ابراهیم رئیسی مشهور به آیتالله قتل عام، ۴۵ سال از ژنرال اگوستو پینوشه دیکتاتور و رئیس جمهور اسبق شیلی جوانتر است و تاکنون کمتر نامی از او در مجامع بینالملل برده شده است. با این حال٬ این آیتالله و آن ژنرال فوتشده سوابق تقریبا مشترک و مشابهی دارند و اکنون که ابراهیم رئیسی بهعنوان نامزد اصولگرایان برای ریاستجمهوری معرفی شده است نمی توان به عواقب حقوقی و بینالملل این انتخاب کورکورانه و این خطای استراتژیک فاحش فکر نکرد.
برای اینکه اصولگرایان بدانند در صورت انتخاب شدن ابراهیم رئیسی کشور دچار چه بحران حقوقی عمیقی میشود باید سرنوشت پینوشه را مرور کرد و ازعاقبت این دیکتاتور دروغگو٬ ظالم٬ و دزد اموال مردم شیلی درس عبرت گرفت. به همین دلیل٬ در دو فراز٬ سوابق پینوشه و نیز یک پرده از تاریخچه فعالیتهای قضایی ابراهیم رئیسی مرور و مقایسه میشود.
پینوشه و رئیس دولت کودتا علیه آلنده
اگوستو پینوشه سال های آخر عمر از آن پیرمردهای ساکت و مهربان شده بود که با آن ابروهای سفید و ژولیدهاش روی صندلی چرخدار کسی باورش نمیشد به دستور او دهها هزار نفر شکنجه، زندانی یا اعدام شده باشند. صورت مهربانش نشان نمیداد که حداقل ۱۲۰ نفر از مخالفان رژیم او پس از شکنجه از هلیکوپتر به دریا یا اقیانوس انداخته شدهاند. هربار از او میپرسیدند که مجوز اعدامها را چه کسی صادر میکرد، میگفت یادم نمیآید!
دادستان شیلی بارها خواسته بود تا پیرو تحقیقات برای پیگیری مفقود شدن صدها هزار نفر از مردم شیلی٬ از پینوشه پرسیده شود فرماندهان اصلی DINA یا گشتاپو رژیم کودتا ( بخوانید حفاظت اطلاعات ) چه کسانی بودهاند اما او پاسخ نمیداد. گروهی از افسران DINA در شیلی به در واحدی به نام Carvan of Death (کاروان مرگ ) مشهور بودند. مرور تاریخچه این گروه هنوز در شیلی با وحشت همراه است. این افسران در سالهای اول کودتا با هلیکوپتر به بازداشتگاههای سراسر کشورسر میزدند و زندانیان را برای اعدام انتخاب میکردند. گاها به زندانبان ها هم اعتماد نمیکردند و خودشان اعدام زندانیان و کمونیستها را بی سر و صدا اجرا میکردند. آنها زندانیان انتخابشده را به پارکینگ بازداشتگاه برده و با ماشین از روی دست و پای آنها رد میشدند و با این رفتار وحشیانه رعب وحشتناکی در سراسر شیلی به راه انداختند.
وقتی از پینوشه پرسیده میشد که مسئولان اصلی آزمایشگاههای سلاحهای شیمیایی اداره اطلاعات ارتش شیلی چه کسانی بودند سکوت میکرد. در آزمایشگاههای ارتش گاز سارین و انتراکس و همچنین سم بوتولیوم میساختند فقط و فقط برای اینکه زندانیان را با آن بکشند. رذالت این نظامیها به قدری بود که فکر میکردند اعدام زندانیان با گلوله یا طناب دار برای ادبکردن و ترساندن دیگران کافی نیست. به همین دلیل ابتکار به خرج داده برای ادب کردن زندانیان کمونیست گاز جنگی سارین در آزمایشگاه تولید میکردند تا یک مدل جدید اعدام به نام آنها ثبت شده باشد.
.
ژنرال آنتوا گاستا یکی از رؤسای DINA بود که بازداشت شد. در دادگاه از او پرسیده بودند چرا اجازه نداده است جنازه ۱۴ زندانی اعدام شده در بازداشتگاه آنتوا گاستا به خانوادههای آنان تحویل داده شود. او در پاسخ گقت: چنان بلایی بر سر اعدامیها آورده بودند که جنازهای نمانده بود تا سر هم شود و به خانوادهها تحویل داده شود. او گفته بود جنازهها در اثر شکنجه تکهتکه شده بود. چشمها را با چاقو درآورده بودند٬ فکها شکسته بود٬ دستها و پاها شکسته و کج بود٬ و زندانیان را با زنجیر زده بودند و دست آخر٬ برای اینکه بیشتر زجر نکشند آنها را خلاص کرده بودند. او اضافه کرده بود برای زجر دادن زندانیان کمونیست فرمان شلیک مسلسل به پاها داده میشد. بعد اندام جنسی را هدف قرار میدادند. وقتی زندانی دیگر جانی نداشت قلب او را میزدند. در بازجوهاییهای ثبت شده دیگری گفته شد که جوندگان را به واژن زنان زندانی فرو می کردند٬ یا سگها را برای آزار جنسی به جان زنهای چپ میانداختند.
بازداشت پینوشه در لندن
در سال ۱۹۸۸ در جریان سفر پینوشه به لندن که برای درمان و احتمالا انجام یک معامله تسلیحاتی انجام شده بود دیکتاتور شیلی دستگیر و بازداشت خانگی شد. حکم بازداشت بینالمللی او را قاضی بالتازار گارزون از اسپانیا صادر کرد و اتهامهای اوشکنجه ۹۴ تبعه اسپانیا و نیز ترور دیپلمات سابق این کشور از سوی تشکیلات امنیتی پینوشه در سال های ۱۹۷۵ بوده است.
بازداشت پینوشه طوفانی ۱۶ ماهه از درگیری حقوقی درمجلس لردها و بقیه نهادهای سیاسی قانونی انگلیس به راه انداخت. نهادهای بینالمللی حقوق بشر و وکلای بینالمللی همگی در تدارک محاکمه و مجازات و استرداد او به اسپانیا بودند اما سیستم حقوقی و سیاستمداران محافظهکار انگلیس در مقابل چنین اقدامی مقاومت میکردند. در نهایت مجلس لردها کمی تسلیم شد و تصمیم گرفت پینوشه فقط به اتهامهای بعد از ۱۹۸۸ رسیدگی شود٬ یعنی سالی که انگلیس به عضویت کنوانسیون ضد شکنجه سازمان ملل در آمده است.
بازداشت پینوشه یک رویه حقوقی استثنایی را در حقوق بینالملل به وجود آورد که بر اساس آن بتوان دیکتاتورها و کسانی را که دستی در ریخته شدن خون بیگناهان داشته اند حتی پس از سالیان طولانی مورد پیگرد قرار داد.
جورج بوش و مارگارت تاچر خواستار آزادی فوری او بودند. بلژیک٬ فرانسه٬ و سوئیس نیزبه علت کهولت سن با استرداد و محاکمه او در اسپانیا مخالفت کردند. عفو بینالملل و نیز کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل نیز اقدامهای پینوشه در شکنجه سیستماتیک و قتل عام مخالفان و ناپدید شدن مخالفان را مصداق عینی نقض حقوق بشر دانسته خواستار رسیدگی قطعی به اتهامهای پینوشه بودند. با این حال٬ جک استراو وزیر کشور انگلیس پس از حدود دو سال با استناد به برخی از گزارشهای پزشکی که بر ناتوانی ذهنی پینوشه و کمر درد و صندلی چرخدار او اشاره داشت دستور داد تا پینوشه آزاد و به کشورش بازگردانده شود.
پینوشه در اولین فرصت با دهها اسکورت پلیس و از مسیری که با تظاهرکنندگان مخالف ازادی او برخورد نکنند راهی فرودگاه و سواریک بویینگ شیلییایی شد که منتظر او بود. وقتی به سانتیاگو رسید بازگشت قهرمانانه پینوشه مستقیما از تلویزون دولتی پخش میشد و برای اولین بار پس از بازداشتش از روی صندلی چرخدار بلند شد و راه رفت و برای هوادارانش دست تکان داد و به همه ثابت کرد آنقدرها هم که به نظر می رسید بد حال نبوده است.
چند ماه بعد٬ پارلمان شیلی قانونی به نام مصونیت رئیسجمهور سابق را به تصویب رساند که بر اساس آن پینوشه مادامالعمراز پیگرد قضایی و مالی معاف میشد، اما موظف شد از پست سناتوری مادامالعمر استعفا بدهد. با اینحال٬ مصونیت پارلمانی او لغو شد. با اصرار و پیگرد خانواده های قربانیان٬ در دسامبر ۲۰۰۴ قاضی خوان گزمن تاپیا دستور بازداشت خانگی پینوشه را به اتهام پرونده مشهور Carvan of Death صادر کرد. در نهایت ٬ پینوشه در برابر دادگاه قرار گرفت و با اتهامهای نقض حقوق بشر در ۱۷ سال زمامداری محاکمه شد. اما پیری و کهولت سن و بیماری مانع از رسیدگی کامل به پرونده او شد . تا اینکه آگوستو پینوشه در جریان محاکمه پرونده مشهور Carvan of Death قبل از اینکه محکومیتی دریافت کند مرگ را تجربه کرد
.
اندکی پس از مرگ پینوشه٬ با روشدن پروندههای جدیدی در محاکم شیلی٬ دستور بازداشت همه دخترها و همه پسرها و همسر پینوشه و ۱۷ نفر از نظامیان خیلی نزدیک به او صادر شد. اتهام آنها فرار مالیاتی و پولشویی و پنهان کردن ۲۷ میلیون پوند در خارج از کشور٬ گشایش حسابهای صوری٬ و نیز استفاده از پاسپورتهای تقلبی بود.
در ضمن٬ در جریان رسیدگیها ثابت شد که خود پینوشه و مارکو آنتونیو پسر پینوشه راسا در جریان تولید گاز سارین قرار داشتند که برای شکنجه زندانیان چپ از آن استفاده میشد. ارتش شیلی نیز به پروندههایی دست یافت که ثابت میکرد پینوشه در جریان یک معامله تسلیحاتی با شرکت تسلیحاتی انگلیسی BAE برای فروش یک سیستم موشکی و یک سیستم رادار یک میلیون پوند کمیسیون دریافت کرده است. ارتش شیلی ۶۰ میلیون پوند پول صرف این پروژه مشترک با شرکت BAE کرد اما این معامله هیچگاه نهایی نشد.
گزارش کمیسیون دولتی تحقیق از دوران کودتا
بر اساس گزارش تحقیق دولت شیلی که بر اساس شهادت ۳۰۰۰۰ نفر تهیه شد در جریان حکومت پینوشه حدود ۳۱۹۰ نفر کشته و ۲۹۰۰۰ نفر شکنجه شدند. هفتاد درصد این رخدادها در همان سال اول کودتا رخ داده است و در این میان ۱۵۰۰ نفر ناپدید شده و هیچگاه پیدا نشدند.
پرونده ابراهیم رئیسی قاضی مرگ در سال ۶۷
در روزهای آخر جنگ و در شرایطی که سازمان مجاهدین خلق به عنوان بازوی اجرایی ارتش صدام حسین مرتبا به مناطق مرزی حمله میکرد و رعب و وحشت در مناطق آشفته جنگی ایجاد کرده بود زندانهای سراسر کشور بهویژه اوین شاهد یک قتلعام خونین بود. قطعنامه ۵۹۸ تازه پذیرفته شده بود ولی از مدتی قبل همه زندانیان در سکوت خبری مطلق قرار داشتند و روزنامه و تلویزیون آنها حذف شده بود تا در جریان طرح های احتمالی اعدام قرار نگیرند.
یک تیم چهار نفره که ابراهیم رئیسی عضو آن بود با فرمان ویژه آیتالله خمینی مسئولیت خلاص شدن سازمان زندان ها از انبوه زندانیان سیاسی را بر عهده گرفت. تاکنون هیچ تحقیق مستقلی پیرامون اعدام چند هزار نفر از زندانیان سیاسی از سوی هیچ مرجع داخلی یا بینالمللی انجام نشده است. این زندانیان یا هوادار مجاهدین یا چپ بودند یا زندانیانی بودند که دوران محکومیت آنها به اتمام رسیده بود، ولی آنها را آزاد نمی کردند.
فقط این را میدانیم که از ۵ مرداد تا شهریور ۶۷ هواداران و وابستههای مجاهدین اعدام شدند و از ۵ شهریور تا مهر هم زندان های کشور از زندانیان چپ پاکسازی شدند. آیتالله منتظری که پیرو اعتراض به اعدام زندانیان و برخورد با زنان زندانی از جانشینی رهبری خلع شد معتقد است که ۳۸۰۰ نفر طی حدود دو سه ماه در سراسر کشور اعدام یا قتل عام شدهاند.
براساس یک سرشماری که زندانیان از همبندیهای ناپدید شده انجام دادند متوجه کم شدن ۴۴۰۰ نفر از زندانیان شدند که همه اعدام شده بودند. زندانیان حتی اطلاع نداشتند که همبندهای آنان اعدام شده اند. یک روز یک زندانی به نام باقر برزویی در بهداری اوین از کارگر نانوایی اوین میشنود که مدتی است از آنها بیگاری میکشند و مجبورشان میکنند تا هر روز کانتینرها را از جنازههای اعدامشدهها پر کنند. زندانیان این نقل قول را به حساب شایعهپراکنی و دروغسازیهای مدیر زندان و برای ایجاد رعب و هراس در زندانیان تلقی میکنند. اما مدتی بعد اخبار دیگری در زندان به دست میآید که حکایت از اعدام تقریبا همه کسانی دارد که چند روز پیش در صفهای منتهی به اتاق قضات مرگ ایستاده بودند.
از آنجا که هیچ تحقیق رسمی و مستندی در ارتباط با این کشتار انجام نشده است و اسناد آن همچنان در ردیف سریترین اسناد قضایی کشور است و رسیدگی به پروندههای اینچنینی در صلاحیت کمیسیونهای قضایی بینالمللی است، بهترین راه برای راه یافتن به صندوقچه این جنایت٬ استناد به اطلاعات و گفتههای زندانیان شناخته شده و قابل اعتماد است که در آن سالها زندانی و شاهد عینی بودند و افکار عمومی به لحاظ تاریخچه سوابق سیاسی آنها را تایید می کند و میشناسد.
رضا علیجانی فعال سیاسی و از اعضای شورای ملی مذهبی به عنوان مرجع استناد این نوشته در نظر گرفته شده است. بر اساس تجربه و حافظه رضا علیجانی سه گروه زند انی در دو سه ماه وطی سال ۶۷ اعدام شدند.
دسته اول
اولین گروه هواداران و نزدیکان و اعضای سازمان مجاهدین بودند که برای اعدام انتخاب و فریب داده شدند. یک روز نگهبانان مودب و شستهرفتهای وارد بندهای اوین شدند و با احترام از زندانیان خواستند تا هواداران «سازمان»، نه «منافقین» به صف شوند. همه زندانیان که خبر پایان جنگ را شنیده بودند در این فکر بودند که این رفتار مودبانه احتمالا زمینه اعلام عفو عمومی بعد از پایان جنگ است یا اینکه شرایط دارد آرامآرام تغییر میکند. در ضمن این را نیز میدانستند که نام و عنوان سازمان از لغات ممنوعه در زندان بوده است و وقتی خود زندانبانان از لغت سازمان استفاده میکنند احتمالا باید استنادی باشد برای اینکه شرایط تغییر کرده است.
زندانیان با چشمبند در یک صف راهی سالنی شدند که باید به نوبت برای دیدار با اعضای هیاتی میرفتند که امروز ما آنها را هیات چهار نفره مرگ مینامیم. در زندانها کم نبودند کسانی که بعد از دریافت حکم٬ منفعل میشدند و زندان آنها را بیموضع میکرد و دیگر خود را متعلق به هیچ تشکیلاتی نمیدانستند. به همین دلیل وقتی نگهبان زندان با احترام از زندانیان میخواهد تا هواداران سازمان به صف بایستند معنایی جز این ندارد تا تعداد بیشتری از کسانی را که هنوز موضع سیاسی دارند برای اعدام آماده کنند.
دسته دوم
گروه دوم زندانیان چپ بودند. در همان روزها از زندانیان خواستند تا در رفتاری که شبیه به یک سرشماری بود در حضور قضات اعلام کنند نماز میخوانند یا نه و اهل دین هستند یا نه . به زندانیان گفته شد که قصد دارند زندانیان مسلمان را با هم و چپها را با هم در یک بند نگه دارند تا برای خود زندانیان هم راحتتر باشد.
با این رفتار بسیاری از زندانیان چپ وقتی در صف قرار گرفتند در همان اتاق هیات مرگ گزینه «نماز نمیخوانم» را انتخاب میکردند تا در ظاهر با همفکرانشان همبند شوند. اما این اعتراف به معنای مسلماننبودن و تایید حکم ارتداد و اعدام صدها زندانی چپ بود. الف.ق.د از زندانیان چپی بود که وقتی از او پرسیدند مسلمان هستی یا نه ٬ با حرافی و پر حرفی بدون اینکه به این سوال پاسخ بدهد برای قاضی شروع کرده بود به تعریف ماجرای مسلمانکردن همسرش که از اقلیتهای مذهبی بوده است. به همین دلیل و به همین سادگی او را اعدام نکردند.
دسته سوم
گروه سوم زندانیانی هستند که به ملیکش معروف بودند. یعنی زندانیانی از گروههای مختلف که محکومیت آنها به اتمام رسیده بود اما آزاد نمیشدند. ۲۴۰ نفر از این زندانیان به زندان گوهردشت تعلق داشتند که فقط سه چهار نفر از اعدام جستند. اعدام این زندانیان چنان ساده و بیتشریفات انجام شد که شنیدن داستان اعدامنشدن آشتیانی از هواداران حزب توده شنیدنی است.
آشتیانی از زندانیان صغر بود٬ یعنی در زندان وارد ۱۸ سالگی شده بود. او در صف منتهی به اتاق قضات مرگ منتظر ایستاده بود که بدون اینکه خود بدانند همگی برای اعدامشدن برده میشدند. او از پاسدار نگهبان میخواهد تا به دستشویی برود. وقتی با کمی معطلی از دستشویی برگشت دیگر صفی نبود. در بازگشت از دستشویی چون کار جمعی انتخاب زندانیان برای اعدام به اتمام رسیده بود آشتیانی را دوباره به بند بازگرداندند . در حالی که همه کسانی که در آن صف بودند بعدا اعدام شدند.
زندانیان چپ به اتهام ارتداد در گورستان خاوران بدون شناسایی دفن شدند. تعداد قابل توجهی از زندانیان متعلق به مجاهدین در بهشت زهرا و با دادن آدرس دقیق گور به خانواده ها دفن شدند. شایعات زیادی وجود دارد از تجاوز به زندانیان باکره و تحویل مهریه آنها به درب منزل زندانیان. بسیاری شاهد رفت و آمد کامیونهایی به بهشت زهرا بوده اند که از عقب آنها خون میریخته است. عکسهایی منتشر شده است از دفن جنازه زندانیان در خاوران که دستهای زندانیان از خاک بیرون بوده است.
با احتساب رقم ۳۸۰۰ اعدامی که از سوی آیت الله منتظری اعلام شده است و نیز سرشماری داخلی زندانیان به نقل از رضا علیجانی که از اعدام ۴۴۰۰ نفر حکایت دارد در مجموع یک قتلعام هولناک در سال ۶۸ در زندانهای ایران صورت گرفته است. در مقایسه آمار اعدام زندانیان در جریان کودتای سال ۱۹۷۳ پینوشه در شیلی٬ تعداد زندانی بیشتری در ایران اعدام شده است.
برای مقایسه پرونده ژنرال اگوستو پینوشه و پرونده ابراهیم رئیسی یکی از قاضی مرگ و نامزد ریاستجمهوری اصولگرایان٬ بنا بر گزارشهای کمیسیونهای تحقیق در شیلی ۳۱۹۰ دفر در شیلی اعدام شده اند. اما در ایران حداقل ۳۸۰۰ تا ۴۴۰۰ نفر اعدام شده اند که ۶۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر بیش از تعداد همه کسانی است که در شیلی زمان پینوشه اعدام و مفقود شدند.
بنابراین٬ اصولگرایان باید انتظار این را داشته باشند که در صورت ریاستجمهوری ابراهیم رئیسی٬ او در اولین سفر خارجی خود به هر کشور اروپایی٬ احتمالا با تهدید بازداشت مواجه خواهد بود. استناد این اقدام٬ رویه حقوقی است که بازداشت پینوشه در حقوق بینالملل از خود باقی گذاشته شده است و بر اساس آن متهمان به اعدام و شکنجه تحت پیگرد قوانین داخلی کشورها یا سازمانهای حقوق بشری قرار میگیرند و کمیسیونهای سازمان ملل هم از آن حمایت میکند.
این حکم بازداشت بینالمللی در اکثر کشورهای اروپایی و با پیگیری خانواده زندانیان اعدام شده میتواند صادر شود.
منابع:
https://en.wikipedia.org/wiki/Dirección_de_Inteligencia_Nacional#cite_note-The_Pinochet_File-3
https://www.theguardian.com/world/2001/jan/09/chile.pinochet
https://en.wikipedia.org/wiki/Caravan_of_Death
https://en.wikipedia.org/wiki/Augusto_Pinochet#Economic_policy
23 پاسخ
با اینکه مدت زمان زیادی از درج نظر من بر یادداشت سرکار و بازخوردهای آن بین خوانندگان گذشته است، اما لازم دیدم چند نکته را متذکر شوم.
سعی کرده بودم منظور خود را به طور تمام و کامل و با دقت تام بیان کنم تا جای هیچ گونه سوء تفاهمی باقی نماند اما از قضا سرکنگبین صفرا فزود…
سرکار خانم روستایی، اینکه شما -یا هر کس دیگری- از ویکی پدیا مطلبی را نقل کند جای هیچ اشکالی نیست و مختارید، و همان طور که خودتان نیز اشاره کرده اید ویکی پدیا خود نیز برای مطالبش رفرنس هایی ارائه می دهد، اما مساله “اعتبار سنجی” است. مثالی عینی و نزدیک به ذهن الکن خود را ذکر می کنم: فرض بفرمایید بخواهید در نوشته تان به نرخ رشد جمعیت استناد کنید، به آمار اداره ثبت احوال مراجعه می کنید یا آمار مرکز آمار؟ صدالبته که برای استناد باید و فقط باید به آمار و ارقام اداره آمار مراجعه کنید ولو به صحت آمار اداره ثبت احوال اطمینان داشته باشید. و نیک است که ضمن اشاره به آمار رسمی خواننده را جهت اطلاع به آمار اداره ثبت احوال نیز آدرس کنید. بنابر اظهار خودتان اگر ویکی پدیا رفرنسی ارائه داده است به نظر حقیر بهتر بود همان رفرنس را به عنوان منبعتان ذکر می کردید هرچند باید درجه اعتبار همان رفرنس نیز سنجیده شود و ذکر منبع فرعی نیز خود خالی از اشکال نیست. ویکی پدیا خود نیز هرگز بر اعتبار حقوقی مقاله هایش تاکید و اصرار ندارد و همواره در هدلاین خود به این نکته اشاره دارد. همانطور که دوستان اشاره کرده اند ویکی پدیا یک دانشنامه آزاد است. اگر یک مقاله را به دو زبان متفاوت در ویکی پدیا مطالعه کنید تفاوت های آشکار در متون واضح است و دخل و تصرف نویسنده به عینه مشاهده می شود. اگر غیر از این بود باید یک مقاله در تمامی زبان های موجود در ویکی آن مقاله ترجمه ای از یکدیگر می بود. تذکر و نقد بنده من باب اعتبار استنادی و حقوقی و وزانت نوشته تان بود. با این تفاسیر مجدداً نظر شما و خوانندگان را به کامنت اولم جلب می کنم باشد که مقبول افتد. عرض ارادت مجدد و عذر تقصیر بابت جسارت و اطاله کلام.
جالب است شما میگویید روضه خوان نیستید اما در پاسخ منتقدان روضه خودتان را خوانده اید. به جای انکه بپذیرید ویکی پدیا یک منبع غیر قابل اعتماد و ابتدایی برای تحقیق است و هیچ محققی به ان ارجاع نمی داد ترجیح داده اید همه منابع را در سطح ویکی پدیا پایین بیاورید. چه کسی گفته است هیچ منبعی قابل اعتماد نیست؟ این چه حرف نادرستی است؟ وقتی شما با انتقادات اینگونه برخورد میکنید با چه جراتی از مقامات انتقاد میکنید؟ گفته اند سوزنی به خود جوالدوزی به دیگران. باز خوب است اینبار کسی را متهم به اطلاعاتی بودن نکردید. سعی کنید به جای این نوع برخورد با انتقادات سواد رسانه ای خود را بالا ببریدو اصول کار روزنامه نگاری تحقیقی را یاد بگیرید و رعایت کنید و البته هنوز هم یک عذرخواهی بدهکارید.
پاسخ شما بسیار منطقی است و پیشنهادتان بسیار زیبا و کارساز میباشد البته اگر کسی توجه کند پیشرفت بهتری خواهد کرد.تشکرلردن
من چندین نظر در این نوشته دادم چندین نظر در پاسخ دادن نظرات دیگران ، و دوباره اعلام میکنم که برای خانم روستا نویسنده این مقاله بسیار متاسف شدم و اکثر نظرات را مطالعه کردم و به نظرم اکثر نظرات حق بودند ولی نویسنده مقاله جناب خانم فرزانه روستا در دو نظرشان منو بسیار شدید ناراحت و متاسف کردند و هزار بار تاسف خوردم که چرا من این مقاله رو خوندم؟واحساس میکنم اینکار من یعنی مطالعه این مقاله و قسمت نظراتش بسیار کار اشتباهی بود حالم خوب بود ولی با اینکار حالم بسیار منقلب و ناراحت شد،مارو ببین که این جماعت چشمشون دنبال چه کسانی است؟تلویزیون میترسم نگاه کنم و چندین سال است که از اینترنت نیز ترسی عمیق تمام وجودم را فرا گرفته است ، اینترنت در دست یه عده ایی افراد شوونیزم و پان ایسم و ناسیونالیست و بطوری فاشیست احاطه شده است و اداره میشود،نمدانم چکار باید بکنیم کجا باید برویم، با این وضیعت آیا اتحادی بوجود میاد؟طرف ویکی پدیا را منبع موثق میداند!!! باهر کی در یه موردی بحث میکنی فورا میگه بیا این هم منبع اش : ویکی پدیا!!!من دیگه هیچ راهی برای روشنگری به ذهنم نمیرسد، و به نظر من تمام راه ها رو بسته اند! همه برای خودش علامه دهری شده!!! هر کی دانشگاه رفته فکر میکنه دیگه علامه دهر شده و میتونه در هر موردی نظر بده و حتی میتونه نویسنده گی هم بکنه!! چند ماه پیش یه شخصی در مجلسی که لیسانس کشاورزی داشت همه رو به دیوار بسته بود! و تمام موضوعات آن مجلس غیر کشاورزی بود نظر هیچ بلکه حکم قطعی میداد!خانم فرزانه روستا شما باعث شدید من همین الان بروم قرص اعصاب بخورم.
دوستان نه ویکیپدیا منبع صد درصد قابل اعتمادی است نه هیچ رفرانس دیگری.
رفرانس اصلی توانایی یک نویسنده است که از انبوه طلاعات شبیه به هم تشخیص می دهد کدام منبع موثق یا کذب است. نویسنده موضوعات مربوط به سیاست خارجی نه روضه خوان است و نه نویسنده سخنرانی های پیش از نماز جمعه که هر چه به ذهنش رسید برزبان بیاورد و بی سند مکتوب کند.
کسی که از سیاست خارجی می نویسد احتیاج به آمار اطلاعات و خبر دارد. اما اینکه از میان اقیانوسی از اطلاعات و آمار با سند و بی سند به کدام منبع می شود استناد کرد تجربه سالیان دراز نویسنده و زمینه تحصیلات اوست. و البته از همه مهمتر این است که چند دهه این کاره بوده است.
خیلی به ویکیپدیا با منابع دیگر فکر نکنید ،، بلکه همیشه به سازمان فکری نویسنده ای نگاه کنید که اطلاعات و آمار و روندهای تا یخی را در مغز خود هضم می کند و فاصله بین خطها را می خواند نه خود خط ها را که برای همه قابل خواندن است.
حال می توان از منتقدان ویکیپدیا پرسید : بالاخره اعدام های دسته جمعی جوانان در ایران یا شیلی خوب است یا بد است. و نیز اینکه کسی که خون های بیگناهان را ریخته باید مورد پیگرد قرار بگیرد یا نه ؟
خانم روستا، بله حتما باید با این موارد ارتکاب جنایات رسیدگی شود و اگر امکان رسیدگی نیست باید در جریان بعضی انتخابات و حتی انتصابات آبرو آن شخص به شدت هرچه تمام تر برده شود اینکار به نظر من چندین منفعت دارد:۱-شخص کاندید از ترس رسوایی بیشتر و آشکار شدن جزئیات اعمال خلاف قانون و اخلاق پنهانی احتمالی جرات کاندیدا شدن را نخواهد داشت. ۲-انصاب کننده و حامیان احتمالی کاندیدای بد سابقه از ترس زیر سوال رفتن به شدت از چنین فردی دوری خواهند کرد .۳-به دلیل موارد بالا هر فردی در طول زندگی و مسئولیتش دقت خواهد کرد که خود را فدای امیال و خواسته های دیگران نکند.۴-هر فردی نیز دقت خواهد کرد که به خاطر امیال و خواسته ها و افزونی قدرت و ثروت فردی یا گروهی حتی بعد از مرگ نیز نام نفرین شده و بد از خودش نگذارد به قول یک مثل تورکها :لعنت قابی اولمیاسان ،” (به خاطر دیگران ظرف لعنت نشوی ) مثل در این باره امثال خلخالی و خیلی کسان دیگر به خاطر خمینی ظرف لعنت نشده اند و حتی به خاطر جنتی و اعضا خبرگان و حتی کسانی که از این رژیم اختلاس میکنند و در بهترین جاهای دنیا خود و خانواده و دوستانشان بهترین لذتهارو میبرند و این سلسله تا ماندگاری این رژیم ادامه خواهد داشت ولی تنها چیزی که امثال خلخالی ها عایدشان شد ، شدند ظرف لعنت در طول تاریخ و سود این جنایات اینها رو همانطور که گفته شد دیگران و فرزندان و آقازاده ها خواهند برد.
ویکی پدیا یک منبع موثق و معتبرنیست و به هیچ وجه قابل اعتماد نیست و شخص خود من قبلا خیلی زیاد با موارد غلط و کذب در این سایت مواجه میشدم بعدا متوجه شدم که به قول اون آقای ناشناس در سومین نظر هر کسی میتونه در این سایت مطلب بنویسه و حتی اسمش روش اینو مشخص میکنه:دانشنامه آزاد.مخصوصا مطالب تاریخی و ادبی کذب و نادرست زیادی دارد و متاسفانه مطالب تاریخی و ادبیات این سایت توسط یه سرس افراد خاص و شوونیزمی و پان ایسمهایی نوشته شده و میشود.
وقتی من را که خودم میدانم در عمرم یک دقیقه هم برای هیچ دولتی کار نکرده ام و هم صنف شما محسوب میشوم با یک کامنت انتقادی به اطلاعات و لشگر سایبری وصل میکنید، مطمئن میشوم که دربکگراند ذهن شما یک دشمن موهوم وجود دارد که شب و روز علیه شما توطئه میکند. عین مقام رهبری جمهوری اسلامی ایران. با این همین روش هم رییسی را تحلیل میکنید. عزیز من؛ من اطلاعات شما را دقیقتر و کاملترش را در نوشته های علیجانی و ویکی پدیا میخوانم تا اطلاعات شخصیم کاملتر شود. شما هم حداقل به این انتقاد من دقت کنید که کپی کردن دو نوشته بی ربط و چسپاندن انها با پنج جمله اسمش یادداشت نویسی نیست. با این روش شما من میتوانم هر دو نفری را در سراسر عالم به هم ربط دهم و هر کس انتقاد کرد او را به امنیتی ها ربط دهم همانطور که شما من را به اطلاعات سپاه نسبت دادید. راستی هیچ میدانید این روش نسبت دادن منتقدان به دستگاههای اطلاعاتی کار کدام روزنامنگار مشهور است؟
درست است گفته اند رییسی را بزنید ولی اخه نه اینجوری !!!! این نوع زدن رییسی میشود همان دوستی خاله خرسه
زیتون در ایران سایت خوشنام و معتبری به حساب می اید اما با انتشار مطالب فضایی از این نوع می تواند اعتبارش لطمه ببیند. روزنامه نگار باید اطلاعات و حرف هایش معتبر و ادعاهایش بجا و اندازه باشد. تحلیل باید با واقعیات نسبت داشته باشد. هر چیزی که در گوشه ذهن ما امد و در ویکی پدیا پیدا کردیم را نباید به زبان بیاوریم. روزنامه نگار نباید سیاه نمایی کند و فرضیه های خودش را به خواننده تحمیل کند. قصه نباید بنویسد. گودرز را نباید به ازدواج شقایق در بیاورد. تحلیل و توهم دو مقوله متفاوت اند. کپی پیست کردن مطالب دیگران و ویکی پدیا اسمش یادداشت نویسی نیست. بردارانه سفارش می کنم برای انکه زیتون همچنان رفرنس بماند و صاحب نام و خوش نام از نویسنده ها و یادداشت هایی استفاده کنید که به قواعد روزنامه گاری اشنا و وفادار باشند و ارتباط ذهنی خود را با ایران و اخبار ایران از دست نداده باشند. هر قصه ای را به نام یادداشت سیاسی منتشر نکنید. پایدار و بردوام بمانید برای ایرانی ازاد
شما به جای درس خبرنگاری به دیگران دادن خوب بود مینوشتی به کجای مقاله اعتراش داری؟ ارقام از قول مرحوم منتظریست که در کتابش امده و در اینترنت هم میتوانید بخوانید. اقای علیجانی هم هنوز زنده است و میتواند در مورد ارقام زندانیان صحبت کند. شما چرا چنین تند خویی میکنی و تلاش داری خانم روستا را به عدم شناخت شغلش متهم کنی؟ از حمله به اقای رییسی ناراحتی؟ خوب این را اعلام کن. ماهم ارشاد میشیم
اگر جوابهای خانم روستا و نظرات رو دوباره مطالعه فرمایید شاید ارشاد شدید بحث در اصل و غلط بودن محتوای مقاله نیست ، بحث بر سر منطق خانم روستا هستش که چنین محکم حکم صادر میکند ، خمینی ها همه شاهان نیز چنین محکم حکم میدادند و مجری احکام ها نیز مانند شما نمیتوانستند مساله رو آلانیز کنند در نتیجه میشدند خلخالی ، رییسی ، قالیباف و …
البته برادران لشگر سایبری و حفاظت اطلاعات و نیز خود اطلاعات هم بیکار ننشینند و برای حلال شدن حقوقی که دریافت می کنند طبق تعرفه از تکاپو نیافتند.
البته توصیه می کنم برای اطلاعات شخصی هم که شده مقاله ها را با یک دفعه با دقت بخوانند
جرم و جنایت را، امر جنایی و حقوقی را که نیاز به تحقیق و تفحص و اثبات دارد را با داستان های پلیسی و قصه های پینوشه و مارگارت تاچر و بوش قاطی پاطی نکنید. یک رژیم کودتا توسط ژنرالی بنمایندگی غرب وحشی و علیه آلنده متهم به کمونیسم! با قتل و جنایت، حکومت قانونی را کنار زده و به قدرت می سد. و به خیال خودشان بعد از سالهل رسوایی می خواهند ماله بکشند و…
اما در قصه ی ما، نه در کودتا، بلکه در حکمی ظالمانه توسط پیران و یا جوانانی از حکومت انقلابی و بدست عاملانی از جنایتکاران تاریخ، خون بیگناهانی می ریزد.
تاریخ و وقایع گذشته و حال را محققانه و منصفانه و از روی اطلاع، و نه حدسیات و قول این و آن گزارش کنید. قصه پردازی و مدلسازی و شباهت سازی گمراه کننده است. اصلا به پینوشه چکار دارید؟ از رئیسی هر چه علم دارید بگوئید. حدسیات را هم بگوئید. شایعات را هم نیز.
لابد آن بیش از چهار هزار جوان ایرانی هم مانند شهدای کهریزک در اثر انفلونزا درگذشته اند و فایل صوتی سخنان اقای منتظری هم فتوشاپ بوده است ؟!!!
همان ۲۰۰ نفری هم که در فایل صوتی اجازه کشتن انها را از اقای منتظری میخواستند برای جنایت کار بودن آمر و مامور کفایت میکند .
لحظه ای چشم های خود را ببندیم و بیش از چهار هزار جوان بیگناه را در خیال خود مجسم کنیم . بیش از چهار هزار !
ما رو کشته اون دست مبارک عقیق مندش که مرتب می چسبونه به قلبش که یعنی ارادت. میخواد انوار قلبش فشفشه وار نریزند بیرون. دستم رو قلبم، آی دستم رو قلبم. اینهارو دست کم گرفتی خانوم نویسنده. این ژست این فیگور عارفانه کجا پینوشه اینهمه اطوار داشت؟
عیبش گفتی هنرش نیز بگو!
من که بسیاری اوقات دیدی انتقادی به مقالات خانم روستایی داشتم، از این یادداشت ایشان بسیار خرسند شدم. ممنون. تنها ای کاش به نقش بسیار تعیین کننده امریکا در کودتای شیلی و حتی حضور و همکاری افسران امریکایی در بازداشتگاه های کودتاچیان بهنگام شکنجه و بازجویی ها نیز اشاره یی می شد. هم از این لحاظ که جوانان با پشت پرده کودتای شیلی آشنا شوند و هم اینکه نقش امریکا در حوادث بعد از انقلاب نیز دقیق تر رصد شود. چرا که گفته می شود در جریان مذاکرات ایران و امریکا (ایران گیت) در لبنان امریکا چند خواسته را در برابر طرف ایرانی روی میز گذاشت، که دو تا از آنها عبارت بودند از یک حذف مخالفین جدی امریکا از قدرت و در راس آن زنده یاد آیت الله منتظری و دیگری حذف چپ ها (که در آن زمان مجاهدین هم از نظر امریکا هنوز چپ بحساب می آمدند).
سرکار خانم روستایی جسارتاً عرض می کنم که ویکی پدیا حتی علی رغم اعتبار و دقت در آمارهای آن، به عنوان مرجع رسمی و قابل استناد تلقی نمی شود.
صرفاً جهت اعتبار رسمی مقاله تان عرض کردم وگرنه تذکر بنده من باب تشکیک در آمار و ارقام ارائه شده از جانب سرکار نیست. جهت جلوگیری از هرگونه سوء تفاهم.
ارادتمند
موید باشید.
هر کشوری که با ویکیپدبا مشکل داشته باشد حتما از کشورهای غیر دمکراتیک است، کسانی هم که ویکیپدبا را نمی سناسند باید بیشتر مطالعه کنند.
اگر ویکیپدبا را با دقت بخوانید میتوانید مستقبما به رفرانس مقاله ها و آمار مراجعه کنید ، زیرا شما در ویکیپدبا با خلاصه مجموعه ای از مقاله و گزارش سر و کار دارید که از هرکدام یک تکه برداشته شده است تا مقاله جدیدی شکل بگیرد.
بنابراین استدلال شما صحت ندارد زیرا رفرانس های ویکیپدبا خودش دریاچه ای از اطلاعات قابل استناد است. من در اکثر مواقه به سراغ گزارش ها یا مقالاتی می روم که مانند آجر دیوار ویکیپدبا با آنها ساخته شده است.
متاسفم این طرز جواب دادن شما به یک نفر که به شما محترمانه انتقاد کرده اصلا دست نیست
بی اعتباری ویکی پدیا چه ربطی به کشورهای دموکراتیک و غیر دموکراتیک دارد. شما ویکی پدیا را نمی شناسید این دایره المعارف باز است و هر کسی هر لحظه می تواند انرا تغییر دهد و اطلاعات نادرست و نامطمین را در ان جای دهد و به همین خاطر می گویند ویکی اعتبار ندارد شما هم اگر سواد بیشتری داشتید به جاهای معتبرتری ارجاع می دادید و همه چیز را به استبداد و دموکراسی مربوط نمی کردید انهم با یک رفتار غیردموکراتیک و استبدادی
من علی آذری یک نظر در این مورد دادم که در پایین میباشد البته اگه منتشر بشه چون نوشته که در نوبت بعداز تایید،اگه اول این قسمت رو متوجه میشدم در اینجا نظرم را منوشتم.خلاصه اینکه به نظر من هم ویکی پدیا یک سایت نامعتبر میباشد و به هیچ وجه موثق نیست چون همانطور که این دوستمان فرمودند هر کسی میتونه در این سایت مطلب بنویسه! و دیگر اینکه این سایت به چه دلیل و علتی باید موثق و معتبر باید باشد؟منجمله مطالب تاریخی و ادبی توسط یه سری افراد با گرایشهای و عقاید خاص و کاملا مغرضانه و به شدت هرچه تمامتر شوونیزمی و پان ایسمی نوشته میشود و حتی من متوجه شده ام در قسمت بحث ها نیز مدیریت و تفکری خاصی حاکم است و اسم این سایت نیز گویای این است:دانشنامه آزاد.
جناب خانم فرزانه روستایی ، جواب و پاسخ شما بسیار بد و خشن و توهین آمیز و تشویش اذهان عمومی و فرافکنی است دو جمله اول پاسخ خود را دوباره بخوانید:\هر کشوری که با وکی پدیا مشکل دارد حتما از کشورهای غیر دموکراتیک است و کسانی که با ویکی پدیا را نمیشناسد باید بیشترمطالعه نمایند./ به شدت برای خودم متاسفم شدم که چرا در همچین سایتی که نویسنده مقاله اش همچین تفکری دارد وقت خود را تلف کرده ام؟!میگوید به فلان مقاله رفرانس میدهد مگر آن مقاله دیگر نیز حتما معتبر میباشد؟شما در دو جمله اول به اون صورتی که حکم دادی اگر در مقام قضاوت قرار بگیرید بدتر از امثال پینوشه و رییسی و نیری و خمینی و خامنه ایی و استالین و هیتلر قضاوت خواهی کرد.تو در این دو جمله اول چنان حکم خشنی دادی که دیگر آدم میترسد به سایت زیتون سری بزند.حتما یکی از نویسندگان سفارشی و ایسمی این سایت ویکی پدیا شما هستید.
من یکی از خواننـدگان مطالب ســرکار خانــم روستـایی هستــم وبیشتــر مقالات ایشــان را خوانده ام و بیشتــر مصاحبــه های ایشــان را به دقت گوش داده ام وایشـان را صاحب نظر درسیاست ونیـزصاحب نظر درتحلیــل های نظامی میدانـم، لیکن از پاسخ ایشــان به مطالب بسیـار محتــرمانــه کاربری بنام علی برای خانـم روستایی بسیــار متاسف شـدم،
جا دارد از خانم روستایی بخواهــم که یک بار دیگر مطلب علی آقا را بخوانــد و بعــد از ایشــان دلجویی نمایــد ویقیــن بدانــد که این دلجویی فقط از علی آقا نیست که ایشــان با نوشتــه اش نشان داده نیـازمنــد دلجویی نیست، بلکه این دلجویی میتــوانــد در نظرات دوستـداران ایشــان مفیــد و باعث دلگرمی دوستــداران خود خانم روستــایی واقع قرارگیـرد،.
دیدگاهها بستهاند.