در جامعه ما فعالیت سیاسی به ویژه از نوع اصلاحطلبی آن، همواره با قرار گرفتن در موقعیتهای دشوار و پیچیده همراه بوده است. بدون حضور مرجع مقتدری که سخن وی فصلالخطاب باشد و چنانچه پاسخها و برنامههای قالبی و ازپیشتعیینشدهای وجود نداشته باشد، تصمیمگیری در چنین موقعیتهایی به سادگی میسر نیست و ممکن است فعالان سیاسی در مواجهه با شرایط دشوار، بر سر انتخاب تصمیم و موضعی مشخص و مشترک، دچار اختلاف و تشتت آرا شوند و مباحث و نظریات مختلفی مطرح گردند که انتخاب نقشه راه و اتخاذ تصمیم بر اساس یکی از آنها آسان نباشد. تردیدی نیست ثبت نام غیرمنتظره «محمود احمدینژاد» برای انتخابات ریاست جمهوری، اصلاحطلبان را در موقعیت پیچیدهای قرار داده و مباحث متفاوت و مجادلات گستردهای را بهوجود آورده و در نتیجه تصمیمگیری و ارائه موضعی واحد و مشخص را برایشان دشوار ساخته است.
از یک سو، برخی از اصلاحطلبان بر این باورند، احمدینژاد با سرپیچی از توصیه رهبری که او را از نامزد شدن در انتخابات منع کرده بود، دست به انتحار سیاسی زده و نظام بیش از این او را برنمیتابد، لذا آنها فرصت مناسبی را به دست آوردهاند تا زمینههای بازگشت خود را به داخل نظام مهیا نمایند. این بخش از اصلاحطلبان، سرآغاز و تمامی اختلاف خود با رهبری و نهادهایی چون شورای نگهبان و قوه قضاییه را از زمانی میدانند که احمدینژاد در پاستور مستقر شد و سیاستهایی را اجرا کرد که از نظر ایشان به شدت با مصالح نظام و مذاق اصلاحطلبان سازگار نبود. اکنون بخشی از اصلاحطلبان امیدوارند از رهگذر نقد ورود و ثبت نام احمدینژاد و یارانش به عرصه انتخابات و نشان دادن این امر که برخلاف توصیه و نظر رهبری عمل کرده است، هم وفاداری خود را به رهبری نظام نشان دهند و هم انتقام سالهای گذشته را از وی بگیرند تا در نهایت به نوعی امکان حضور گستردهتری در ساختار و نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران را مجدداً بیابند.
اگر چه تلاش برای حضور مجدد و فعال در ساختار و نهادهای سیاسی نظام و حکومت از لوازم اصلی پیشبرد اهداف اصلاحطلبی است اما اشتباه اصلی این دسته از اصلاحطلبان این است که علت اصلی حذف تدریجی خود را به حضور یا عدم حضور احمدینژاد تقلیل میدهند. در حالی که مبنای اختلاف و تضاد را باید در جاهای دیگر جستوجو کرد و صرفاً محکومیت و حذف احمدینژاد موجب آن نمیشود تا اصولگرایان و برخی از ارکان حاکمیت از عملکرد گذشته خود نسبت به اصلاحطلبان را تغییر یا از آن پشیمان شوند و به این نتیجه برسند که باید به حکومت بازگردند.
بیشتر بخوانید:
در واقع احمدینژاد علت حذف اصلاحطلبان نبود بلکه وسیله و ابزاری بود که در یک بازه زمانی مشخص و با رفتارهایی ناپسند و غیراخلاقی، عملیات حذف را با شدت و حدت بیشتری انجام داد. حذف احمدینژاد از انتخابات و صحنه سیاسی کشور، نمیتواند بسیاری از اصولگرایان را متقاعد سازد که اشتباه خود مبنی بر حذف اصلاحطلبان را بپذیرند و از این پس باید به اصلاحطلبان امکان فعالیت سیاسی و ورود به نهادهای قدرتمند بدهند. علاوه بر این، میدان سیاست در ایران، سرشار از سیاستمدارانی است که دست کمی از احمدینژاد ندارند و اگر اصلاحطلبان بخواهند به طور ریشهای مشکل را حل نمایند باید زمینههایی را که منجر به ظهور چنین افرادی میشود مورد نقد قرار دهند. در ضمن باید به این نکته نیز توجه کرد که احمدینژاد بیش از آنکه رقیب اصلاحطلبان باشد، در رقابتی سخت با اصولگرایان قرار دارد، از این رو حذف وی به نفع اصلاحطلبان نیست.
از سوی دیگر، بخشی از اصلاحطلبان با استناد به حقوق شهروندی و نداشتن محکومیت قضایی احمدینژاد، خواهان تأیید صلاحیت وی هستند و از برگزاری یک انتخابات قانونی و سالم با حضور احمدینژاد و یا هر کس دیگری که مورد حمایت وی باشد، پشتیبانی میکنند. این تعداد از اصلاحطلبان، اعتقاد دارند تلاش برای برگزاری انتخابات سالم و برابر، منوط به رعایت قانون و تأیید صلاحیت تمامی نامزدهایی است که شرایط قانونی را دارند. فارغ از اینکه نتیجه انتخابات چه خواهد شد برگزاری انتخاباتی که در آن حقوق شهروندی رعایت گردد به نوعی در جهت اهداف اصلاحطلبی است و حب و بغضها یا امکان شکست در انتخابات و فعالیت سیاسی نباید موجب عدول از آن آرمانها و اهداف اصلاحطلبانه شود. لذا احمدینژاد و یا هر کس دیگر نیز از این قاعده مستثنا نیستند و باید به صورت برابر و منصفانه از حقوق شهروندی خویش بهرهمند باشند.
نکته دیگری که اصلاحطلبان برای حمایت از تأیید صلاحیت احمدینژاد و یارانش به آن اشاره میکنند این است که باید به مردم اعتماد داشت و پیشبینی میکنند در یک انتخابات آزاد و رقابتی، مردم به برنامهها و روشهای پوپولیستی رأی و روی خوش نشان نمیدهند و عملکرد احمدینژاد در دوران ریاست جمهوریاش به گونهای ضعیف و غیرقابل دفاع بوده است که اگر چه ممکن است سبد رأی وی از کاندیداهای اصولگرا بیشتر باشد اما به طور حتم و از آنجایی که آرا خاموش اصلاحطلبان و تحولخواهان را به حرکت در میآورد، نمیتواند اکثریت آرا را کسب کند و شکست سنگینی را هم بر خود و هم بر اصولگرایان تحمیل خواهد کرد. علاوه بر این، حضور احمدینژاد در عرصه انتخابات، بیش از هر چیز به معنی ایجاد چالش برای برخی از ارکان نظام است و برخی از اصلاحطلبان، برای پیشبرد آرمانها و برنامههای اصلاحطلبانه، این چالش را ضروری میدانند و در نتیجه از آن استقبال میکنند.
بدون تردید، نگرش غالب در جنبش اصلاحطلبی این است که هدف وسیله را توجیه نمیکند و بین این دو تناسب و سنخیت وجود دارد. اگر چه حذف احمدینژاد از سپهر سیاست در ایران برای اصلاحطلبان مفید و مطلوب است اما ارزشهای اساسی اصلاحطلبی، باید مانع از آن شود تا به روشهای غیر دموکراتیک متوسل شوند و حذف احمدینژاد یا افراد مورد حمایت وی را بدون استناد به مواد قانونی برنتابند. تأیید رد صلاحیت بدون مدرک و سند قانونی احمدینژاد از سوی اصلاحطلبان، نوعی بازگشت به عقب و تسلیم شدن به روشهایی است که سالهاست مورد انتقاد آنهاست.
از این گذشته تفکر و روش احمدینژادی و این توهم که رأی اکثریت را به دست میآورند زمانی روبه خاموشی خواهد رفت که در یک رقابت آزاد از رقیبانی که برنامههای عقلانی و علمی دارند، شکست بخورد در غیر این صورت ممکن است افراد حذف شوند اما تفکر و به عبارت بهتر توهم محبوبیت همچنان باقی خواهد ماند و دیگرانی که تعداد آنها کم هم نیست از آن تفکر و روش بهره خواهند برد. اصلاحطلبان باید به مردم اعتماد کنند که بخش عمدهای از ایشان توان درک منافع و مصالح ملی را دارند و اگر اطلاعات درستی در اختیارشان باشد، بدون تردید تصمیمات درستی خواهند گرفت.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…