آیتالله خامنهای بار دیگر و در آستانهی دو انتخابات مجلس و خبرگان، از همهی شهروندان ایران ـ حتی مخالفان نظام و شخص خود ـ دعوت کرد که در این رخداد سیاسی مشارکت کنند. او در روز انتخابات نیز ضمن تاکید بر این نکته که «همه شرکت کنند»، در سخنانی معنادار و ترتیبی قابل تأمل افزود: «هر کسی که ایران را دوست دارد، هر کسی که جمهوری اسلامی را دوست دارد، هر کسی که شکوه و عزت و عظمت ملی را دوست دارد، در انتخابات شرکت کند.»
به دیگر سخن، او ـ که بسیار بعید است این محورها را هوشمندانه فهرست نکرده باشد ـ نخست کسانی را مخاطب قرار داد که «ایران را دوست دارند».
در متن رقابتهای انتخاباتی، و در اوج تبلیغات منتهی به روز انتخابات، خبر بسیار مهمی در فضای سیاسی ایران پیچید: مهدی کروبی از رهبران جنبش سبز خواسته است که شرایط برای مشارکت وی در انتخابات فراهم شود. خبری که پیشتر، و با اعلام مشارکت خانواده کروبی در انتخابات، مضمون و رویکردش، محسوس شده بود.
رخداد مزبور، با انتشار خبر بسیار مهم مشابه و دیگری تکمیل شد: درخواست میرحسین موسوی و زهرا رهنورد برای فراهم آمدن امکان حضور آنان در انتخابات.
با هر تحلیل و دلیلی، با هر نقطهعزیمت و ارزیابی سیاسی، و به هر علت و انگیزهای، رهبران جنبش سبز در انتخابات حضور یافتند*. چنانکه بخش مهمی از همدلان ایشان و سبزهای معترض به انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸در روند دو انتخابات و پای صندوقهای رأی حاضر شدند.
این رخدادهای سیاسی معنادار و بسیارمهم، همزمان شده بود با خیز اصلاحطلبان برای مشارکت در انتخابات، با وجود ردصلاحیت بسیار گسترده و شدید تحمیل شده به آنان.
در بستر یادشده، دعوت سیدمحمد خاتمی، چهرهی نخست اردوگاه اصلاحطلبی، برای مشارکت شهروندان همدل با وی، خود به اندازهی لازم مهم بود. خاتمی درحالی شهروندان حامی اصلاحات را به مشارکت در دو انتخابات دعوت کرد که مطبوعات و رسانههای داخل ایران همچنان از درج خبر و تصویرش در منعی تحمیلی توسط دستگاه قضایی هستند.
انتخابات دو مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در چنین وضعی، و با این رخدادهای مهم، برگزار شد. انتخاباتی که مشارکت شهروندان در آن از ۶۲ درصد در کل کشور و ۵۰ درصد در تهران، گذشت.
شخص اول نظام در پیامی پس از انتخابات اعلام کرد: «ایران اسلامی به ملت خود میبالد و به استحکام مقرراتی که این فرصتهای مغتنم را برای قد برافراشتن و تجدید قوای ملی فراهم آورده است، سر میافرازد.»
اینک، و مبتنی بر آنچه شخص رهبر جمهوری اسلامی خود میگوید، فرصتی دیگر برای تحقق آشتی و تعمیق توسعه سیاسی در ایران فراهم آمده؛ فرصتی مشابه آنچه که پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ و پیروزی روحانی ـ در پی مشارکت اصلاحطلبان و طیفی از سبزها ـ فراهم شده بود.
رأس هرم نظام سیاسی آن مجال را از کف داد؛ چنانکه فرصت مناسب دیگری را در زمان بیماریاش، و پس از ارسال پیام خاتمی (شهریورماه ۱۳۹۳) از ایران ستاند. پیام تأملبرانگیز خاتمی در ظاهر از سوی «مجمع روحانیون مبارز» نوشته شده بود؛ نامهای خطاب به رهبری که «عالیقدر» خطاب شده بود و «دوام عمر شریف»اش از خدا مسألت؛ نامهای با امضای دبیر مجمع روحانیون مبارز: خاتمی.
اینک، و با کامیابی معنادار محمدرضا عارف در انتخابات پایتخت، و با توجه به نزدیکی و اعتمادی که میان عارف با رهبر جمهوری اسلامی از یکسو، و از سوی دیگر با اصلاحطلبان و شخص خاتمی، وجود دارد؛ و با تقویت موقعیت اصولگرایان عملگرا و میانهرو در ساختار سیاسی قدرت؛ به نظر میرسد فضای سیاسی ـ اجتماعی بیش از هر زمان از آمادگی و استعداد برای تحقق آشتی برخوردار شده است.
مابهازای این مصالحه، در وجه نخست، رفع حبس و بازداشت خانگی رهبران و زندانیان جنبش سبز، و در وجهی دیگر، رفع ممنوعیت درج خبر و تصویر خاتمی از رسانههای داخل کشور است. دو اتفاق بسیارمهمی که میتواند در دوران پسابرجام، موجب تکوین عزم ملی برای برونشد از بحران اقتصاد و رکود تولید شود.
خاتمی سال پیش ابراز عقیده کرد که «راهحل مشکلات کنونی و مصلحت نظام ما، آشتی ملی است… اما عدهای بهجای آشتی به حذف و کینه میاندیشند.» او در پیام جدید خود نیز تاکید کرده است: «امیدوارم آنچه پیش آمده است زمینه همدلی و همبستگی همه نیروها و ملت و دولت و نزدیکی دلها به یکدیگر و رفع سوءتفاهمها و عزم جزم همگان برای خدمت به انقلاب و کشور باشد.»
آیا آیتالله خامنهای در آستانهی سال نو خورشیدی، و نوروز، قدر بستر اجتماعی ـ سیاسی شکل گرفته و فرصت جدید را خواهد دانست؟ آیا شخص اول نظام همچنان در سوی حذف و کینه خواهد ایستاد، یا راه همبستگی و آشتی ملی در پیش خواهد گرفت؟
*پینوشت:
شرکت رهبران جنبش سبز در دو انتخابات هفتم اسفند، و نسبت این رخداد مهم با مطالبات جنبش سبز، موضوع مستقلی است که در خور تأمل و تحلیلی جداگانه است.