زیتون-آناهیتا بختیار: به تازگی دیوان عالی ایران حکم اعدام جوانی ۲۱ ساله به نام سینا دهقان را به اتهام «سب النبی» تایید کرده است. جوانی که برای نوشتن مطالبی انتقادی در شبکههای اجتماعی بازداشت شده و حالا برای این اتهام به اعدام محکوم شده است. حکم اعدام او در شعبه اول دادگاه کیفری اراک صادر شده بود و دیوان عالی کشور عینا آن را تایید کرد.
سینا دهقان ۲۹ مهر ماه ۱۳۹۴ در آخرین روزهای خدمت سربازیاش در پادگانی در تهران از سوی سپاه پاسداران بازداشت و به زندان اراک منتقل شد. مطالب انتقادی او در شبکه اجتماعی «لاین» منتشر شده بود.
اما به واقع «سب النبی» به کجا برمیگردد؟ از چه زمانی و بر چه اساسی چنین مسالهای مطرح و سپس به جرم تبدیل شد و برای آن اشد مجازات را در نظر گرفتند. آیا این رویکرد با آزادی بیان در تضاد نیست؟ دگراندیشان دینی چطور به آن مینگرند؟
در گفتوگو با حسن فرشتیان، دینپژوه ساکن پاریس به بررسی بیشتر این مساله پرداختیم. آقای فرشتیان معتقد است که آزادی بیان مرزهایی دارد که باید رعایت شود.
در ادامه متن کامل این گفتوگو را میخوانید:
سابقه فقهی و شرعی «سب نبی» در اسلام به چه برمیگردد؟ آیا به خود پیامبر برمیگردد؟ خیلیها از آیههای قرآنی مثال میزنند اما در قرآن آمده «محمد هم انسانی مثل شماست فقط به او وحی میشود».
مطمئنترین رفرانس ما برای شناخت احکام، قرآن است. در قرآن هیچگونه حکمی در مورد مجازات قتل ساب النبی وجود ندارد. بلکه در مورد سب و فحش و ناسزا و به شکل کلی در مورد هرگونه اذیت و آزار نسبت به پیامبر اسلام، میتوان به دستهای از آیات قرآنی اشاره کرد که در آنها، مجازاتهای توهین کنندگان، الاهی و اخروی محسوب شده است. به عنوان نمونه در آیه ۵۷ سوره أحزاب، آنان به لعن الاهی و عذاب اخروی وعید داده شدهاند: « بى گمان کسانى که خدا و پیامبر او را آزار مىرسانند خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابى خفت آور آماده ساخته است». إِنَّ الَّذِینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَهِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا.
مجازات قتل ساب النبی، بیشتر در روایات منسوب به تشیع آغاز شد زیرا در سدههای اولیه ظهور اسلام، شیعه با برخی باورهای غلوگرایانه تلاش می کرد شانی معادل شان پیامبر برای امامان خویش قائل شود.
در آیه ۶۱ سوره توبه نیز، آنان به عذاب الهی تهدید شدهاند: «و از ایشان کسانى هستند که پیامبر را آزار مىدهند و مىگویند او زودباور است بگو گوش خوبى براى شماست… کسانى که پیامبر خدا را آزار میرسانند عذابى دردناک در پیش خواهند داشت»… وَالَّذِینَ یؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ.
بنابراین مستند مجازات قتل برای ساب النبی نمیتواند آیات قرآنی باشد. لذا فقیهانی که چنین فتوایی دادهاند یا به روایات استناد کردهاند یا به اجماع. البته چون استناد به اجماع نیز، اجماع مدرکی است یعنی اجماع بر مبنای مدرک و حدیث است، لذا فقط مستند این فتاوا، روایات است.
برخی روایات ضعیفی وجود دارد که حکایت از قتل مرتد و یا ساب النبی در زمان پیامبر یا ائمه دارد، این روایات هم از جهت سند و هم از جهت دلالت مخدوش هستند، یا خبر مرسل هستند یا خبر ضعیف. تنها روایت مورد توجه، روایت هشام بن سالم است که گفته شده است از امام ششم، از پیامبر نقل شده است که «یقتله الأدنی فالأدنی قبل أن یرفع إلی الامام»، یعنی ساب النبی توسط هر که به وی نزدیکتر است کشته میشود قبل از این که مرافعه نزد امام و حاکم برده شود. بر مبنای این روایت حتا گاهی حکم به ترور ساب النبی داده شده است. این روایت نیز با مشکلات سندی و مفهومی نیز مواجه است، روشن است که با یک خبر واحد نمیتوان با جان انسانها بازی کرد و اصول مسلمه شرعی و عقلی را تعطیل کرد و حکم به ترور فرد داد بدون این که حتا وی فرصت دفاع منصفانه و دادرسی عادلانه داشته باشد. توهین به هر انسانی محکوم است به ویژه توهین به پیامبر٬ اما مجازات هر متهمی باید متناسب با عمل مجرمانه باشد.
آیا سب النبی از زمان پیامبر وجود داشته است یا بعدها این مجازات را تعیین کردند؟
چنانچه اشاره شد، در این مورد روایات قابل اتکایی وجود ندارد. در مورد برخی روایتهای تاریخی که اشاره به قتل مرتد و ساب النبی در زمان پیامبر دارند، این روایات تاریخی، مستند نیست و قابلیت ندارد که مبنای قانونگذاری و تشریع قرار گیرد. بر فرض اثبات این گونه روایات تاریخی، باید توجه داشت که این حوادث، غالبا به انضمام دلایل دیگری بوده است از قبیل ارتباط به حادثه جنگی و نظامی. از روایات چنین بر نمیآید که در زمان پیامبر، فقط به استناد مسائل فکری و اظهار بیان، از قبیل ارتداد و یا سب النبی، قتلی به وقوع پیوسته شده باشد.
مجازات قتل مرتدین در زمان خلفا آغاز شد به ویژه از زمان قتل کسانی که از پرداخت زکات خودداری کردند «اهل ردّه»، ولی به دلیل عدم مستند قرآنی در این زمینه، به اخبار ضعیف استناد شد و ادعای اجماع شد تا ریشه و مستند شرعی برای این گونه قتلها ساخته شود. مجازات قتل ساب النبی، بیشتر در روایات منسوب به تشیع آغاز شد زیرا در سدههای اولیه ظهور اسلام، شیعه با برخی باورهای غلوگرایانه تلاش میکرد شانی معادل شان پیامبر برای امامان خویش قائل شود.
شاید با توجه به حکومت رسیدن امام علی، شیوه ایشان، بتواند نمایانگر شیوه امامان شیعه باشد. علی هرچند از سبّ کردن دیگران اجتناب میکرد و در جریان جنگ جمل وقتی اصحابش به ناسزاگویی و فحش به سپاه شامیان پرداختند آنان را از فحاشی نهی کرد، به جای فحاشی، دعوت به آگاهی بخشی کرد و از یارانش خواست رفتار آنان را نقد و بازگو کنند: «من دوست ندارم که شما دشنام دهنده باشید ولى اگر اعمال زشت شان را شرح دهید و احوال آنها را بیان کنید به گفتار صحیح نزدیکتر و براى اتمام حجّت رساتر است»، «إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ، وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ، وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ، کانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ اَبْلَغَ فِى الْعُذْرِ». (نهج البلاغه، خطبه ۲۰۶).
اما علی اگر خودش توسط دیگران، مورد سبّ و ناسزا قرار میگرفت، سابِّ خویش (فحش دهنده به خویش) را ذانب و گنهکار معرفی میکرد ولی اجازه نمیداد یارانش دست به انتقام زده و فحش دهنده را مجازات کنند بلکه آنان را دعوت به عفو وی میکرد و یا در نهایت برای آرام کردن پیروانش بدانان میگفت شما نیز به وی ناسزایی بگویید. یکی از خوارج از دانش علی به شگفتی در آمد و گفت «خدا بکُشدش چقدر فقیه است!». افراد به وی حمله کرده و قصد جانش را کردند، حضرت جلوی آنها را گرفت و گفت «صبر کنید! فحشی داده است یا عفوش کنید، یا در برابر ناسزاگویی اش، ناسزایی نثارش کنید» رُوَیداً إِنَّمَا هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ، أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ (نهج البلاغه، حکمت ۴۲۰).
در آیات قرآن نیز به همین تناسب جرم و مجازات اشاره می کند از جمله در آیه ۱۹۴ سوره بقره، تصریح شده است که «هر کس بر شما تعدى کرد همان گونه که بر شما تعدى کرده بر او تعدى کنید…» فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیکُمْ. خلاصه این که اگر بنا بشود مقابله به مثلی هم بشود نهایتش در حد همان عمل است، هرچند توصیه اولیه، عفو و برخورد کریمانه و گذشت بزرگوارانه است.
خود پیامبر اسلام با مساله «سب نبی» چطور برخورد میکرد؟ با توهینها و اتهامهایی که به او میزدند. چه نمونههایی داریم؟
مدارای پیامبر با کفار و مشرکین و حتا با منافقین در حدی بود که گاهی یارانش از وی دلخور میشدند، عفو عمومی وی پس از فتح مکه، که حتا شامل قاتلین مسلمانان میشد از این موارد بود. هیچ موردی، پیامبر ناسزاگوی به خویش را به دلیل ناسزاگویی مجازات نکرد. این شیوه مداراجویانه پیامبر نیز شیوهای قرآنی بود. زیرا پیامبر اسوه مومنان و پیرو حکم خدا و قرآن بود.
در آیات قرآنی، وظیفه پیامبر در برابر توهین کنندگان مشخص شده است، مطمئنا پیامبر خودش اولین پیروی کننده از این دستورات بوده است. در این آیات، به پیامبر دستور صبر و بردباری و گذشت نسبت به این افراد داده است. از جمله آیه ۴۸ سوره احزاب که به پیامبر دستور گذشت داده است: «و کافران و منافقان را فرمان مبر و از آزارشان بگذر و بر خدا اعتماد کن و و همین که خدا حامی توست، ترا کفایت مىکند» … وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا.
در آیه ۱۸۶ سوره آل عمران دستور به صبر و بردباری در برابر این اذیت و آزارها داده شده است: « قطعا در مالها و جانهایتان آزموده خواهید شد و از کسانى که پیش از شما به آنان کتاب داده شده و از کسانى که به شرک گراییدهاند آزار بسیارى خواهید شنید، و اگر صبر کنید و پرهیزگارى نمایید این حاکى از عزم استوار در کارهاست». لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذًى کَثِیرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ.
در قانون مجازات اسلامی جدید مصوب ۱۳۹۲، ماده ۲۶۲، مجازات توهین به مقدسات اسلام حذف شده است ولی مجازات ساب النبی همان اعدام مقرر شده است
اتفاقا طبق آیات قرآنی، مثل آیه ۱۵۹ سوره آل عمران، خداوند نیز به پیامبر کمک میکرد تا سعه صدر او افزایش یافته و رحمتی برای جهانیان باشد «پس به رحمت الهى با آنان نرمخو شدى، و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پیرامون تو پراکنده مى شدند پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه…». فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ…
آیا با توجه به این سابقه فقهی و شرعی، این مساله میتواند مبنای وضع قانون قرار بگیرد؟
«حکم شریعت» با «مواد قانونی» متفاوت است. شریعت برای «امّت» است، در حالی که کشور و شهروندان یک کشور نیازمند به قانون هستند. در اینجا باید به تفاوت تشریع و قانونگذاری در دوگانه «امّت» و «ملّت» و تفاوت نقش «امام امت» و «زمامدار کشور» در روند تشریع و قانونگذاری توجه داشت. برخی از احکام شریعت احکامی برای امت هستند، نه برای ملت. روند تشریع در میان افراد یک قبیله، مشابه روند تشریع و قانونگذاری در میان افراد یک کشور نیست و حوزههای مشروعیت آنان نیز متغیر است.
بر فرض پذیرش مشروعیت ابتدایی این مقررات، باید توجه کرد که این قوانین جزایی شرعی، مربوط به یک امتی بوده است که با هم توافق کرده بودند تا آن احکام اجرا بشود. این احکام، در شرایط و در رابطههای خاصی مطرح و ایجاد شده اند. این احکام در همان رابطه خاص، قابل طرح و قابل اجرا هستند. اگر پیش زمینهها و ویژگیهای این رابطه در موردی وجود داشت، میتوان اجرای این احکام و مقررات را بدانجا نیز سرایت داد. اکنون ما در شرایط کشور دولت- ملت هستیم که قوانین باید متناسب با شرایط ملت – دولت قانونگذاری شود.
از نظر قانونی چطور و بر چه اساسی اشد مجازات را برای «سب نبی» برگزیدهاند؟ از چه زمانی؟
در قانون پیشین مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵، مجازات ساب النبی اعدام بود. ماده ۵۱۳ مقرر می داشت «هرکس به مقدسات اسلام و یا هر یک از انبیاء عظام یا ائمه طاهرین (ع) یا حضرت صدیقه طاهره (س) اهانت کند اگر مشمول حکم ساب النبی باشد اعدام میشود و در غیر این صورت به حبس از یک تا پنج سال محکوم خواهد شد.» البته مجازات توهین به مقدسات اسلام نیز اعدام بود! هرچند مقدسات اسلام را هیچ فقیهی و هیچ قانونگذاری تا کنون مشخص نکرده است که چه چیزی از مقدسات اسلام محسوب میشود و چه چیزی از نامقدسات!
در قانون مجازات اسلامی جدید مصوب ۱۳۹۲، ماده ۲۶۲، مجازات توهین به مقدسات اسلام حذف شده است ولی مجازات ساب النبی همان اعدام مقرر شده است: «هر کس پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله وسلم و یا هریک از انبیاء عظام الهی را دشنام دهد یا قذف کند ساب النبی است و به اعدام محکوم میشود.» در تبصره ماده فوق، دشنام به سایر معصومین نیز در همین حکم تلقی شده است.
تمایل دارم توجه شما را به ماده بعدی همین قانون، یعنی ماده ۲۶۳ این قانون، جلب کنم که مقرر میدارد «هرگاه متهم به سب، ادعا نماید که اظهارات وی از روی اکراه، غفلت، سهو یا در حالت مستی یا غضب یا سبق لسان یا بدون توجه به معانی کلمات و یا نقل قول از دیگری بوده است ساب النبی محسوب نمیشود».
با توجه به این ماده، باید توجه کرد که این افرادی که اخیرا به این مجازات ها محکوم شدهاند أصلا توجهی به کلمات خویش و بارِ معنایی اهانتهای خویش داشته اند یا نه؟ به علاوه، اینها در حالت عادی نبودهاند، بی تردید در حالت غضب و خشم از ما و امثال آنها بوده اند، بنابراین مشمول ماده فوق نمیشوند زیرا در حال خشم و غضب هستند یا از حکومت دلخور هستند یا از روحانیت ناراحت هستند، البته هیچکدام از این دلخوریهای بجا یا نابجای آنان، مجوزی به آنان برای توهین و اهانت نمیدهد، بلکه این حالت خشم و غضب آنان، به ما مجوز میدهد که حتا در صورت پذیرش مجازات فوق برای ساب النبی، از اجرای آن برای این افراد خودداری کنیم و به استناد به حالت و وضعیت خشم و غضب آنان، آنان را مشمول ماده ۲۶۳ این قانون بدانیم نه ماده ۲۶۲ این قانون.
آیا این مساله با آزادی بیان در تعارض نیست؟ اگر به نظر شما آزادی بیان مرز دارد، چطور و بر چه اساسی این مرزها تعیین شده است؟ چه کسانی؟ در چه اسنادی؟
آزادی بیان مرزهایی دارد یکی از مرزهای آن، رعایت عفت کلام و ادب است. مرز دیگر، خودداری از توهین به دیگران و اذیت دیگران است. البته در این زمینه میان قوانین اروپا و آمریکا تفاوت هایی دارد.
اجمالا در فرانسه، موارد متعددی، پیروان ادیان، اعم از مسیحیت و یهودیت و اسلام، وقتی إحساس میکردند باورهای مذهبیشان مورد توهین و اهانت قرار گرفته است، دست به اقدامات و اعتراضات حقوقی میزدند تا توهین کنندگان را به محکمه بکشانند. اکثر این دعاوی به نتیجه مورد نظر شاکیان نرسید و فقط در چند مورد محدود، این دعاوی به شکل جدی به دادگاههای مافوق کشور رسید.
متدینین بایستی با بردباری، خداناباوران را بپذیرند. البته منظورم این نیست که عقاید آن ها را بپذیرند، بلکه حق آنان را برای داشتن چنان عقاید و ابراز آن بپذیرند
در نهایت، از رویه قضایی کنونی فرانسه میتوان استنباط کرد که اتهامی که به شکل جدی میتواند قابل طرح و پیگیری باشد، اتهام توهین و اذیت و آزار نسبت به پیروان کنونی این ادیان است. یعنی توهین به موسی، عیسی و محمد، به عنوان توهین به این شخصیتها، قابلیت پیگیری حقوقی و جزایی ندارد. زیرا این شخصیت ها وجود خارجی کنونی ندارند و متعلق به تاریخ هستند اما توهین به این شخصیت ها به عنوان مقدسات و رهبران فرقه های اعتقادی و مذهبی موجود کنونی، و از منظر صدمات، ایذا و آزاری که توهین به این پیامبران، بر پیروان آن ها وارد میکند، قابل طرح قضایی است
چرا نسبت به مساله «سب نبی» سختگیری میشود؟ به چه دلیلی اشد مجازات را برای آن در نظر گرفتهاند؟
جامعه ما از جهت تحمل و بردباری یکدیگر در شرایط بسیار نابسامانی قرار دارد. تعارض میان متدینین و خداناباوران، در برخی موارد با انگیزه های متفاوتی تشدید میشود. برخی از دلخوران و ناراضیان از وضع موجود، دین و باورهای دینی را هدف قرار داده و با توهین و اهانت به آن باورها، به گونهای تلاش میکنند از وضع موجود انتقام بگیرند و عقده دل خویش را بگشایند. در مقابل، حاکمیت تلاش میکند تا به نگهداشتن حریمهای ممنوعهای اجازه ندهد این ناراضیان، جرات و جسارت توهین آشکار پیدا کنند. به نظر میرسد برخی از این احکام نیز برای ایجاد این رعب و هراس است که به ویژه در فضاهای مجازی، افراد چنین اقداماتی نکنند.
به نظر شما در حکومتی اسلامی که جامعهاش را نیز مسلمان تعریف کرده است، چرا «سب نبی» به این وسعت اتفاق میفتد؟
پرسش فوق، پرسشی در خور توجه و کاملا بجاست. زیرا در جامعه مذهبی و به ویژه در سایه حکومت اسلامی، انتظار نمیرود که همین مقدار سب النبی نیز وجود داشته باشد، هر چند ناگفته نماند که خوشبختانه در همین جامعه ما، هنوز ابراز ارادت به پیامبر به مراتب بیشتر بیان میشود و أصلا قابل مقایسه نیست اما همین سبّ ها و توهین های هرچند اندک، قابل بررسی است. به نظر می رسد، اینها دلایل متعددی دارد.
یکی از این دلایل در قرآن مطرح شده است، در آیه ۱۰۸ سوره انعام، مسلمانان توصیه شدهاند که با برخی از رفتارهای خویش موجب فحاشی و ناسزاگویی دین ناباوران نشوند: «و آنهایى را که جز خدا مى خوانند دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى و نادانى، خدا را دشنام خواهند داد…»
وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیرِ عِلْمٍ… در بسیاری از جامعههای مذهبی، از دیرباز عادت و سنتی وجود داشته است که نسبت به دین ناباوران سختگیری میشده و حتا به دلیل دین ناباوری خویش مجازات میشدند. اگر دین باوران، آنها را ناسزا بگویند و زندگی را بر آنها سخت بگیرند، آن ها نیز در جا و در جاهایی که بتوانند و زورشان برسد همین کار را میکنند. امروز فضای مجازی چنین فرصتی را فراهم کرده است.
به نظر می رسد متدینین بایستی با بردباری، خداناباوران را بپذیرند. البته منظورم این نیست که عقاید آنها را بپذیرند، بلکه حق آنان را برای داشتن چنان عقاید و ابراز آن بپذیرند. خداناباوران نیز بایستی حرمت باورهای دینی مومنان را نگه دارند و ریشه ناملایمات روزگار را در این باورها، و درمان آن را در توهین و اهانت به این باورها جستجو نکنند
3 پاسخ
لابد خداوند هنگام نصب ولی امر اجازه تشریع هم به معظم له داده است !
در چه جغرافیای سیاهی زندگی می کنیم که برای منع از آدم کشی باید به دنبال این مطلب باشیم که حدیث ضعیف یا مثلا جعلی است.
ما باید به نقطه ایی برسیم که انسان ها را به دلیل ساب النبی به قتل نرسانیم حتا اگر در قران مثلا آیه ای باشد که گفته باشد ای گروه مؤمنان اهانت کنندگان به رسول خدا را در هرکجا مشاهده کردید به قتل برسانید
این آیه ای که فرمودید دقیقا از کجای قرآن بود؟!!!! بگید ما هم یاد بگیریم.
طرز فکرتون شباهت عجیبی به اعضای داعش داره، چهار نفر مثه شما باشن دیگه اسمی از اسلام باقی نمیمونه
دیدگاهها بستهاند.