسی جدی است. مکالمهای که معلوم نیست تا چه اندازه با اطلاع طرفین گفتگو ضبط شده است و حریم خصوص تا چه اندازه در آن محفوظ مانده است. در این مکالمه شخص مظلوم، از فرد ظالم بارها و بارها عذرخواهی میکند و او را میستاید و حتی با یادآوری شرایط مکانی و زمانی، ظلمی را که به او شده است برای فرد ظالم توجیه میکند! این مکالمه نماد شیوههای حکومتی، الگوهای رشد اداری در ایران امروز و سقوط ارزشهای اخلاقی است. این مکالمه نماد بیهویت شدن «خدمت» است در نظامی که خود را خدمتگزار مردم میدانست. این مکالمه نماد حکومت ارزشهای استبدادی در روح یکان یکان افراد جامعه است. این مکالمه نماد بیتوجهی دولت روحانی به ارزشهای گفتمان اصلاحطلبی و بیاعتنایی اصلاحطلبان به هویت اصلاحطلبی است. این مکالمه در دوران ما، نماد فراموشی رمز حق طلبی و حقیقتخواهی محصوران است. و سرانجام این مکالمه یاداور همان حکایت مشهور سعدی است که در کتابهای درسی حضور دارد اما گویی اموزش! داده نمیشود:
دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زور بازو نان خوردی باری این توانگر گفت درویش را که چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی گفت تو چرا کار نکنی تا از مذلّت خدمت رهایی یابی که خردمندان گفتهاند نان خود خوردن و نشستن به که کمر شمشیر زرّین به خدمت بستن.
به دست آهن تفته کردن خمیر
به از دست بر سینه پیش امیر
عمر گرانمایه در این صرف شد
تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا
ای شکم خیره به تایی بساز
تا نکنی پشت به خدمت دو تا
9 پاسخ
سلام در خصوص معذرت خواهی های مکرر فرماندار در جریان تماس تلفنی وزیر با وی، به یاد نکته نغز اما سراسر دردی افتادم که یکی از نشریات ــ اگر اشتباه نکنم گل آقاـــ بعد از حمله به کوی دانشگاه تهران در تیر ۷۸ نوشت و اعلام کرد:«بحران از آنجا شروع شد که یکی از دانشجویان با باتوم یکی از مأموران برخورد کرد»!!!!
ابحث ازینجا شروع شده فرماندار به وزیر ما اینجا متخصص نداریم چرا مزخرف میگی. وزیر: ادب داشته باش اگه گذاشتم یه روز اینجا بمونی بیشعور. البته که توهین وزیر را اصلا و ابدا توجیه نمیکند ولی شاید دلیلی باشد برا شروع عذرخواهی فرماندار پشت تلفن.
به این نظام مقدس جز امثال این فرماندار جذب نمیشوند چون اول شرط جذب ولایتمداری است .
آقای پارسا یک بار دیگر فایل را گوش کنید. به نظرم قضاوت و برداشت شما منصفانه نبود.
جناب پارسا! با همین منطق شما ( که آن را درست می دانم ) در مورد پیام های مکرر رییس اصلاحات به رهبر چه می توان گفت؟ هر چه شدت و حدت اردنگی سنگین تر می شود، آویختن ایشان به دامان مبارک هم بیشتر. اگر او مظهر اخلاق و منش اصلاح طلبان باشد که وا ویلا! عشق ورزی های بی مناسبت رییس از دست رفته جناح اعتدال با رهبر بدخو هم نمونه دیگری از چنین بی پرنسیبی است که مردم ایران آن را اوج سیاستورزی می دانند . شاید وقت آن باشد که اعتراف کنیم این فرهنگ همه ماست که از حسنات اخلاقی تهی شده. آیا مطمئنید که من و شما در وضعیت مشابه رفتار دیگری داریم؟
وزیر با این حرکت زشت لابد خواسته جدی بودن عزم خود، دولت متبوعش و نیز اصلاح طلبان حکومتی در آشتی ملی را به نمایش بگذارد. بهتر از این نمی شد نشان داد که اینها منظورشان از آشتی ملی، آشتی با بالایی ها یا به قول خودشان که انگار هنوز در دوران فئودالی سیر می کنند با «بزرگان قوم» است. و گرنه تکنوکرات ها و نولیبرال های وطنی که نمی توانند با «یک مشت» مردم فلک زده و مسئولین دست چندم که از نزدیک شاهد محرومیت طاقت فرسای مردم هستند سر آشتی داشته باشند.
ممنون از یادداشت بجایتان.
بسیار صحیح
ضمن تشکر از نویسنده محترم بابت نقد گفتمان رایج بین رئیس و مرئوس در جامعه ایران، من با همه نکاتی که در این نوشته آمده است موافقم به جز این جمله که «این مکالمه نماد بی توجهی دولت روحانی به ارزش های گفتمان اصلاح طلبی …». دلیل مخالفتم این است که این گفتمان رایج جامعه ماست. از بالاترین مقام کشور تا پایین ترین فرد، این گفتمان معمول بین فرد بلند پایه و دون پایه است. این گفتمان نه تنها در نظام اداری که در نظام اجتماعی و درون خانوادگی نیز حکمفرماست. بنابراین، بهتر است ضمن انتقاد از این نوع رفتارها و سعی در اصلاح آنها، این موارد را به طور اخص به دولت روحانی منتسب نکنیم.
۰۰:۰۰
۰۳:۵۱
برای افزایش یا کاهش صدا از کلیدهای بالا و پایین استفاده کنید.
من هم با آقای علیرضا موافقـم، لیکن فکر نمیکنــم موضوع حکایت مشهور سعدی هم اکنـون نیـز در کتابهای درسی وجود داشتــه باشــد،
زیـرا هرآنچــه که حقیقت بود و جنبــه آموزشی داشت ازکتابهــا برداشتــه شـده…ضمن اینکه براین باورم: اینان که به اصلاح طلب معروف شـده اند اصلا” اصلاح طلب نبــوده و نیستنــد حتی آنکسی که همگان اورا رهبـری گفتمان اصلاح طلبی می نامنــد…! زیرا ایشـان نیـز بخش زیادی از موارد اصلاح طلبی را قبـول ندارد، برای مثال ایشـان هرگز قبـول نخواهـد کرد همان رای گیـری سـال ۵۷ جمهوری اسلامی آری یا خیــر مجددا” تکرار گردد…!
دیدگاهها بستهاند.