زیتون- نازنین نامدار: در میان کاندیداهای بالقوه اصولگرا فقط حمیدبقایی بود که به همراهی دو متحد کلیدی خود یعنی محمود احمدینژاد و اسفندیار رحیم مشایی از فرصت تعطیلات نوروز هم برای تبلیغات انتخاباتی استفاده کردند.
پیام نوروزی مشترک که توسط این سه نفر منتشر شد گرچه در شبکههای اجتماعی دستمایه طنز و کنایههای فراوان قرار گرفت اما بهرحال حاکی از ارادهای در این تیم برای حضور جدی در صحنه انتخابات بود. سایر چهرههای اصولگرا که در هفتههای گذشته از آنها به عنوان کاندیداهای احتمالی انتخابات یاد شده است در این چند روز چندان حضور قابل توجهی نداشتند و تبلیغات خود را به بعد از تعطیلات عید موکول کردهاند.
تبعیت از مدل روسی
حمید بقایی اگر بدون پشتوانه حمایت احمدینژاد در میدان انتخابات اعلام کاندیداتوری میکرد به هیچ وجه جدی گرفته نمیشد. او نه تنها سابقه اجرایی طولانی و قابل اعتنایی ندارد بلکه به دلیل محکومیت قضایی و سپری کردن نزدیک به ۸ ماه زندان از شانس بالایی برای تایید صلاحیت توسط شورای نگهبان هم برخوردار نیست. قرار گرفتن دست احمدینژاد روی شانه بقایی است که به او شانسی برای حضور در این انتخابات داده است.
احمدینژادیها در ناامیدی از جذب بدنه اجتماعی اصولگرایان میخواهند خود را بدیل اصلاحطلبان برای جذب رای طبقه متوسط معرفی کنند
احمدینژاد پس از منع شدن از کاندیداتوری توسط آیتالله خامنهای گفته بود که این منع را میپذیرد و از هیچ کس هم در انتخابات آتی حمایت نخواهد کرد اما حالا نظرش را تغییر داده و به حامی جدی بقایی تبدیل شده است. او در سفر اخیر خود به استان خوزستان هم بقایی را همراه خود برده بود تا به این ترتیب به تلاشهایش برای جمعاوری رای در سبد بقایی شکلی جدیتر بدهد. استراتژی انتخاباتی احمدینژادیها در این دور از انتخابات تا حدی نسبت به گذشته متفاوت شده است و به نظر میاید که آنها گفتمانی مورد پسند طبقه متوسط را پیش خواهند کرد.
دلیل این تغییر استراتژی بیش از همه ناشی از عدم اقبال اصولگرایان از قدرتیابی دوباره احمدینژاد است. از دید اصولگرایان اگر بقایی رییسجمهور شود او تنها مهرهای در دست احمدینژاد خواهد بود و در برخی تحلیلها از این اتفاق به عنوان مدل پوتین-مدودف یاد شده است. مدلی که رییسجمهوری روسیه در یک دوره گذار اتخاذ کرد و در زمان ریاست جمهوری مدودف عملا خود نقش اصلی را در تصمیمگیریهای استراتژیک روسیه به عهده داشت. حالا هم این تصور وجود دارد که مدل احمدینژاد- بقایی همان مدل روسی است و در صورت موفقیت٬ این یک دوره گذار برای ریاستجمهوری دوباره احمدینژاد در سال ۱۴۰۰ خواهد بود.
تغییر ابزارهای تبلیغاتی
نشانههای تغییر گفتمان در تیم احمدینژادیها کاملا قابل رویت است. یکی از نشانههای نوظهور این است که آنها میل و علاقه جدی برای حضور در شبکههای اجتماعی پیدا کردهاند و تریبون خود را از مساجد و تکایا به توییتر و تلگرام تغییر دادهاند. احمدینژاد حتی با توییتهایی به زبان انگلیسی سعی در ایجاد توجه در بین غیرفارسیزبانها دارد. نامه بحثبرانگیز اسفندیار رحیم مشایی به محمد خاتمی که در آن گلایه شده بود چرا اصلاحطلبان در پی تخریب بقایی هستند نیز بخشی از این تغییر مسیر گفتمانی تلقی میشود.
مشایی در این نامه با لحنی بسیار محترمانه از خاتمی یاد کرده بود و او را برادر بزرگتر خود نامیده بود. آنها انتظار داشتند که این نامه با یک موج خبری جدی همراه شود اما بحث درباره آن بیش از یکی دو روز دوام نداشت و خاتمی هم آن را بی پاسخ گذاشت. گام بعدی از سوی عبدالرضا داوری مشاور احمدینژاد در دولت وی برداشته شد که با انتشار عکسهایی از چند خواننده ایرانی مقیم آمریکا وعده داد اگر بقایی رییسجمهور شود این خوانندهها به ایران برخواهند گشت. چنین وعدهای چندان ناآشنا نبود.
در زمان ریاستجمهوری احمدینژاد هم این وعده به برخی خوانندهها از جمله « حبیب محبیان» داده شد و او به اعتبار این وعده چمدان خود را بست و به ایران آمد. با این حال به رغم وعدههایی که به او داده شده بود عملا اجازه هیچ کنسرتی پیدا نکرد تا در نهایت در خرداد سال ۱۳۹۵ درگذشت. آخرین نمونه از این دست تلاشها برای جلب نظر و رای طبقه متوسط را حمید بقایی انجام داد و در توییتر خود نوشت «تاریخ به یاد دارد که خودسری (قتلهای زنجیره ای) در دستگاه امنیتی کشور در دولتی اتفاق افتاد که شعار حقوق شهروندی می داد.» او دو هدف را از این توییت دنبال میکرد. یکی این که خود را مخالف چنین رویهای معرفی کند و دیگر این که دولت محمد خاتمی را همدست قتلهای زنجیره بنامد.
پس از این توییت بسیاری از کاربران در شبکه توییتر به وی تاختند که اگر واقعا مخالف قتلهای زنجیرهای بوده است چرا تاکنون هیچ اظهارنظری در حمایت از قربانیان آن فاجعه نکرده است. برای مثال مصطفی تاجزاده از چهرههای اصلاحطلبان در این باره نوشت که « احمدی نژاد تا کنون قتلهای زنجیرهای،حمله به کوی دانشگاه، جنایت کهریزک و سلاخی مطبوعات توسط مرتضوی را محکوم نکرده است.چرا؟»
با این حال با توجه به سابقهای که از شیوه تبلیغات احمدینژادیها وجود دارد کاملا میتوان حدس زد که در زمان باقی مانده تا انتخابات این دست اظهارات تکرار شود. آنها در ناامیدی از جذب بدنه اجتماعی اصولگرایان میخواهند خود را بدیل اصلاحطلبان برای جذب رای طبقه متوسط معرفی کنند ولی تجربه و سابقهای که بخش قابل توجهی از طبقه متوسط ایران از دوران احمدینژاد به یاد دارد بیشتر عامل ترس است تا تمایل به رای دادن.
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…
تردیدی نیست که تداوم نزاع اسرائیل و فلسطین که اینک منطقهی پرآشوب و بیثبات خاورمیانه…
تصور پیامدهای حمله نظامی اسرائیل به ایران نیروهای سیاسی را به صفبندیهای قابل تأملی واداشته…
ناقوس شوم جنگ در منطقۀ خاورمیانه بلندتر از هر زمان دیگری به گوش میرسد. سهگانۀ…