جریان اصولگرایی، جریانی است که از جهت نظری ضعیف و از جهت عملی ناکارآمد است. خواستههای بزرگ دارد ولی شعورش کم است. بدن بزرگ و مغز کوچک نیز آدم را ناخودآگاه به یاد انتقراض دایناسورها میاندازد.
این جریان نه در حوزه اقتصاد سیاسی ـ به عنوان یکی از مهمترین عرصههای نظری برای هر دولتی ـ حرف خاصی دارد و نه در باب اندیشه سیاسی از کتاب ولایت فقیه امام جلوتر آماده است. در تبیین رابطه حاکمیت با مردم به شدت ناتوان است و حداقلاش این است که نتوانسته یک ادبیات نظری مناسب و مقبول برای این مسئله تولید کند.
علاوه بر این ضعفهای نظری، ناکارامدیهای عملی نیز بیش از همیشه به حیثیت اصولگرایان لطمه زده است. تجربه دولت نهم و دهم و مجلس هفتم و هشتم و نهم سند خوبی بر ناکارآمدی این جریان در وجه کلان است؛ و در همین انتخابات گذشته وقتی آن دکتر جوان در اولین تجربه سیاسی خود میثاق نامه اصولگرایی را امضا میکند و بعد که جزء سی نفر قرار نمیگیرد، خودش مستقل شرکت میکند و موجب تفرقه آراء میشود و یا وقتی آن آقای اصولگرا در کرج برای تبلیغات عکس خودش با فلان بازیگر خانم!! را منتشر میکند و…، یعنی اصولگرایی نتوانسته اصول ابتداییاش را حتی در حد اصول تبلیغاتی و انتخاباتی بسط بدهد، چه برسد در عرصۀ سیاست خارجی و داخلی و اقتصاد و…
آیا وضع اصلاح طلبها بهتر است؟ به من ربطی ندارد که نقدی بکنم یا فحشی بدهم. ولی واضح است که در حوزه نظر با استفاده از نظریات موجود غربی و پژوهشهای تاریخی توانستهاند عقبۀ نظری خوبی برای خودشان فراهم کنند (شما فقط به حجم پژوهشهایی که در باب آخوند خراسانی شده است نگاه بکنید متوجه این مسئله میشوید.)
خلاصه آنکه یادم نمیآید که در پانزده سال گذشته اصولگرایان (به معنای عام) و جریانهای وابستهشان، بدون هزینه کردن از رهبری فعالیت مناسبی در عرصه سیاست انجام داده باشند. در عرصه تفکر هم اگر از چند نام محدود مانند آیت الله مصباح یزدی و آیت الله جوادی و دکتر داوری بگذریم معارضۀ جدی و بنیادینی با جریان روشنفکری نداشتهایم. علاوه بر آنکه باید به توجه کنیم که جریان دکتر داوری نیز در عرصه سیاست خیلی مشخص و معین عمل نمیکند. مصداق بارزش مقاله خود ایشان در سوره اندیشه در نقد شعار مرگ بر آمریکا.
مشکل کجاست؟
به نظرم تا زمانیکه دالّ مرکزی جریان اصولگرایی «پیگیری منویات رهبری» است، وضع ما از این بهتر نمیشود. تا زمانیکه به دنبال عقلانیت سیاسی نباشیم و سعی نکنیم با فعالیتهای نظری و عملیِ خودمان بخشی از هزینههای رهبری را بر دوش بکشیم، و دائماً به دنبال این باشیم که منویات رهبری را اجرایی کنیم یعنی نمیخواهیم مسئولیت کاری را که انجام میدهیم بر عهده بگیریم. یعنی میخواهیم شخص دیگری تصمیم بگیرد و ما آن را اجرا کنیم. همیشه منتظریم که ایشان فرمایشی داشته باشند تا ما کاری بکنیم. نتیجه این رویکرد چه میشود؟
نتیجه این میشود که اصولگرایان دائما ادبیات نظری تولید شده توسط رهبر انقلاب را در سخیفترین لایۀ ممکن و در بدویترین امور هزینه میکنند بدون آنکه توانایی آن را داشته باشند که خطی بر آن بیافزایند یا آن را با شرایط کاریشان تطبیق دهند، این میشود که حتی شعارهای تبلیغاتیشان نیز بدون هیچ خلاقیتی مستقیم از سخنان رهبری وام گرفته میشود. تابعاش میشود کپی پیست کردن حرفهای رهبری پای عکسهای جناح مقابل و…
به زعم من این رویکرد (پیگیری منویات رهبری) برآمده از نگاه اشعری مسلکانه و اخباریگرایانه ایست که عمل و نظر را از یکدیگر منقطع میداند و به جای آنکه باور داشته باشد که حسن و قبح امری ذاتی است آن را حاصل امر و نهی مولا میداند ؛ یعنی کاملا اشعری مسلکانه خوبی و بدی کارها را نه در خود کارها میداند بلکه در امر و نهی مولا به آن کارها میداند؛ و این دقیقاً خلاف رویۀ حکمای شیعه و رفتار سیاسی امام و رهبری است.
به همین خاطر میتوان تفاوتهای بسیاری را بین سخنان رهبری و رفتار اصولگرایان نشان داد. اولیناش هم همین اهمیت نشان دادن و ارزش قائل شدن واقعی و همیشگی رهبری برای مردم و جریانهای سیاسی رقیب است در حالیکه به وضوح جایگاه مردم در اندیشه اصولگرایان صرفا جایگاهی زینتی است؛ در حکم سبزی سر سفره که اگر باشد خوب است و اگر نبود هم مشکلی نیست و ماهیت اصلی سفره را خدشه دار نمیکند.
خب من میخواهم به برادران اصولگرایمان بگویم بیایید کمی از مغزهایمان کار بکشیم. توابع تصمیمات را بسنجیم و سعی کنیم با حرکتی عقلانی موجب ارتقاء خود و جامعهمان شویم. در این میان از نصایح رهبری استفاده کنیم و سعی کنیم با جهاد علمی و عملی گستره تاثیر و نفوذ کلام ایشان را بالاتر ببریم نه اینکه به مانند کودکانی بنشینیم تا ایشان طعام حاضر و آماده در دهانمان بکذارند.
این استقلال رای حداقل مزیتی که دارد این است که باعث میشود شکست اصولگرایان به پای شکست رهبری نوشته نشود.
پس بیایید چند وقتی بیخیال رهبری بشویم.
منبع: گوگل پلاس مرتضی روحانی
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…