احمدی‌نژاد، اصلاح‌طلبان و حُسن فاعلی

احسان ابراهیمی

نام‌نویسی محمود احمدی نژاد در انتخابات علی‌رغم نهی رهبر جمهوری اسلامی بار دیگر بحثی را در میان نخبگان سیاسی و به تبع آن در بخشی از افکار عمومی مطرح کرده (یادداشت طاها پارسا به عنوان «چه کسی باید به احمدی‌نژاد بپردازد؟»  در این‌باره نمونه‌ی خوبی‌ست) که آیا می‌توان از وی در برابر رهبر جمهوری اسلامی و یا حقوق شهروندی‌اش به عنوان یک شهروند دفاع و پشتیبانی کرد؟ به دیگر سخن، مخالفت تاریخی اصلاح‌طلبان با نظارت استصوابی و مداخلات فراقانونی رهبر جمهوری اسلامی (یا خوانش حداکثری از ولایت فقیه) در اموری که به تصریح قانون اساسی بخشی از حقوق و اختیارات دیگر مقامات است درباره محمود احمدی نژاد نیز قابل دفاع و پشتیبانی است؟ پاسخ به این پرسش بنظر نیازمند چند تفکیک مهم و پیش از آن اشاره به تاریخچه مخالفت‌های احمدی‌نژاد با رهبر جمهوری اسلامی است.

محمود احمدی نژاد در ۴ مورد علنی با رهبر جمهوری اسلامی مخالفت کرد و تلاش کرد نظر خود را بر نظر وی غالب کند.

۱-انتصاب رحیم مشایی به عنوان معاون اول دولت کودتا و تعلل در اجرای نظر کتبی رهبر
۲-اشاره کردن به «بیداری انسانی» در برابر اصطلاح «بیداری اسلامی» رهبر جمهوری اسلامی درباره بهار عربی
۳-مخالفت علنی و ترک ۱۱ روزه نهاد ریاست جمهوری درباره اصرار رهبر جمهوری اسلامی در ابقای حیدر مصلحی به عنوان وزیر اطلاعات
۴– و ثبت نام اخیرش علی رغم نهی علنی و صریح رهبر درباره نامزدی وی

احمدی‌نژاد که در دور نخست هم‌دست (و شاید مهره‌ای در دست) و شریکِ  رهبر جمهوری اسلامی در تخریب و به حاشیه راندن دشمنان و مخالفان و اصلاح‌طلبان و تسخیر قوه مجریه بود، در دوران پساکودتا به مخالفت با رهبر پرداخت. در واقع در دوران نخست و در بحبوبه کودتا توسط عوامل رهبر، نه تنها مخالفتی با رهبر جمهوری اسلامی نداشت بلکه شریک جرایم و سرکوب و خیانت در آرای مردم و بهره مند از غنایم کودتا بود.
اکنون می‌توان به پرسش نخست بحث بهتر پرداخت.

بیشتر بخوانید: 

الف) تفکیک میان جدل و استدلال: اگر اصلاح‌طلبان و نیروهای تحول‌خواه، با تکرار مخالفت رهبر جمهوری اسلامی با نامزدی وی او را به عنوان کسی که نظر رهبر را نادیده انگاشته و متمرد است معرفی می‌کنند، در سطح جدل با کسی است که همواره از رهگذر انگیزه‌های شخصی و جناحی رهبر برای سرکوب دیگران بالاترین منافع را کسب کرده و همان‌طور که گفته شد شریک وی بوده است. لذا چنین کسی نمی‌تواند از نظرات و اوامر و نواهی کسی سرکشی کند که تمام حیات و موقعیت سیاسی‌اش وابسته به دخالت‌های غیرقانونی وی بوده است. به دیگر سخن، اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان و بخش عمده‌ای از افکار عمومی در سطح جامعه مدنی با وی از این منظر «جدل» می‌کنند که اگر دستورات رهبری را می‌توان نادیده گرفت این نادیده گرفتن شامل فرامین غیرقانونی اما به نفع احمدی‌نژاد هم می‌شود و نه فقط دستورات و نواهی علیه وی و باند و جریانش. به دیگر سخن، اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان و افکار عمومی از باب دفاع از اصل دخالت‌های فراقانونی رهبر نیست که بر وی خرده می گیرند بل از منظری جدلی وی و رهبر جمهوری اسلامی را برای این‌گونه رفتارهای ناشایست سیاسی سرزنش و شماتت می‌کنند.
دو این‌که در این جدل، سویه‌ای هم متوجه شخص رهبر جمهوری اسلامی‌ست که رسماً در نماز جمعه بر نزدیکی نظرش به احمدی نژاد پای‌فشرد اما در نخستین تصمیم احمدی‌نژاد که انتصاب مشایی به معاون اولیش بود نامه‌ای در مخالفت نگاشت. در واقع پرسش این است که «نزدیکی در نظر» کجا خود را بروز می‌دهد؟! آیا بهترین محل برای این نزدیکی در نظر، در انتصاب تیم رییس دولت نیست؟! از این‌رو، سوی دیگر این جدل، نشانه رفتن بی‌بصیرتی و خطای بزرگی است که رهبر جمهوری اسلامی درباره احمدی‌نژاد مرتکب شده است.

ب) تفکیک میان «مخالفت بر سر غنایم» و «مخالفت بر سر حقوق ملت»: اینکه احمدی‌نژاد با رهبر جمهوری اسلامی مخالفت کرده است اگرچه درست است اما هر مخالفتی لزوماَ مبارک و میمون و ستودنی نیست. به اصطلاح منطقیون «جهت» مخالفت از صرف مخالفت مهمتر است. حال آنکه در مورد احمدی‌نژاد نه تنها جهت مخالفتش در راستای استیفای حقوق ملی نیست بلکه تلاش و ولع و طمع او برای نصیب بردن بیشتر از غنایم است. در مناظره تاریخی شیخ مهدی کروبی با وی، شیخ اصلاحات به صراحت او را نه تنها به دلیل عدم مخالفتش بل به دلیل همراهی صددرصدی دولتش در رد صلاحیت بیش از ۲۵۰۰ نفر از واجدان شرایط شرکت در انتخابات مجلس مورد نقد جدی قرار داد و از وی پرسید چرا در این‌باره سکوت کرده است؟ در واقع بحث درباره گذشته وی نیست، بل موضوع این است که مخالفت‌های وی با رهبر جمهوری اسلامی در جهت استیفای حقوق ملت و یا احیای اختیارات مصرح در قانون اساسی برای رییس جمهوری نیست.

در فلسفه اخلاق اسلامی بحثی است با عنوان «حُسن فعلی و حُسن فاعلی». می‌توان از این تفکیک برای توضیح بیشتر مانحن فیه استفاده نمود. مدعای این بحث این است که یک عملی از نظر اخلاقی پسندیده است که هم خود آن عمل نیکو باشد (حُسن فعلی) و هم عامل آن شخص اخلاقاً موجهی باشد. (حُسن فاعلی). در نتیجه هر عمل نیکویی لزوماً اخلاقی نیست اگر عاملش اخلاقی نباشد و نیز هر عامل اخلاقی لزوماً هر فعلی ازو سر زند فعلش نیکو نیست.

احمدی نژاد بر فرض اینکه عمل مخالفتش با رهبر جمهوری اسلامی مطابق با اختیارات رییس جمهوری و در جهت احیای آن بوده اما شخص وی به دلیل سوابق اعمال و کردار سیاسی و اخلاقی بسیار اخیرش همچنین پرونده های قضایی که یادگار دوران ریاست وی بر دولت کودتاست، شایسته ستایش نیست. کسی که هم‌چنان دروغ می‌گوید (نوشتن نامه‌اش درباره عدم حمایت از هیچ نامزدی در انتخابات، و سپس حمایت تام و تمامش از بقایی، نگاشتن نامه به رهبر مبنی بر نامزد نشدن در انتخابات و نامزد شدنش) نشان می‌دهد اصل اخلاقی دفاع از حقوق شهروندی (که مبتنی بر مفروض فلسفی «خودآیینی» است) وی برای نامزدی اساساً موضوعیت ندارد.

به عنوان نتیجه‌گیری می‌توان گفت:

۱-مخالفان اصلاح‌طلب، تحول‌خواه و جامعه مدنی از باب «جدل» تمرد وی را در برابر رهبر بزرگ‌نمایی می‌کنند.

۲– مخالفت‌های وی با رهبر جمهوری اسلامی گزینشی و در راستای بهره بردن بیشتر از غنایم و قدرت و ثروت حکومتی است.

۳– شخص وی به دلیل عملکرد هر روزینه‌اش از خصوصیت اخلاقی تهی است و لذا اعمالش نیز اگرچه ممکن است در مخالفت با زیاده‌خواهی‌های رهبر جمهوری اسلامی باشد اما در راستای احقاق حقوق مردم و لزوماً شایسته تقدیر نیست.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

2 پاسخ

  1. به نیت و خصوصیات احمدی نژاد کاری ندارم ، هر دو انها مثبت به نظر نمی رسند اما نفس کار او باعث خواهد شد که اقتدار ولایت فقیه به
    چالش کشیده شود. کاری که در حال حاضر از اصلاح طلبان ساخته نیست. از این منظر رفتار نادرست او می تواند باعث اشکار شدن اشتباه اساسی حامی گذشته او یعنی خامنه ای در حمایت از احمدی نژاد باشد و همینطور اغاز به زیر سوال بردن رهبر و یا خلاف نظرات ولی فقیه اسلامی عمل کردن باشد. هر دو این نتایج برای جامعه سیاسی داخل ایران که مخالف ولایت مطلقه فقیه هستند مثبت است.
    انشقاق در جبهه اصول گرایان و تمرد از دستورات ولی فقیه به نفع جامعه تحول خواه ایران است. کار احمدی نژاد از این هر دو را در پی می تواند داشته باشد.
    برای قضاوت در تحولات سیاسی تمرکز به نیت افراد کافی نیست. نگاه به نتایج ان گاه مهم تر است.

  2. عزیز نتیجه گیری را مینوشتی کافی بود دیگه اینقدر متن رو بپیچونی که خواننده سردرد بگیره چه معنی داره؟
    اصلاحطلب و تحول خواه هم مترادف های جالبی بود که توسط شما کشف شد…

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »